1m2e3l4i
- Reads 57,132
- Votes 10,953
- Parts 60
نسیم خنکی که از بین پرده های پنجره باز اتاق صورتش رو قلقلک میداد باعث شد چشماش روباز کنه.....
با به یاد آوردن موقعیتی که داشت بادستش روی سینه اش دایره های فرضی میکشید....
:"چیزی شده؟!؟
پوزخنده تلخی زد
:"دنیای تاریک ما خیلی خنده داره،من الان لخت سرمو رو سینت گذاشتم و تو داری با موهام بازی میکنی ،با اینکه یک ساعت پیش دوتامون داشتیم تلاش میکردیم همو بکشیم. "
نفس عمیقی کشید
:"فردا دوباره تلاشمونو میکنیم."
By:
#meli♡& #melani♡
#larry
#ziam
#smut⭕
#Sharing❌