1
189 stories
Glass Winter ( KV ) by im_Sophie
im_Sophie
  • WpView
    Reads 1,455
  • WpVote
    Votes 355
  • WpPart
    Parts 15
* زمستان شیشه ای * در حال آپ ( زمستان شیشه‌ای، جایی که سکوت، نور را در خود می‌تاباند و هر نفس، شفافیت سرد را به یاد می‌آورد. ) ━┅┄┄┄┄✧┄┄┄┄┅━ پسرم مریض بود و وقت زیادی نداشتم. پس قراردادو امضا کردم... و نفهمیدم که دارم عملاً خودمو می‌فروشم. جانگکوک، یه مرد سرد و بی‌رحم بود که هیچ نشونه‌ای از مهربونی نداشت. تجارت و حرفه ش به خطر افتاده بود و برای اینکه آبروش برگرده، به یه همسر قلابی نیاز داشت. و من... تنها گزینه‌ی حاضر و خوب بودم؛ یه نیروی خدماتی، خسته با دلی پر از ترس و امید. قرارداد خشک و بی‌احساس بود و همه چیزو روشن کرده بود: نه امید، نه پیوند، نه فرصت. عشق؟ دلبستگی؟ هیچ‌کدوم نبود. با هر لحظه کنار جانگکوک بودن، فشار بیشتری روی شونم حس می‌کردم. هر حرفش، هر نگاهش، مثل یه تیغ بود که آروم آروم وجودم رو می‌برید و من غرق خون ، یخ زده بودم. کنار اون؟ فقط تلاش برای نفس کشیدن. ━┅┄┄┄┄✧┄┄┄┄┅━ Wr: sophie Genre: Dark Romance, Angst, Anxiety, Humiliation, Smut, ... Couple: kookv , ... ? ✧ JkVunit
𝗧𝗼𝗰𝗸𝗮 | 𝐊𝐨𝐨𝐤𝐯 by ituhide
ituhide
  • WpView
    Reads 6,691
  • WpVote
    Votes 1,270
  • WpPart
    Parts 6
"- برای همین... به خودش که اومد پخش زمین شده بود. اگه با دستاش جلوی ضربه رو نمی گرفت، احتمالا سرش می شکست و در حالی که هنوز روی زمین بود، با دهانی باز اطراف رو نگاه کرد تا ببینه کار کی بوده. مین جو در حال خندیدن با دوستاش بود و سخت نبود که حدس زد کار کی بوده، ولی توی همون لحظه نگاه تهیونگ به شخصی که دو متر اون طرف تر ایستاده بود افتاد. جئون جونگ کوک به مین جو خیره بود و... عجیب به نظر می رسید. به عنوان آدمی که خودش توی اذیت کردن و حتی تلاش برای کشتن تهیونگ کم نذاشته بود، خیلی عجیب بهش نگاه می کرد. و بعد نگاهش برای لحظه ای به نگاه تهیونگ گره خورد. - نچ. فقط همینو گفت. اوه خدا. می خواست بکشتش. اون دیوونه لعنتی می خواد بکشتش. و بعد... همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد." 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞, 𝐀𝐜𝐭𝐢𝐨𝐧, 𝐒𝐦𝐮𝐭 𝑾𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓: 𝑰𝒕𝒖 𝑯𝒊𝒅𝒆 🚫[DO NOT COPY THIS WORK]🚫
𝐌𝐲 𝐋𝐢𝐭𝐭𝐥𝐞 𝐋𝐨𝐯𝐞|✔︎ by Th-Raven
Th-Raven
  • WpView
    Reads 225,836
  • WpVote
    Votes 26,383
  • WpPart
    Parts 28
