W
35 stories
Quick silver by esamsam
esamsam
  • WpView
    Reads 52,851
  • WpVote
    Votes 674
  • WpPart
    Parts 1
وحشیانه به مچ دست پسر چنگ زد و نگه‌ش داشت، انقدر عصبانی بود که هر آن ممکن بود یه مشت تو صورت بی نقصش بکوبه. _ من جمعت کردم بدبخت، تو بدون من می‌مردی! پوست مچ دستش بخاطر کشیده شدن ناخن‌های پسر مقابلش، می‌سوخت. بغضش رو به سختی پایین داد و نگاهش رو به چشم‌های عصبانی‌ِ اون دوخت و بی حس لب زد:« من فقط یبار از مرگ ترسیدم، بعد از اون لحظه دیگه هیچوقت برام مهم نبود که زنده بمونم یا بمیرم. همین حالا دستهای کوفتیت رو بالا بیار و دور گلوم حلقه کن و ببین که چقدر راحت مرگ رو می‌پذیرم.» ❄️ ژانر: جنایی، رمنس، انگست ❄️ کاپل: کوکوی + کاپل مخفی ESAM
Caramel by Forshine
Forshine
  • WpView
    Reads 5,813
  • WpVote
    Votes 749
  • WpPart
    Parts 8
تهیونگ و جونگکوک، پسرخاله‌هایی که از بچگی رابطه‌ای پر از کشمکش و جدال دارند. برای اون‌ها این درگیری‌ها بخشی از زندگی روزمره بود؛ طوری که حتی خودشون هم نمی‌دونستند شروعش از کجا بوده. اما توی شب تولد 18 سالگی تهیونگ، همه چیز تغییر می‌کنه. اون‌ها متوجه میشن که جفت هستند. حقیقتی که در ابتدا اون رو انکار می‌کنن و تصمیم می‌گیرند که این پیوند رو به صورت مخفیانه رد کنند. اما با هر قدمی که به جلو برمیدارن، احساساتشون پیچیده‌تر میشه. درگیری‌ها و لجبازی‌ها بیشتر از همیشه به چشم میاد و دیوارهای درونی هر کدوم از اون‌ها در برابر این حقیقت که نمی‌تونند همدیگرو انکار کنن، فرو می‌ریزه. اون‌ها باید با قلب‌هایی که برای هم می‌تپه و زبون هایی که این حقیقت رو انکار میکنه، راه خودشون رو پیدا کنند. توی دنیایی که عشق لطیف‌ترین قدرته و سرنوشت، بی‌رحمانه‌ترین تصمیم‌ها رو می‌گیره، تنها یک حقیقت وجود داره: هیچ‌چیز نمی‌تونه جفت‌ها رو برای همیشه از هم جدا کنه. 𝘕𝘢𝘮𝘦: 𝘊𝘢𝘳𝘢𝘮𝘦𝘭 𝘊𝘰𝘶𝘱𝘭𝘦: 𝘒𝘰𝘰𝘬𝘷 - 𝘠𝘰𝘰𝘯𝘮𝘪𝘯 - 𝘯𝘢𝘮𝘫𝘪𝘯 𝘎𝘦𝘯𝘳𝘦: 𝘰𝘮𝘦𝘨𝘢𝘷𝘦𝘳𝘴𝘦 - 𝘚𝘮𝘶𝘵 - 𝘳𝘰𝘮𝘢𝘯𝘤𝘦 - 𝘧𝘭𝘶𝘧𝘧 𝘞𝘳𝘪𝘵𝘦𝘳: 𝘚𝘩𝘪𝘯𝘦
Goldstück | KOOKV by smokinhosup
smokinhosup
  • WpView
    Reads 5,746
  • WpVote
    Votes 725
  • WpPart
    Parts 4
اریک شواتس ملقب به پادشاه تک چشمِ برلین-آلمان، نزول خور بی‌رحم شهر و کشتی گیر مشهور سابق تنها می‌خواست با تصاحب کردن منطقه اونجا رو تبدیل به پیست مسابقات غیرقانونی کنه اما اون پسر شورشی برخلاف بقیه گردنش رو براش خم نمی‌کرد! هرچند می‌دونست که حتی یک بی‌ام‌و هم کافیه تا اون یاغی لعنتی رو برای ساک زدن دیکش روی زانوهاش بندازه. اریک تبدیل به کابوس شب‌هاش میشد. -گلدشتوک در زبان آلمانی به معنای تیکه‌ای از طلا، طلا و یا عزیزم هستش. 𝗴𝗲𝗻𝗿𝗲𝘀: دارک رمنس، کرایم، تریلر، اسمات، انمیز تو لاورز
forgetfulness | KOOKV by Vladislava_37
Vladislava_37
  • WpView
    Reads 3,623
  • WpVote
    Votes 700
  • WpPart
    Parts 13
