Ateez
8 stories
رابین هود 4 by user20576447
user20576447
  • WpView
    Reads 910
  • WpVote
    Votes 104
  • WpPart
    Parts 9
رابین هود 4 کاپل : سونگجونگ ، ووسان ، یونگی ، جونگسانگ ،اعضای xikers ژانر : رمنس ، پلیسی با دهن باز به ساختمان بزرگی که به نظر می‌رسید مجهزترین مرکز نظامی باشه نگاه میکردن : هئونگ اینجا خیلی خفنه . مینگی دستشو زیر چونه ی وویونگ گذاشت تا دهن برادرش رو ببنده: طوری رفتار نکن انگار همچین چیزایی ندیدی . وویونگ دست برادرش رو عقب زد : هئونگ مگه چند بار دیدم همچین جایی رو . یونهو دست مینگی رو گرفت : اینجا دیگه بهم نپرین.... هئونگ الان باید کجا بریم . سونگهوا اشاره کرد به مردی که قبلاً به ملاقات شون اومده بود : سرگرد ایم اومد .
رابین هود 3 by user20576447
user20576447
  • WpView
    Reads 1,613
  • WpVote
    Votes 199
  • WpPart
    Parts 12
کامل شده ژانر : رمنس ، پلیسی کاپل : سونگجونگ ، ووسان ، یونگی ، جونگسانگ ، هیونشی(هیونسوک و یوشی ترژر) نگاه همه به تلویزیون بود ،اخبار داشت در مورد قتل یکی دیگه از سیاستمدارا می‌گفت :شب پیش دادستان لی به قتل رسید ،جنازه ی ایشون توسط راننده اش پیدا شده ،پلیس حاضر نیست هیچ صحبتی در این مورد با همکاران ما انجام بده . هونگ جونگ تلویزیون رو خاموش کرد :این سومین قتل به روش رابین هود...توی اداره ی پلیس اوضاع خیلی بهم ریخته ست ،رئیس پلیس سعی داره همه چی رو مخفی نگه داره اما می‌دونی که همیشه خبرنگار فضول پیدا میشه . _حالا باید چیکار کنیم ...این آدم وارد خونه ای شده که پر از دوربین و سگ و نگهبانه بدون اینکه دیده بشه ...وزیر لی رو کشته و از خونه خارج شده . سان کنار وویونگ نشست :پیداش میکنیم نگران نباش . وویونگ خنده ای عصبی کرد :چی داری میگی سان ...مگه با یک احمق طرفی که میگی پیداش میکنیم نگران نباشم ...زده 3 نفر رو کشته ما هنوز نمی‌دونیم چند نفرن بعد میگی نگران نباشم . از روی مبل بلند شد و به تلویزیون اشاره کرد :اگه همین طوری ادامه پیدا کنه همه اخبار پر میشه از رابین هودی که یک قاتل روانی و آدمای بیگناه رو می‌کشه...حالا بهم بگو چطوری آروم باشم .
ROBIN HOOD 2 by user20576447
user20576447
  • WpView
    Reads 2,116
  • WpVote
    Votes 279
  • WpPart
    Parts 12
(کامل شده) ژانر : رمنس ، پلیسی کاپل : سونگجونگ ، ووسان ، یونگی ، جونگسانگ نگاه دان هو به سمت در چرخید هونگ جونگ پلیس رو آورده بود، صدای شلیک گلوله توی فضای خالی پیچید... سونگهوا به اسلحه ی دان هو نگاه کرد :این بهترین مرگ برای توئه... باید بریم. افراد دان هو پسرا رو رها کردن و همراه دان هو از در پشتی بیرون دویدن. سونگهوا هیچ دردی رو احساس نمی‌کرد، مگه دان هو به کجاش شلیک کرده بود که دردی نداره. _وویونگ... وویونگ... تن سونگهوا لرزید... چرا برادراش داشتن این طوری وحشت زده اسم وویونگ رو صدا میزدن... مرد جوان به عقب برگشت... نگاش روی بدن وویونگ بالا و پایین میشد... چرا این همه خون روی لباس وویونگ ریخته... یقه ی برادرش رو گرفت و شروع کرد تکون دادنش :وویونگ... وویونگ... وویونگ... سر پسر جوان پایین افتاده بود :وویونگ سرتو بیار بالا... وویونگ به هئونگ نگاه کن... اومدم ببرمت خونه... وویونگ ،هئونگ میخواد ببرت خونه... عزیزم چشماتو باز کن... وویونگ چشماتو باز کن... خواهش میکنم چشماتو باز کن... سونگهوا با عجز وویونگ رو تکون میداد و ازش میخواست که چشماش رو باز کنه، هونگ جونگ و افرادی که همراهش بودن دنبال دان هو از در پشتی بیرون دویدن، سان ناباورانه به جسم وویونگ که غرق خون بود نگاه می‌کرد، پاهاش جلو میرفتن و تلو تلو می‌خورد :وویونگ... ووی...
