♥️••●کاپل: چانبک؛ سکای ♥️••○ژانر: رمنس؛ درام، زندگی روزانه، NC+18 ♥️••●خلاصه: چانیول یه بیزنس من موفق و یه دانشجوی برجسته تو دانشگاهشونه. این مرد موفق یه نقص کوچیک تو ظاهرش داره که با همه ی کوچیک بودنش، به چشم اطرافیانش بزرگ میاد. اون لکنت داره و سر همین موضوع کوچیک بار ها کسی که عاشقشه، قلبش رو میشکنه. هرچند به مرور قلب مهربونش باعث میشه بقیه هم شیفته و عاشقش شن. ولی حتی اون هم یه خط قرمز محکم داره! چانیول از همون اول رابطش با بکهیون مشخص میکنه که کسی که بهش خیانت کنه تو قلبش میمیره ..

#full چانیول یه دستور ازدواج از پسر خاله اش بیون بکهیون میگیره و درست زمانی که امیدوارِ مامان انتی گی قدرتمندش بتونه نجاتش بده، همه امیدش برباد میره.. چون مامانش میخواد مطمئن بشه پسر عزیزش اپیلاسیون شده، سفید و بلوری بره توی تخت بکهیون. اما عاقبت ازدواج با کراش سابق برای چانیولی که از بکهیون میترسه چی میتونه باشه؟ ☆☆☆☆☆ "پسره احمق کی با همچین شورت مامان دوزی توی خونه ای که شوهر آینده اش هست میگرده. فکر نکردی اگه بچه ام بک یهو در و باز کنه تو رو با این شورت و اون پشم پاهات ببینه میل جنسیش خشک میشه؟" ☆☆☆☆☆ "درسته تو قراره شوهر من بشی. نظرت چیه خودم بخوابونمت روی تخت و به جای اون تکنسینها، اپیلاسیونت کنم؟!البته چون من تجربه اونها رو ندارم قول نمیدم پوستتم همراه پشمهات نکنم عزیزم". Chanbaek Fluff/smut +18 Writer:lilyblue @lilyblue92 @parkfamily_fictions

همه چیز خوب بود تا زمانیکه با زنانی که دوست داشتن ازدواج کردن ... یه ازدواج پر از عشق ... ولی از وقتی که توهم نفر سوم رابطه رو داشتن، زندگی سخت شد ... نفر سومی که حسش می‌کردن ولی وجود خارجی نداشت ... نفر سومی که فقط و فقط یک توهم بود ... «توهم» کلمه ای بود که پزشکان بهش میگفتن .... یک «توهم» واقعی که باعث میشد دلت بخواد در واقعیت داشته باشیش... ژانر: روزمره ، رمنس، سوپرنچرال، اسمات کاپل: چانبک رتبه ۵ #supernatural رتبه ۴ #سوپرنچرال رتبه ۲ #بکیول رتبه ۹ #سوپرنچرال رتبه ۶ #chanyeol رتبه ۲ #exofic رتبه ۴ #exofanfic رتبه ۶ #chanbaek

بعضی چیزا واااقعا درد داره. انقدر دردشون زیاده که دوست درای بری توی رینگ بوکس و تا جون داری کتک بخوری. انقدر کتک بخوری که درد این چیزا رو فراموش کنی. دردی که احساس میکنی هر لحظه قفسه سینه ات رو ممکنه پاره کنه. احساس انفجار مهیبی که توی قلبته، درست مثل یه بمب ساعتی! و می دونید بدی ماجرا چیه؟ اینه که کسی متوجه نمیشه که تو چقدر داری درد میکشی و هر ثانیه، این درد رو برات وحشتناکتر میکنن. گاهی یک نفرین، باعث میشه که هر روزت درد بکشی و آدمهای اطرافت رو یکی بعد دیگری، از دست بدی. مثل من! که دیگه کسی کنارم نیست... و گاهی، همین نفرین باعث میشه کسی رو توی زندگیت پیدا کنی ... مثل من که تو رو پیدا کردم رنک ۸ #چانبک

"No one is allowed to know this! Got that!? Chanyeol! - Baekhyun "I Fell for him, i Love him...but he doesn't Love me...and yet we are married...no scratch that... . . . We are SECRETLY MARRIED" - Chanyeol

[COMPLETED] The nerdy Byun Baekhyun has a huge crush on the famous actor and singer Park Chanyeol but unfortunately he would never notice him.. or would he? Cover inspo: devianart/moonxriver ©bcdwolf 2017

❌ درحال ادیت ... :) ❌ 📒 Fiction : HOLY LOTUS 👬 Couple : kookvkook /sopemin / namjin 🔖Gener : Threesome /little smut /omegaverse / part of history ✍ Writer : bellona / Tess " زمانی ک اینده و گذشته با هم تداخل پیدا میکنن ... اونوقت باید ترسید ... باید ب گناهانشون فکر کنن و راهی برای بهتر شدن و در نتیجه نجات پیدا کنن... گذشته اینه ای از ایندس و اینده ... اینده تکراریه از گذشته" روز های اپ: نامشخص و نامنظم ( اگه با این قضیه مشکلی دارید و بعدا قراره هی بگید که کی پارت میزاری و چرا اپ نمیکنی و از این حرف ها همین جا بیخیال شو دوست عزیز 🤍)

Chanyeol is a very known player in their school. He dates girls and, not to mention, some guys and dumps them after he gets bored. He is also known for having a good reputation in the school. He may not be perfect but his imperfections made everyone love him so much. But, when a certain teacher came in to his life and told him (in his face), how much a shameful person he was, he felt that he needed to do something about it. He thought that it was his time to teach him. Teach him how to fall in love and break his heart after. Will he break the teacher's heart just like what he always do to the others? Or will it contradict to how he wanted it to be, and instead he will teach himself how to fall in love? Or maybe, they're just not meant for each other and fate will contradict to what they want.

چانيول و بكهيون تا سر حد مرگ از هم متنفرن. شروعِ سال تحصيلى جديد توى كالجه و چانيول خدا خدا ميكنه امسال رو به خير بگذرونه، و يجورايى هم تهِ دلش اميدواره بتونه به يه پسر خاص كه مدتِ زيادى روش كراش داشته، نزديك بشه. چيزى كه چانيول بيشتر از هرچيزى تو دنيا اميدواره اتفاق نيوفته اينه كه با بيون بكهيون لعنتى هم اتاقى بشه! هرچند، سناريو ها فريبنده از آب درميان و همه چيز اونطورى كه برنامه ريزى شده پيش نميره. چه اتفاقی میفته وقتی چانیول پشت در اتاقش، بیون بکهیون رو مست و تلوتلو خوران در حالیکه بوی عرق و سکس میده، پیدا میکنه؟

[Chanbaek] پارک چانیول دانشمند معروف و بزرگی عه که حواسش به خودش نیست..به این که ممکنه بهش آسیب برسونن..هیچ وقت قبول نکرده که بادیگاردی داشته باشه! حالا چی میشه اگه بیون بکهیون بیاد و با مهارت های بالا بشه بادیگارد چانیولی که ناراضیه؟ روح چانیول در عذابه... درد میکشه ولی بی صدا فریاد های اسیر شده رو آزاد میکنه... باید کمکش کرد!