بخون
7 stories
𝐀𝐞𝐳𝐫𝐚𝐞𝐥'𝐬 𝐂𝐡𝐢𝐥𝐝 by Ladykim--
Ladykim--
  • WpView
    Reads 220,068
  • WpVote
    Votes 17,244
  • WpPart
    Parts 56
-چرا اجازه نمیدی به سیگار لب بزنم؟ _چون نمیخوام به چیزی جز من معتاد شی. ✡⟷✧⟷✡ اون مَردِ تنها برای من حکمِ اکسیژن رو داشت،کنارِش نفس میکشیدم، یادم میرفت چه گذشته ی بی معنی ای داشتم، ریه هام پر میشد از عطرِ همیشگی‌ش"همون سیگارِ قهوه ای،همونکه هرزگاهی بهش حسادت میکردم، چرا باید اینقدر خوش شانس میبود که بین لبهای تهیونگ جا خوش میکرد؟ اونجا متعلق به زبونِ من بود!"هر چند، هنوز هم دوست داشتم بین لبهای معشوقه‌م ببینمش، وقتی دودِ سیگار رو ازبین لبهای نم‌دارِش به بیرون دعوت میکرد، قلبِ من یک تپش رو جا می انداخت،حتی سیگار کشیدنش هم پرجذبه و مسخ کننده بود، حتی اون دودِ خوش شانس هم وقتی از بین لبهای رییس کیم خارج میشد توی هوا به رقص در میومد! ᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒ 🖤کاپلها : تهکوک(اصلی)_چانبک_جونگمین 🤍نویسنده: لی‌لی(--ladykim) 🖤ژانر: رمنس.درام.جنایی 🖤محدودیت سنی : 18+ چنل تلگرامِ فیکشن:Aezraelschild@ #vkook #taekook #chanbaek #kai #jimin #mafia #police #lisa #rose #chaelisa
Livid Heart🖤🚬 | Vkook by LostJis
LostJis
  • WpView
    Reads 377,811
  • WpVote
    Votes 37,400
  • WpPart
    Parts 46
[Completed] [تمام شده] 𓄸 Name: Livid Heart | قلب کبود 𓄸 Genre: Smut, romance, mafia⛓️🚫 𓄸 Main Couple: Vkook 𓄸 Age category: +21⛔ 𓄸 Writer: Jisog 𓄸 Update: Weekly on Wednesday🚬 _____🖤_____ "رد دات" جایی که عشق و خطر به هم می‌رسن! جئون جونگ‌کوک، یک خلافکار خرده‌پا با زندگی‌ای پر از بدهی و بدبختیه که هیچ چیزی برای از دست دادن نداره. اما یک روز، سرنوشت در قالب یک پیشنهاد عجیب از سوی یک فرد ناشناس و ثروتمند بهش لبخند می‌زنه: اگر بتونه در عرض یک ماه وینسنت، صاحب بی‌رحم و مرموز گی‌کلاب "رد دات" رو عاشق خودش کنه، زندگی جهنمیش تبدیل به بهشتی رویایی میشه. اما چرا از بین این همه آدم، جونگ‌کوک انتخاب شده؟ و آیا وینسنت فقط یک صاحب کلاب ساده است؟ جونگ‌کوک وارد بازی خطرناکی می‌شه که نه تنها قلب، بلکه جونش رو هم به خطر می‌اندازه. آیا می‌تونه عشق وینسنت رو به دست بیاره، یا رازهای تاریک وینسنت و "رد دات" اون رو به نابودی می‌کشونه؟ "_ مطمئنی اولین بارته؟ + آره لعنتی! خواستگارم نیستی که راجع به همچین چیزی بخوام بهت دروغ بگم! _ معمولا یبوست داری؟ + آره. خب که چییی؟ _ یه اکسترنال هموروئید کوچیک اینجاست. + منظورت بواسیره؟ ته... من برای چکاپ ماهانه اینجا نیومدما! _ انقدر غر نزن! خب اگه اینجوری بکنمت دردت می‌‌گیره! "