ROBIN HOOD1 by user20576447
user20576447
  • WpView
    Reads 2,890
  • WpVote
    Votes 349
  • WpPart
    Parts 16
(کامل شده) ژانر : رمنس ، پلیسی کاپل: سونگجونگ ، ووسان ، یونگی ، جونگسانگ نگاه هونگ جونگ و معاون وزیر به سمت سان چرخید :این تیره... هونگ جونگ تیر رو از دست سان گرفت :دست سازه... سان کاغذی رو به سمتش گرفت :هئونگ اینم باهاش بود. هونگ جونگ کاغذ رو باز کرد :جناب معاون وزیر نام سو جونگ... بهتره بدونی پولهایی که ازت برداشتم سهم اونایی که ازشون دزدیدی... سهم بچه هایی که والدین شون رو به خاطر اون ساختمونی که تو درست کردی و خراب شد از دست دادن. رابین هود حق مظلوم رو از ظالم میگیره. _رابین هود... هونگ جونگ زیر لب تکرار کرد :رابین هود...
دوران سرکشی  by user20576447
user20576447
  • WpView
    Reads 15,697
  • WpVote
    Votes 2,472
  • WpPart
    Parts 40
کاپل : ووسان ، سونگجونگ ، یوسانگ ژانر : امگاورس کامل شده وویونگ به اطراف نگاه کرد ، امگاها ترسیده با مردمک های لرزون به کسایی نگاه میکردن که مثل گرگ های گرسنه برای دریدن شون چشم دوخته بودن به اونا : زود باش امگا گرگت رو نشون بده . نیشخندی روی لب وویونگ نشست : چرا باید این کار رو بکنم . ابروهای مرد بالا رفت : چون باید مشخص بشه که میتونی به آلفات خدمت کنی یا باید بفرستنت توی کلوپ برای خدمت به بقیه . خشم توی قلب وویونگ شعله کشید : چرا این مراسم برای آلفاها انجام نمیشه ... چرا فکر میکنین فقط امگاها هستن که امکان داره گرگ وجودشون بیرون نزنه . همه ی نگاه ها به سمت وویونگ بود هانی از خشم داشت منفجر میشد ، کم توی نگرانی بود که این امگا داشت اوضاع رو بدتر میکرد ، آقای کانگ پر صدا خندید : تو خیلی جسارت داری امگا ... اما باید بدونی هیچ آلفایی نیست که نقص داشته باشه ، آلفاها قدرتمندن و به راحتی میتونین گرگ شون رو نشون بدن . اینبار این وویونگ بود که خندید ، خنده ای که مثل گلوله توی صورت تموم اون آلفاها کوبیده شد : اما من میشناسم آلفاهایی که گرگی ندارن . آقای کانگ عصبانی شد ، این امگا چطور جرات میکرد به نوع قدرتمند جامعه توهین کنه : گرگت رو نشون بده . دست پسر مشت شد : من چیزی برای نشون دادن ندارم . فک هانی منقبض شد که آقای کانگ رو
هم خونه ها  by user20576447
user20576447
  • WpView
    Reads 5,074
  • WpVote
    Votes 549
  • WpPart
    Parts 31
کامل شده هم خونه ها 🏠 کاپل : سونگجونگ ، ووسان ، یونگی ، جونگسانگ ژانر : رمنس از خستگی داشت هلاک میشد، چشماش میسوختن از بس خوابش میومد، ساعت از نیمه شبم گذشته بود و هنوز دوستای سان مشغول خوردن و نوشیدن بودن. سونگهوا به سان نزدیک شد، پسر جوان حسابی مست بود، بطری که داشت به سمت دهنش می‌برد و از دستش گرفت :بسه دیگه من میخوام برم خونه... پاشو ببرمت میدونی اجوشی چند بار تماس گرفته... سان مثل بچه ها شروع کرد به اعتراض کردن :نمیخوام... میخوام بخورم بده به من اون بطری... بطری رو از دست سونگهوا گرفت و بازم شروع کرد به خوردن :سان بس کن وگرنه به پدرت زنگ میزنم. سان سرشو کمی جلو برد و با چشمایی مست که به زور بازشون نگه داشته بود گفت :آپا... خو... خونه... نیست...