"عشق کوچک من" مهدکودک هایبریدی که جونگ‌کوک‌ کوچولو میاد اونجا و با هایبرید ببری آشنا میشه .. اما اشنایشون چجوریه؟! 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞:𝐊𝐨𝐨𝐤𝐯 𝐒𝐢𝐝𝐞 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞:𝐘𝐨𝐨𝐧𝐦𝐢𝐧 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐫𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞,𝐜𝐨𝐦𝐞𝐝𝐲,𝐡𝐲𝐛𝐫𝐢𝐝,𝐟𝐥𝐮𝐟𝐟,𝐬𝐦𝐮𝐭,𝐦𝐩𝐫𝐞𝐠 𝐅𝐢𝐧𝐢𝐬𝐡𝐞𝐝✓ 𝐁𝐲:𝐓𝐡-𝐑𝐚𝐯𝐞𝐧
+16 more
Tears of Fears ~|| Kookv Au [ ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ ]  by _bunisa
_bunisa
  • WpView
    Reads 48,394
  • WpVote
    Votes 6,589
  • WpPart
    Parts 46
نگه داشتن یک رابطه دشواره. به خصوص اگر معروف باشی و چشم‌های زیادی روت باشه. جونگکوک و تهیونگ همیشه از این موضوع اطلاع داشتن و با این وجود، به رابطه‌ای شانس دادن که حالا چیزی جز تیکه‌های شکسته ازش باقی نمونده بود. یا جایی که وی و ایان اعضای معروف‌ترین بند راک Tears of Fears و شیپِ مورد علاقه‌ی افراد متعددی‌ان. از نظر طرفدارها، اون‌ها دوستان صمیمی و معشوقه‌های خیالی‌ان اما توهمات شیرینشون حسابی از حقیقت به دوره. جونگکوک از تهیونگ متنفره و تهیونگ سعی داره دوست صمیمی‌ و شاید اگر شد، قلب و عشقی که در گذشته صاحبش بوده رو هم پس بگیره. ----❦ 𝘤𝘰𝘮𝘱𝘭𝘦𝘵𝘦𝘥 𖦹 ɴᴀᴍᴇ: اشک‌هایی از ترس‌ها 𖦹 ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: ویکوک 𖦹 ᴇɴᴅɪɴɢ: هپی 𖦹 ɢᴇɴʀᴇ: ایدل لایف، اسمات، عاشقانه، تکستینگ 🥇 in #Short 🥇 in #رمنس 🥈 in #عاشقانه 🥈 in #Romance
| 𝗖𝗼𝗲𝘂𝗿 𝗯𝗿𝘂𝗹𝗮𝗻𝘁 | Omegaverse ᵏᵛ  by Noxielle__Mia
Noxielle__Mia
  • WpView
    Reads 5,830
  • WpVote
    Votes 915
  • WpPart
    Parts 20
در بطنِ هیاهوی این شهر، قلم سرکشی کرد تا روایتگرِ عاشقانه‌ی امگای رقصنده و آلفای نظامیش شه؛ عشقی توأم با منطق و به دور از کلیشه های جداییِ جان‌فرسا. "من از دست های منفعت‌طلب فرار کردم تا میان بازو های امنِ تو، آزادانه تن به رقص بدم. و اقیانوس چشم هات موج بدنم رو قاب گرفت و منتظر نشستی تا هروقت خسته شدم، سینه‌ی ستبر عاشقت رو پناهگاه من کنی... عزیزترینِ من، جونگکوک" __________________________ نام: کِر بِرولان🍂 کاپل: کوکوی ژانر: امگاورس، عاشقانه، درام، رمزآلود، اسمات، امپرگ شروع: یک مرداد یک هزار و چهارصد و چهار ⚠️بخش یا بخش هایی از داستان آمیخته به خشونت هست ولی چون در مقابل کل داستان سهم اندکی داره در قسمت ژانر نوشته نخواهد شد. Name: Coeur Brulant Couple: KookV Genre: Omegaverse, Romance, Dram, Mysterious, Smut, Mpreg
𝘓𝘪𝘨𝘩𝘵 𝘰𝘧 𝘥𝘢𝘳𝘬𝘯𝘦𝘴𝘴 «vkook» by zoom_in_story
zoom_in_story
  • WpView
    Reads 561,027
  • WpVote
    Votes 56,861
  • WpPart
    Parts 67