قنادی مردگان by f_R2006
f_R2006
  • WpView
    Reads 124,427
  • WpVote
    Votes 17,032
  • WpPart
    Parts 58
کابوس‌هایی که هر شب از خواب می‌پراندنش، صبح‌ها با بدنی کبود و زخمی،خیس و گاهی لخت از خواب بیدار می‌شد. روان‌پزشک کاری از پیش نبرد ، و رمال هم فقط اوضاع رو بد تر کرد بود. اما اون چیزی که تهیونگ نمیدونست این بود که اون هیولا واقعی تر از هر کابوسی بود... فصل اول: کامل شده. فصل دوم: درحال اپ... کوکوی
My Avatar by mahlaaz7
mahlaaz7
  • WpView
    Reads 26,490
  • WpVote
    Votes 4,674
  • WpPart
    Parts 30
تو آواتار آتشی و من آواتار آب. دو نقطه دور از هم. دو نقطه مخالف و متفاوت.... آب و آتش اما.... با این همه تفاوت من و تو مکمل هم هستیم. همونطور که آب آتش رو خاموش می کنه. من هم می تونم آرومت کنم و مرهم دردت باشم ؛ آواتار من کاپل اصلی: کوکوی کاپل فرعی: یونمین ، نامجین ژانر : رومنس ، معمایی ، تخیلی ، اسمات ، اکشن
𝐀𝐯𝐚𝐭𝐚𝐫 by Aiden_So
Aiden_So
  • WpView
    Reads 361
  • WpVote
    Votes 77
  • WpPart
    Parts 5
اب ، خاک ، اتش ، باد ، عناصر طبیعی هستن که هر فرد بر یکی از این عناصر مسلط است. سالها پیش این عناصر بر سر قدرت مطلق و برتری بر یکدیگر جنگ کردند،ان زمان ها آواتار، کسی که بر هر چهار عنصر مسلط بود به جنگ پایان داد و صلح کرد. اواتار زندگی خود را صرف دنیای صلح کرد و هیچ بچه ای نداشت تا جانشین او باشد. اماصلح ابدی نیست،پس این دفعه چه کسی می خواهد به جنگ‌خاتمه دهد؟! کاپل اصلی:یونمین کاپل های فرعی:ویکوک ، نامجین ژانر:تخیلی(آواتار)
𝙉𝙚𝙬 𝙎𝙩𝙪𝙙𝙚𝙣𝙩ⱽᵏᵒᵒᵏ by _Melorin_0009_
_Melorin_0009_
  • WpView
    Reads 99,748
  • WpVote
    Votes 11,963
  • WpPart
    Parts 74
ɴᴇᴡ sᴛᴜᴅᴇɴᴛ [چی میشه اگه با ورود یه دانش آموز جدید به مدرسه یه اکیپ چند ساله از هم بپاشه؟] . . . Genre:school life-romance-sports-littile fake chat-comedy-drama couple:vkook-sope-namjin
a man in the darkness(Kookv) by fire_girly
fire_girly
  • WpView
    Reads 111,696
  • WpVote
    Votes 16,249
  • WpPart
    Parts 51
اون تابلو، تصویر نقاشی مردی رو به نمایش گذاشته بود که روی صندلی بزرگی نشسته بود و دستاشو روی دسته‌های اون گذاشته بود... اون مرد...اون فوق‌العاده بود... و تهیونگ اون لحظه داشت به این فکر میکرد که کاش شخصیت داخل اون قاب وجود داشت... 🩸❣️🩸❣️🩸❣️🩸❣️🩸❣️🩸❣️🩸❣️🩸❣️🩸❣️ -ن.. نمی‌خواین دستامو باز کنین ارباب؟ -چرا تحریک شدی؟ خونتو خوردم دوست داشتی؟ منظورم اینه که این یه کینک عجیب نیست؟ ژانر: ماوراء طبیعه، ترسناک، رومنس، اسمات،کمدی کاپل: کوکوی،یونمین