kim_njjj's Reading List
8 stories
Fudoshin ( Hyunlix , seungin ) by tiny8m1t
tiny8m1t
  • WpView
    Reads 141,555
  • WpVote
    Votes 13,881
  • WpPart
    Parts 54
داستانی از هیونجین ، نقاشی که بعد از عمل پیوند قلب مادرش به لی فلیکس، نویسنده دورگه ای که درسشو ول کرده بود زندگی براش روی دیگه ای از خودشو نشون میده و چی میشه اگه این‌ بین اتفاقاتی بیوفته که همه چی رو تغییر بده؟! « - بهم گفتی فودوشین، این یعنی چی؟! هیونجین به چهره خنثی پسر کناریش زل زد، زیادی زیبا بود: - اول بهم بگو الان چه احساسی داری؟! - منظورت چیه؟! انگشت های کشیدشو بین انگشت های کوچیک فلیکس قفل کردو گفت: - منظوری ندارم فقط احساستو بهم بگو فلیکس به دست های قفل شدشون زل زد و بعد از مکثی ادامه داد: - خوشحالم اما کمی هم میترسم لبخند لبای هیونجین از چشمای فلیکس دور نموند: - فودوشین یعنی همین! نگاه کنجکاو فلیکسو که دید ادامه داد: - من نمیتونستم از چشمات بخونم چه حسی داری چون نشونش نمیدی اما خوشحالی و داری اینو پنهان میکنی، مامانم بهم گفته بود فودوشین به کسایی میگن که علی رغم احساساتی که تجربه میکنن اونو از بقیه پنهان میکنن؛و تو لی فلیکس...تو فودوشین منی!»
OVERDOSE by Dan_THfive
Dan_THfive
  • WpView
    Reads 3,604
  • WpVote
    Votes 396
  • WpPart
    Parts 14
┇ Overdose ┇ The second chapter of collapse ┇ Criminal, Mystery, Romance, Smut ┇ Writer: Dan ┇ I wanna be a good man, just for you. 세상을 줬네, just for you. 전부 바꿨어, just for you. Now I don't know me, who are you? ┇ می‌خوام مرد خوبی باشم؛ فقط بخاطر تو. می‌خوام همه‌ی دنیارو بهم بریزم؛ فقط بخاطر تو. می‌خوام همه‌چیو عوض کنم؛ فقط بخاطر تو. حالا دیگه خودم رو هم نمی‌شناسم، تو کی هستی؟
Free Rein by TXTFicRegion
TXTFicRegion
  • WpView
    Reads 1,740
  • WpVote
    Votes 160
  • WpPart
    Parts 22
↱ 𝗡𝗮𝗺𝗲 : Free Rein ᝡ 𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : Taegyu & Soojun ᝡ 𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : Dram, Thriller, Criminal, Psychological ᝡ 𝗪𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿 : Victoria ╭┈┈⭒┈┈┈⭒┈┈┈⭒┈┈⭒ ╰⭒➛ 𝗦𝘂𝗺𝗺𝗮𝗿𝘆 : مافیای مواد مخدر به دست کی می‌چرخه؟ یه خلافکار پیر و حرفه‌ای یا پسر جوونی که هیچکس انتظارش رو نداره؟ مشخصه که زندگی واقعی با فیلم‌ها و کتاب‌ها زمین تا آسمون فرق داره ولی چی میشه اگر رئیس بزرگترین مافیای کره یه افسر مبارزه با مواد مخدر باشه؟
Dead paradise (Yeonbin, taegyu) by Sunlymoli
Sunlymoli
  • WpView
    Reads 6,170
  • WpVote
    Votes 861
  • WpPart
    Parts 21
دنیای ما وارونه بود، با وصله پینه‌ی‌ قلب هایی از جنس شیشه ساخته شده بود. از برج های انسانیتش، بوی فساد ساطع و راه تنفس به ارامی بسته میشد. اشعه‌ی محرومیت، باعث کم‌ سویی چشم ها و زنجیری از جنس محبت، توسط والدین به گردن فرزندان انداخته میشد دنیای ما سفید ترین سیاهیِ محض بود و ما عذابی به نام عشق به اون اضافه کردیم. Couple: yeonbin, taegyu
𝑰'𝒎 𝒔𝒐𝒓𝒓𝒚 by Luna36404
Luna36404
  • WpView
    Reads 6,508
  • WpVote
    Votes 957
  • WpPart
    Parts 17
Fic name : I'm sorry Couple: Taegyu , Soogyu , Yeonbin Genre : School life ☆ Romance ☆ Drama Up time : Completed اسم فیک : متأسفم کاپل : تهگیو ، سوگیو ، یونبین ژانر : رومنس ، اسکول لایف ، دراما زمان آپ : پایان یافته
LO$ER=L♡VER by ournvrlnd
ournvrlnd
  • WpView
    Reads 15,903
  • WpVote
    Votes 2,358
  • WpPart
    Parts 46
وقتی به عنوان خبرنگار وارد اون محله متروکه شد فقط یک شهروند معمولی مثل بقیه مردم بود؛ ولی حالا زیر بارون بدون هیچ چتری‌ ایستاده بود، لباسش‌ بوی باروت‌ گرفته بود و باریکه های خون کنار کفش هاش‌ جاری بودن... GENRE: mafia, romenc, angst, tragedy COUPLE: YeonBin, TaeGyu‌ Writers: yuzumumu, csbdream
Collapse by Dan_THfive
Dan_THfive
  • WpView
    Reads 8,422
  • WpVote
    Votes 847
  • WpPart
    Parts 23
" فرصت دوباره دادن به آدما، مثل این میمونه که گلوله دوباره بهشون بدی چون قبلی خطا رفت! Couple : TAEGYU Writer : Dan " Criminal, Romance, Mystery, Smut ___ قابل توجه! عکس کارکترهای داستان روی هدر پارت اول قرار گرفت.
𝙊𝙪𝙧 𝙃𝙚𝙖𝙧𝙩𝙨 𝙈𝙚𝙩 𝘿𝙚𝙨𝙩𝙞𝙣𝙮 𝙄𝙣 𝘼𝙪𝙩𝙪𝙢𝙣 🍁 by Polaris_18
Polaris_18
  • WpView
    Reads 5,684
  • WpVote
    Votes 1,445
  • WpPart
    Parts 32
Couple : Taegyu𖤐˚. Genre : romance , angst , slice of life Writer : Polaris ⸙ ″زندگی کتابی کهنه با ورق‌هایی کاهی بیش نیست، داستانی مشخص که ما هیچ اختیاری برای انتخاب کردن نقشمون، زندگیمون و یا حتی پایانش نداریم... به این طرح از پیش تعیین شده میگیم سرنوشت! چی میشه اگه دربرابر سرنوشت زانو نزنی و بجنگی؟ بومگیو تمام زندگیش رو صرف جنگیدن با سرنوشت کرده بود، با سرنوشتی که بی‌رحمانه براش نوشته شده بود اما اینبار دیگه قرار نبود بجنگه...! نه از روی اجبار و نه چیز دیگری، با خواست خودش!... و تهیون، پسری که رازی بزرگ در بین خاطرات کم رنگ بچگیش دفن شده فکرش رو هم نمی‌کرد که با راه دادن بومگیو به داخل دایره زندگیش باعث به وجود اومدن مشکلاتی بشه که جون عزیز ترین فرد زندگیش رو بگیره، فقط برای اینکه خودش بتونه زنده بمونه!...″