طلوع روشنایی
[پایان یافته] یوهان دستش رو پشت گردن گائون برد و سرش رو به جلو هول داد. لبهاش رو روی لبهای گائون کوبید و باعث شد حرفش نیمهتموم بمونه. تماسی که میون لبهاشون رخ داد خیلی کوتاه و سطحی، اما پر از قدرت و سلطهگری بود. یوهان سرش رو عقب کشید و به چشمهای گرد گائون خیره شد: «من نمیخوام به چیزی خاتمه بدم... اگه میخوای ا...
Completed