❃.✮:▹ ◃:✮.❃
4 stories
KOMOREBI | Minsung by TheDevil_BehindYou
TheDevil_BehindYou
  • WpView
    Reads 36,046
  • WpVote
    Votes 5,704
  • WpPart
    Parts 27
اون مرد لعنتی اعصابشو بهم میریخت. راحت توی اتاق و روی تختش دراز کشیده بود و بهش دستور کیک قهوه هم میداد؟! اون حجم از اعتماد به نفسی که داشت، یه سوراخ بزرگ وسط شکمش بود و نگاه توی چشمهاش جوری بود که انگار توی چند ثانیه میتونست تمام هستی رو نابود کنه. -بدون ژانر- Minsung |
New Roommate by zedDoritii
zedDoritii
  • WpView
    Reads 819
  • WpVote
    Votes 152
  • WpPart
    Parts 1
نفس عمیقی کشید و دسته‌ی چمدونش رو فشار داد، هنوزم باورش نمی‌شد به خاطر یک لجبازی مسخره از خونه بیرون زده بود و قرار بود ادامه‌ی روزهای تحصیلش رو توی خوابگاه زندگی کنه. وانشات کوچولو و سوییت مینسونگ
My Boyfie Is A Killer  by -Erienne
-Erienne
  • WpView
    Reads 8,221
  • WpVote
    Votes 923
  • WpPart
    Parts 30
genre: Crime, Fluff, Smut, Comedy اسم من هان جیسونگه، مأمور ویژه‌ی بخش میدانی پلیس مخفی کره که هیچ مأموریت نیمه‌کاره‌ای داخل پرونده‌ام ندارم. بقیه من رو یک پسر وسواسی، بداخلاق و جدی می‌دونن اما از نظر خودم من فقط پایبند به قوانینم چون قوانین آدم رو زنده نگه می‌دارن. همه‌چیز برای من خوب پیش می‌رفت و هیچ دغدغه‌ای در زندگی شخصیم نداشتم. توی بخشمون من بهترین بودم و هیچ چیزی باعث نمی‌شد که حتی برای یک لحظه در تصمیماتم تغییری ایجاد بشه؛ البته تا وقتی که عاشق دکتر لی بشم. اون پسر عجیب، دقیقا تمام چیزی بود که کل زندگی ازش متنفر بودم. عاشق دیدن برنامه‌ی کودک و جمع کردن اسباب‌بازی بود. اگه مجبور نبود، حتی پاش رو هم داخل حموم نمی‌ذاشت و به شدت پرسروصدا بود. هیچ وقت فکر نمی‌کردم چنین آدمی رو بیشتر از چند دقیقه تحمل کنم اما لی مینهو مدت‌هاست که مثل یک لکه‌ی سفید وسط زندگی و برنامه‌هام جا خوش کرده و من حتی نمی‌تونم یک اینچ جابه‌جاش کنم. شما قراره داستان پردردسر یک قاتل وسواسی و ساکت و یک دکتر پرانرژی و اوتاکو رو بخونید. داستانی که توام با چالش‌های کوچیک و بزرگ زندگی منه.
𝑶𝒏 𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒑𝒔 | 𝑴𝒊𝒏𝒔𝒖𝒏𝒈 ✓ by WanderingVincent
WanderingVincent
  • WpView
    Reads 15,569
  • WpVote
    Votes 3,617
  • WpPart
    Parts 6
•°. *࿐𝘤𝘰𝘮𝘱𝘭𝘦𝘵𝘦𝘥 "ام خب ببین تو خیلی آدم خوبی هستی و کاکائو داغ خوشمزه ای درست میکنی... ولی کل این قضیه لب و اینا- ببین وقتایی که تو به لبام خیره میشی متوجه میشم و حقیقتش این خیلی رو م-" "آه ببخشید، ممکنه درخواست عجیبی باشه ولی میشه سرت رو بالا بگیری؟" مینهو همونطور که سرش رو کج کرده بود ادامه داد "آخه باید لب خونی کنم وگرنه نمیتونم بفهمم چی میگی" •°. *࿐𝑃𝑒𝑟 𝑇𝑟𝑎𝑛𝑠𝑙𝑎𝑡𝑒