𝗦𝗮𝘆 𝗦𝗼𝗺𝗲𝘁𝗵𝗶𝗻𝗴 𝗔𝗻𝗴𝗲𝗹
«من رو با اسمهای مختلفی صدا میزنن؛ مینهو، لی، قاتل، شیطان، شکارچی! تو کدوم رو دوست داری؟» ꪻ 𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : 𝖣𝖺𝗋𝗄 𝖱𝗈𝗆𝖺𝗇𝖼𝖾, 𝖠𝗇𝗀𝗌𝗍, 𝖣𝗋𝖺𝗆𝖺, 𝖢𝗋𝗂𝗆𝖾, 𝖲𝗆𝗎𝗍 𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : 𝖬𝗂𝗇𝗌𝗎𝗇𝗀 𝗨𝗽 : 𝖢𝗈𝗆𝗉𝗅𝖾𝗍𝖾𝖽 𝗢𝗿𝗶𝗴𝗶𝗻𝗮𝗹 𝗩𝗲𝗿 : 𝖠𝖻𝖺𝖽𝗂𝗌 ┈┈ #1 𝖬𝗂𝗇𝗌𝗎...
«من رو با اسمهای مختلفی صدا میزنن؛ مینهو، لی، قاتل، شیطان، شکارچی! تو کدوم رو دوست داری؟» ꪻ 𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : 𝖣𝖺𝗋𝗄 𝖱𝗈𝗆𝖺𝗇𝖼𝖾, 𝖠𝗇𝗀𝗌𝗍, 𝖣𝗋𝖺𝗆𝖺, 𝖢𝗋𝗂𝗆𝖾, 𝖲𝗆𝗎𝗍 𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : 𝖬𝗂𝗇𝗌𝗎𝗇𝗀 𝗨𝗽 : 𝖢𝗈𝗆𝗉𝗅𝖾𝗍𝖾𝖽 𝗢𝗿𝗶𝗴𝗶𝗻𝗮𝗹 𝗩𝗲𝗿 : 𝖠𝖻𝖺𝖽𝗂𝗌 ┈┈ #1 𝖬𝗂𝗇𝗌𝗎...
"venom" •اسم جالبیه نه؟ ودر عین حال اسم ترسناک برای همه هست، اون کی میتونه باشه یعنی؟ درسته لی مینهو ملقب به "venom " کسی که صاحب بزرگترین باند مافیا هست و هیچکس تاحالا ندیدتش و اسم واقعیش رو هم نشنیده، اون کابوس هر دشمن هست عاقبت در افتادن با اون اصلا آینده خوبی در انتظارش نیست، اون و آدم های تو باندش بی رحمترین انسا...
[Complete] "دنبالم نیا دال فیس ، تو پاکی و من از کثیف کردن چیز های پاک نهایت لذت رو میبرم." °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° "من کلا تو رو سه بار مست دیدم و هر سه بارش چیزی رو ازم دزدیدی اولین بار اولین بوسم و سومین بار باکرگیم." "دومین بار چی دزدیدم." "قلبمو." °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° جیمین و تهیونگ فقط دو...
لبخند تاریک [Completed] کاپل اصلی: کوکوی کاپل فرعی: نامجین_جنلیسا_یونمین ژانر :مدرسه ای _رمنس _اسمات_فان خلاصه داستان : تهیونگ از بچگی تا حالا خیلی درد کشیده بود تا اینکه وقتی به دانشگاه میره و با فهمیدن راز جونگ کوک ، همه چیز تغییر میکنه و زندگیش از این رو به اون رو میشه... by : Jeon_LiLi
"نگاهم دوباره به دست های پر از تتوی جونگ کوک افتاد و بی معطلی چیزی که از ذهنم می گذشت رو به زبون اوردم: تو چند سالته؟ گوشه ی لبش رو کج کرد که باعث شد لپ سمت چپش بیرون بزنه و شبیه یه بچه خرگوش بشه. از دیدن چهره کیوتش لبخندی ناخودآگاه رو لبم نشست و با شنیدن صداش که گفت: بیست و دو... سعی کردم جلوی بزرگ شدن لبخندم رو بگیر...
یک روز صبح، روزی که قرار بود خیلی معمولی و عادی باشه، بکهیون بعد از بیدار شدن از خواب شبانه در کنار همسرش، متوجه میشه که چانیول اون رو فراموش کرده و خاطراتش به سالها قبل زمانی که ازش متنفر بود برگشته . ------------ در علم نجوم NewMoon زمانیست که نور خورشید سمت دیگری از ماه را روشن میکند و ساکنین زمین قادر به دیدن م...
"بکهیون... محض رضای خدا. من میدونم که از زندگی چهچیزی میخوام. اینکه تو رو داشته باشم، خب؟ اما تو... تو نمیدونی. نمیدونی چهچیزی میخوای. از زندگی، من، حتی خودت! بهم میگی ازدواج کنم و بعد بابتش بازخواستم میکنی. من رو میبوسی و روز بعد میگی که عشقم احمقانهست. ازم میخوای تمومش کنم و بعد شاکی میشی که چرا ازت دوری کرد...