تو پسرِ شیرینِ من توی روز های تلخم بودی من هم مردِ روشنِ تو توی روز های تاریکت

زین و لیام ، زوجِ جوون، با کلی مشکل و دردسر تو رابطشون... از زمانی که لیام اخراج شد ، همیشه به طرز وحشیانه و وحشتناکی مست به خونه می اومد... بنظرتون زین صبر میکنه تا دوباره رابطشون جون بگیره؟یا کلافه و خسته میشه از این لیام همیشه مست و وحشتناک و میزاره میره؟؟!! در واقع چه اتفاقی میوفته؟... [Completed]

G.O.T inspired!!! If this isnt satisfactory reason for you to add my story in your library then I dont knw what Iz!! Nyway moving on with the description.. Dressrosa Kingdom, a nourishing land ruled by a sadistic and cruel King yet despite was very famous for calm and helping nature of the soldiers, being the only reason that kept rebellion grounded. But what happens when the prophecy of an Enchanted bloke comes true... A boy who can become pregnant? Will the peace in Dressrosa stand when the King crosses his every limit to get his hands on that bloke? #LordCommander, Zayn Jawadd, Dressora Kingdom. #NobleHeir, Liam James Payne of House Payne, Dressrosa Kingdom.

Zayn leaves Liam notes on his bedside table in the morning TW: self-harm, suicide, and eating disorders

[COMPLETED] همه سیگارهایی که مرهم حقیقت‌های سمی بودن و سکس‌های خاموشی که خاطرات رو، غده کردن. زیام. ۲۶ ژانویه ۲۰۱۹ تا ۳۰ می.

خاندان سلطنتی همیشه مقدس بود، حتی اگر هزاران خون ریخته میشد. سیطره پادشاهی بریتانیا جهانیان را وادار به تعظیم میکرد، همانطور که شاهزاده ی هند در مقابل ولیعهد بریتانیا زانو زده بود. ⚠️ WARNING FOR SEXUAL CONTENT AND HIGH VIOLENCE.

"عروسک مسحور کننده ای مثل تو باید مرگی به زیبایی خودش داشته باشه شکلات و مطمئن باش براش بهترین برنامه رو دارم!" فانتزی (ومپایر، گرگینه)، اسمات. زیام/لری. زویی تاپ. تموم شده.

تا حالا به این فکر کردید که شما تو چه چیزی غرق شدید؟ تو عشق؟ تو تنهایی؟ تو پول؟ تو تاریکی؟ تو شهرت؟ شاید هر کدوم از شما تو یکی از این ها غرق شده باشید... اما من... تو اکثر این ها غرق شدم... وقتی تو تاریک ترین روز های زندگیم بودم... وقتی همه امیدم رو برای زنده موندن و زندگی کردن از دست داده بودم... وقتی اصلا انتظارش رو نداشتم... جوری تو عشق غرق شدم که نه خودم و نه هیچکس دیگه ای نمی‌تونست نجاتم بده... این داستان داستان منه... پسری که تو اوج بدبختی و ناامیدی با غرق شدن تو عشق نجات پیدا کرد...‌ And they're so sunken in love

"لیام هیچوقت تصور نمیکرد به کسی بگه دوستت دارم که روزی تیغه چاقو رو روی زبونش کشیده بود." استکهلم سندرم/ پارت‌های کوتاه/ اسمات. کاپل: زیام. (زین تاپ) [تمام شده.]