«هی...اتوبوس زندانی‌ها چپ کرده ، او-اون بین زندانی ها نبوده!» «چی؟ چی داری میگی؟یعنی فرار کرده؟» سردی جسم تیزی رو روی گلوش احساس کرد و صدای بمی که مدت ها بود فراموشش کرده بود. «کی فکرش رو میکرد که دوست پسر شیرینم جاسوس از آب در بیاد؟» "Couple:Taejin" "Complete"

اینجور نبود که از قبل نقشه کشیده باشم. فقط اتفاق افتاد وحالا من نمیدونم چجوری باید این وضعیت رو کنترل کنم. خب شاید من آدم خوش گذرونی باشم اما... اما این باعث نمیشه بخوام با اون اینکارو کنم... کسی که تقریبا منو بزرگ کرده. باید جبرانش کنم هرجور شده، حتی اگه قلبم هزاران تیکه بشه... همه چیز از حدود یک ماه پیش شروع شد، یک روز خیلی خیلی عادی مثل روزهای دیگه... و کی فکرشو می‌کرد همچین اتفاقی قراره بیوفته... کاپل:تهجین ژانر:درام/اسمات

بهم قول بده بعد از من جای هر دوتامون زندگی کنی، قول بده خوشبخت میشی. قول بده دنبال انتقام من نمیری. سالها پیش به خاطر من از همه چیزگذشتی حتی هویتت رو از دست دادی و تبعید شدی. ازت میخوام جای من زندگی کنی! بمون اینجا و خوشبخت شو، بزار این عذاب با مردن من تموم شه. پ. ن : هپی اند Couple : #teajin #kookjin #Complete

. ببین سوکجینا این فقط برای نهایتا یک ساله. کمپانی بخاطر جابه جایی ها و مسائل دیگه خیلی تحت فشاره این هیت ها یه جورایی مثل تبر داره ریشه مون رو قطع میکنه ولی خبر جفت شدن دوتا ویژوال گروه مثل زدن چند تا نشون با یه تیره. نامجین شیپرها آروم میگیرن، قدرت تهجین شیپرها هم انقدر هست که جلوی بقیه وایسه با برملا کردن رابطه کوکمین هم بار عصبانیت ویکوک شیپرها بینتون تقسیم میشه. #تهجین #teajin

من اصلا فیک نمینویسم فقط دلم یه وانشات عاشقونه تهجین میخواست، که شد توشات. ☺️☺️☺️

▫️Name : Maybe in future ▫️writer : Rednight ▫️Genre : Mysterious , romance , dram ▫️couple : Namjin, Taejin ▫️character : Seokjin, Namjoon, Taehyung, Benjamin در قلب روسیه، سرمایی آزاردهنده تر از انعکاس بی رنگی برف، مردی را آزرده میکند که به انتظار عشق جاودان، گوشه ای در خاطرات خود کز کرده! ------------------------ +اتللوی شکسپیر؟ فکر نمیکردم هنوزم آدمایی پیدا بشن که نمایشنامه بخونن! -آدمای کوته فکر؟ فکر نمیکردم توی قرن بیست و یکم، این اطراف پیدا بشن. ‼️ - بجز کاراکترهای آشنا، تمامی اسامی و شخصیت ها تخیلی بوده و هرگونه تشابه، تصادفی است! - تمامی حقوق مربوط به این داستان، متعلق به نویسنده است؛ هرگونه استفاده، ایده گرفتن، تغییر و یا نشر در کانال های تلگرام، روبیکا و سایر، ممنوع بوده و در صورت مشاهده، لطفا به نویسنده اطلاع دهید.

یه داستان کلیشه‌ای... که صرفاً جهت اینکه تهجین خیلی کم پیدا میشه اینجا شروعش میکنم

" + چرا بهم میگی لاتریا؟ _ چون تو دلیل پرستش منی ، تو فراتر از هرچیزی هستی و من فقط باید بپرستمت " ⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️ Name: Λατρεία Couple: TaeJin Genre: Fantasy , Angst , Mystery , Romance , psychologic Writer: Shiro Taejin-world

"خنجر طلایی" شکارچی، طلسم شده و محو اون زمرد های درخشان که میتونست روحشو به آنها بفروشه بود. _الان نمیتونم به درستی بگم که من شکارچی ام یا شکار رام شده ی تو... _تو شکارچی قلب منی..جین couple: jintae "@prince_agustD" چنل تگرام

جین از این مهمونی ها متنفر بود...اون ها ثروتمند نبودند...حتی کمی از اقشار متوسط هم پایین تر بودند و این برای یکی از پسران خاندان بزرگ و سرشناس کیم نوعی سرشکستگی محسوب میشد...