_من سایه ام. _و من نوری که سایه رو دنبال می کنه. **************************************************** _توی دنیایی که تو زخمی و من درمانگر...یک عشق چطوری قراره به وجود بیاد؟. _برای به وجود اومدنش...باید منو درمان کنی. دکتر جئون جونگکوک، پنج ساله که با کیم تهیونگ رئیس یک گنگ مافیایی ازدواج کرده...اما اون از مافیاها متنفره...و داره تمام تلاشش رو می کنه خودش رو از بند این زندگی نجات بده. اما در این راه متوجه راز هایی میشه که همه چیز رو تغییر میده. آیا اون موفق میشه خودش و پسرکوچولوی چهارساله ش رو نجات بده و زندگی دلخواهش رو به دور از همسرش، کیم تهیونگ بسازه؟ کاپل:ویکوک، هوپمین، نامجین ژانر:امگاورس، رمنس، انگست، اسمات، اکشن، مافیایی
پدر خوانده by gyfztjtt
gyfztjtt
  • WpView
    Reads 5,728
  • WpVote
    Votes 443
  • WpPart
    Parts 40
پایان یافته Novel : پدر خوانده Time App: نامعلوم Genre:پلیسی_مافیایی _معمایی _اسمات Copper: Tahkok Copper Substant:Union_Invalid_Hijiji ______________--------~-------__________________ +ماماننننن من از اون مرد بدم میادددد لطفاا باهاش ازدواج نکننن #نخیر جونگی من عاشقش شدم و میخام باهاش ازدواج کنم تو دوست نداری خوشبختی مادرتو ببینی +... _--- +ازت متنفرم هیچوقت نمیتونی جای پدرمو بگیر کیم تهیونگ فاکییی _اون کامان بیبی الان که من پدرت میشم و تو قرار پسرم شی +متنفرممم ازتتت کاش بمیرم خلاص شترق شترق
Принцесса by maedejoozi
maedejoozi
  • WpView
    Reads 196
  • WpVote
    Votes 25
  • WpPart
    Parts 4
جئون جونگ کوک آنیگمای خون خالص دورگه خون آشام اصیل هیچ وقت فکر نمی کرد که یه فرشته کوچولو کل زندگیه تاریکش رو روشن کنه. کاپل اصلی: کوکوی کاپل های فرعی :سپ٫جیمین و بوگوم ٫نامجین ژانر:مافیایی٫امگاورس ٫جنایی٫عاشقانه٫سادیسمی٫دبیرستانی،هپی اند؟،امپرگ، اسمات
BACKROOMS ✦VK✦ by CoralineJs
CoralineJs
  • WpView
    Reads 987
  • WpVote
    Votes 269
  • WpPart
    Parts 11
Completed ✓ تنها چیزی که با تک‌تک سلول‌های بدنش می‌تونست حس کنه، ترس بود. ترسی که هرچی بیشتر می‌گذشت، عمیق‌تر تو وجودش رخنه می‌کرد و اون رو از پا درمی‌اورد. قلبش با ریتمی عجیب و بی‌رحمانه می‌تپید، انگار قصد داشت از سینه‌اش بیرون بپره. آرامشِ نفس‌هاش فروکش کرده بود و جاش رو به نفس‌های نامنظم و تند داده بود. پاهاش به‌شدت سست و خسته شده بودن و برای ذره‌ای استراحت، التماس میکردن. افکارش گیج و پراکنده بود و نمی‌دونست دقیقاً داره چیکار میکنه. شاید چون نمی‌تونست بفهمه چطوری به اینجا اومده، کجا باید بره، یا حتی آیا کسی مثل خودش اینجاست یا نه. تنها چیزی که ازش مطمئن بود این بود که اینجا هیچ چیز عادی نیست و احساس می‌کرد هرلحظه جونش در خطره. تولد ایده: ۸ شهریور ۱۴۰۴ شروع: ۱۵ شهریور پایان: ۱۸ مهر