عشق برای پسرک، مثل نفسی بود که گرفته شد و هیچکس خبردار نشد، تا مرز خفگی رفت اما چیزی نگفت از دردش و فقط شعله های خواستن و عشق قلب خود پسرک رو سوزوند و پودر کرد. و پسر فهمید که عشق اون چیز شیرین تو داستانا نیست. این داستان تهیونگ 21 ساله بود که با تمام وجود عاشق هم دانشگاهیش، جئون جونگ کوک 24 ساله شده بود و در عوض پسر بزرگتر علاقه ای بهش نداشت. اما زمان گذشت و چهار سال بعد زمانی رسید که جونگ کوک با تصادف شدیدی که داشت به کل حافظش رو از دست داد و این بار اون بود که دیوانه وار عاشق تهیونگ میشد.. author: Lada Kapell: KOOKV genre:fake chat- Romance-School Iife-Slice of Iife-Drama-Smut روز های آپ: نامشخص اولین کارمه دردونه‌ها، دیگه خوبی یا بدی دیدید چشم پوشی کنید🌚🌿
+5 more
Die or Lone by sunflower027301
sunflower027301
  • WpView
    Reads 382
  • WpVote
    Votes 72
  • WpPart
    Parts 22
پری ها چین؟ واقعا وجود دارن یا صرفا یک افسانه قشنگن؟ آدمارو دشمن خودشون میدونن و منتظر یک بهانه کوچیکن که وادارشون کنن تا حد مرگ برقصن یا... شایدم عاشقشون میشن! درسته، شاید پریزاد قصه ها، با چشمایی که تنوع رنگاش به کهکشان میرسید و با ظریف ترین قلم ها روش کار شده بود، اینقدر یکی رو دید بزنه تا بالاخره عاشقش بشه. اما، دردسر ساز بود، نه؟ پریزاد افسانه ها، زیباترین خلقت خدای آسمون، عاشق ی انسان هم جنسش شده بود و همین دلیل برای اینکه مجبور بشه بین تنهایی و مرگ یکی رو انتخاب کنه کافی بود. میتونست از دنیای پریا برای همیشه بره، به عنوان یک انسان، دنبال عشقش بگرده، و مردی که دوسش داره، تا قبل از تموم شدن وقتی که داره اون رو با عشق خالص ببوسه. یا میتونست با درد عشقش کنار بیاد و همونجایی که بهش تعلق داره زندگی کنه. بدبختانه عشق چشمارو کور میکنه، صدای منطق رو خفه میکنه و تمام دیوارای حد و مرز رو از بین میبره، پس منطقی بود اگر حاضر بشه برای همیشه از جایی که بهش تعلق داشت دست بکشه و زندگی جاودانش رو، توی یک سال خلاصه کنه تا بتونه شانسش رو برای دیدن معشوقش امتحان کنه. عشق همینقدر عجیبه، اینکه زندگیت رو فدای دیدن کسی کنی که از وجودت هم خبر نداره... روز آپ: شنبه.
(Marriage of Convenience) by miley54312
miley54312
  • WpView
    Reads 7,282
  • WpVote
    Votes 962
  • WpPart
    Parts 8
ته یونگ کیم بلانکا، امگای جانگ کوک جئون آرنو، بعد از مرگ شوهرش بخاطر راحت طلبی، بی فکری و رفتار بدش از خانواده آرنو بیرون انداخته شد. اون هیچ جایی برای رفتن نداشت و کم و بیش به یه صومعه توی مرز فرستاده شد. امگایی که در نهایت روی یه زمین سنگی سرد با مرگش رو به رو شد. شروری بدون هیچ افتخاری اون زندگی تهیونگ قبل از این بود که توی زمان به عقب برگرده. <این واقعیته؟ من واقعا به گذشته سفر کردم؟> اون نه یه رویا بود نه یه توهم. اگه اون واقعا واقعیت بود.... اگه الهه ماه واقعا یه شانس باارزش دیگه بهش داده بود....! اون باید بچه شوهرشو بدنیا بیاره، بچه جانگ کوک رو... ژانر..امگاورس_تاریخی_ عاشقانه _اسمات_ تا حدی کمدی_ دارک_