هفت گناه کبیره انجیل  by user20576447
user20576447
  • WpView
    Reads 4,437
  • WpVote
    Votes 844
  • WpPart
    Parts 53
ژانر : ماوراء طبیعه کامل شده کاپل : ایتیز (ووسان ، سونگجونگ ، یونگی ، جونگسانگ) استری کیدز (چانگجین ، چانلیکس ، مینسونگ ، سونگین ) تی اکس تی ( یونبین ، تهگیو ) پسر از جا بلند شد، هنوز نمیتونست موقعیت پیش اومده رو درک کنه :تو... تو... مرد جلو اومد و با لحنی پر از صلابت گفت :من لوسیفرم (شیطان) دهن پسر با تعجب باز شد که لوسیفر پوزخندی زد :مگه خودت تقاضای کمک نکردی. پسر سریع سر تکون داد :چرا من کمک میخوام، میخوام از همه ی اونایی که باعث شدن نتونم یه زندگی درست داشته باشم انتقام بگیرم. لوسیفر با چشمای براقش زل زد بهش :من این امکان رو بهت میدم اما تو هم باید قول بدی که هر کاری من ازت خواستم انجام میدی. پسر که انتقام چشماش رو کور کرده بود سریع قبول کرد :چطوری باید قول بدم. لوسیفر قدمی جلو گذاشت :ما با هم یه پیمان میبندیم. پسر بدون هیچ فکری سریع قبول کرد، قطره ای از خونش رو روی کاغذی که حتی نمیدونست جنسش از چیه ریخت و پیمان بین اونا بسته شد. لوسیفر مشتش رو جلوی پسر باز کرد :این هفت انگشتر برای توئه... اینا تو رو توی انتقامت یاری میکنن. از فردای اون روز مصیبت کل روستا رو پر کرد، اون پسر با اون 7 انگشتر دارای قدرت عجیبی شده بود، تموم اونایی که تحقیرش کرده بودن به روش دردناکی مرده بودن و بقیه ی مردم شده بودن برده های اون پسر.
یتیم خانه  by user20576447
user20576447
  • WpView
    Reads 24,776
  • WpVote
    Votes 1,547
  • WpPart
    Parts 52
کامل شده یتیم خانه کاپل : ووسان ، سونگجونگ ، یونگی ، جونگسانگ ژانر: BDSM سونگهوا آهی کشید:یه کار کن نتونم بشینم... میخوام تا چند روز وقتی میشینم درد بکشم. فشار دست هونگ جونگ به موهای سونگهوا بیشتر شد :باشه آقای کیم میدونم چیکار کنم. چرخید که صورتش روبه روی صورت هونگ جونگ قرار گرفت، لباشو روی لبای مرد گذاشت و شروع کرد به بوسیدن، لباش آروم روی لبای هونگ جونگ حرکت می‌کرد و موهاش هنوزم توی مشت هونگ جونگ بود :دوستت دارم. هونگ جونگ به خودش اومد، عقب کشید و از سونگهوا کمی فاصله گرفت، نفس نفس میزد... به شدت عصبانی بود... نه از سونگهوا از خودش... هونگ جونگ از خودش عصبانی بود چون داشت لذت می‌برد از این بوسه، دستش بلند شد و با ضرب توی صورت سونگهوا نشست :حالا نشونت میدم. بار دیگه سونگهوا رو به شکم خوابوند، ترکه رو برداشت و بی وقفه شروع کرد به زدنش... ترکه رو محکم روی باسن سونگهوا میزد و باسن کبود پسر رو زخم می‌کرد. این سونگ با لبخند به سان نگاه می‌کرد :میتونم بپرسم که شما وویونگ رو کجا دیدین آقای چوی. سان هیجان زیادی داشت، قرار بود لیتلی رو داشته باشه که همه جوره استایلش بود :از طریق دوست وکیلم... وکیل خانم کیم میس سونگهوا شی. در اتاق باز شد و گیون سوک در حالی که دست وویونگ رو توی دست داشت داخل اتاق شد، سر سان سریع به سم