Sarapalar2000's Reading List
13 stories
معشوق رقیب|مافیایی by avan_pr
avan_pr
  • WpView
    Reads 25,146
  • WpVote
    Votes 928
  • WpPart
    Parts 26
-بهم دست نزن عوضی د میگم ولم کن --این تازه شروعشه خانوم کوچولو هنوز که کاری باهات نکردم •بلند خندید چهره اش زیر نور مهتابی ترسناکتر از همیشه بود یا شایدم زیباتر نمیدونم ولی چشماش عجیب قلبم به اتیش میکشید در عین حال بدنم به لرزه مینداخت ...•
من‌لیتل‌نبودم‌ولی.. by AyePsbz
AyePsbz
  • WpView
    Reads 153,419
  • WpVote
    Votes 5,234
  • WpPart
    Parts 32
+باید به اینجا عادت کنی بیبی‌گرل -نههههه،من‌‌ پیش تو نمیمونمم..ولم کننننن،توروخداااا +جیغ جیغ نکن،توکه دوس نداری از همین امروز تنبیه های سختت شروع شه لیتل؟ -من لیتل نیستم‌دست از سرم بردار.. گردنمو بیشتر فشار داد و لباشو به گوشم نزدیک کرد،لیسش زد و گفت: +به زودی خواهی شد.. ..
اسب سیاه  by Robi963
Robi963
  • WpView
    Reads 8,876
  • WpVote
    Votes 546
  • WpPart
    Parts 16
رمان *اسب سیاه* داستانی عاشقانه و پراحساس است که در بستری از چالش‌های خانوادگی، رازهای گذشته و رویاهای آینده روایت می‌شود. نیکا، دختری مستقل و مصمم، با روحیه‌ای آزاد اما زخم‌خورده از خاطرات کودکی، در مسیر زندگی‌اش با کیان، جوانی مرموز و پیچیده با گذشته‌ای مبهم، روبه‌رو می‌شود. رابطه‌ی پر فراز و نشیب این دو، که از یک دیدار تصادفی آغاز می‌شود، آن‌ها را به سفری عاطفی می‌کشاند که در آن باید با حقیقت‌های تلخ، انتخاب‌های دشوار و قدرت بخشش روبه‌رو شوند. آیا می‌توانند از سایه‌های گذشته رهایی یابند و آینده‌ای مشترک بسازند؟ یا صرفا باید هر کدام به دنبال خواسته های خود بروند ؟ عشق یا منطق؟ منفعت شخصی یا فداکاری؟
not for sale by sahelzz
sahelzz
  • WpView
    Reads 20,633
  • WpVote
    Votes 796
  • WpPart
    Parts 14
این داستان،میتونم بگم یه داستان خیلی خیلی متفاوتِ به هیچ وجه شبیه فن فیکشنای عادی نیست و به عبارت دیگه ربطی هم به وان دایرکشن یا خیلی آیدل های دیگه نداره! داستان یک نوع پارادوکس بین عشق و اعتراض به تجارت انسان هست. فالوور های پیج من خیلی خیلی کمه و نود و نه درصد مطمئنم هیچکس نخواهد خوند و آپ کردن تقریبا بی فایده ست اما واقعا دوست دارم آپ کنم بعنوان اولین داستانم در واتپد و توصیه میکنم بخونین چون پشیمون نمیشین! از لحظه شکل گیری سوژه تا تایپ و پایان داستان،دو سال و نیم طول کشید و واقعا انرژی و زمان زیادی صرفش شده. داستان،درمورد دختری به اسم ناتالیاست که توی پرورشگاه بزرگ شده و علاقه و ایتعداد زیادی در زمینه موسیقی و هنر داره و همین باعث میشه گول بخوره و پاش به جایی باز بشه که هیچ ربطی به موسیقی و هنر نداره! هیچ خلاصه ای نمیتونه حتی گوشه ای از داستان رو توصیف کنه چون اتفاقاتی که میوفته قابل پیش بینی نیستن. امیدوارم کسی بخونه بای دِ وِی!
^رهای من^ by iicequeenn
iicequeenn
  • WpView
    Reads 353,530
  • WpVote
    Votes 21,563
  • WpPart
    Parts 134
"رهای من"اولین داستانیه که مینویسم ویه داستان بلنده. داستان یه دختره به اسم رها..عاشقونست رمانتیکه وصحنه دار.(معذرت از اونایی که دوست ندارن) لطفابهم پیشنهادبدین وازم انتقادکنین ممنون.
هانا و مافیای دختر باز || 𝐇𝐚𝐧𝐚 𝐚𝐧𝐝 𝐌𝐚𝐟𝐢𝐚 by liya71834
liya71834
  • WpView
    Reads 3,770
  • WpVote
    Votes 70
  • WpPart
    Parts 15
تنفرش نسبت به مردی که روبه رویش بود را از چشمان مشکی رنگ و شیطنت بارش میتوان خواند، بر خلاف میل باطنی اش اجبار به کاری داشت که تعفن بر انگیز بود برایش،گرفتن ان دست هایی که به خون خاندانش الوده بود و همکاری با او از مرگ برای دخترک زجر بار تر بود. زخم حقایق نحفته سر باز کرده بود همانند چاقوی دوسر، ترمیمی برای زخم های کهن و دردی هولناک برای زخم های کنونی...
Sorry love by iitsania
iitsania
  • WpView
    Reads 31,720
  • WpVote
    Votes 1,155
  • WpPart
    Parts 24
_نمیخوام حرف بزنم باهات کاری که میخوای بکنیو زودتر بکن +عو چه شجاع جدی؟ باشه قدم به قدم نزدیکش میشدم و اون میرفت عقب اخرش خورد به میز یجوری مماس لبش با صدای خیلی اروم لب زدم +اگه الان ببندمت به تخت چی؟ _رو..انی بقیه رمانو میتونین بخونین🤍 🍓توی داستان از خون و خونریزی و اسلحه و ... استفاده میشه اگه سنتون کمه یا حس میکنید حالتون بد میشه نخونیدش🍓 🎀اسمات داره(صحنه دار هست)🎀 🎀بی دی اس ام هست🎀
جهان خونین مافیا by Robi963
Robi963
  • WpView
    Reads 39,427
  • WpVote
    Votes 1,471
  • WpPart
    Parts 37
در پس زیبایی های این جهان دنیایی وجود دارد سراسر خون و درد ، هنگامی که کودکان در چمنزار ها بازی میکنند در کوچه های مخفی سیسیل کوزانوسترا قدم های بزرگش را بر میدارد و با هر قدم سنگفرش های خونی از خود به جا میگذارد
بخیه | (16+) by Allie_Sad
Allie_Sad
  • WpView
    Reads 23,347
  • WpVote
    Votes 2,621
  • WpPart
    Parts 122
دست هاش دور گردنم نشسته بود و هر چقدر تقلا می کردم تا خودم رو بالا بکشم، اون من رو بیشتر درون وان پر از آب می فشرد. سرم رو زیر آب فرو می کرد و ناخن های بلندم هر چقدر چنگش می زدند، فایده ای نداشت. باز هم شکست می خوردم. آب در بینی و دهانم فرو می رفت و رسیدن اکسیژن به من داشت کمتر و کمتر می شد، و داشت به صفر می رسید. داشت خفه ام می کرد. داشت توی آب وان غرقم می کرد. برای ثانیه ای، فقط ثانیه ای، تونستم سرم رو از آب بیرون بکشم، و با قاتلم چشم در چشم شدم. یک جفت چشم مشکی پر از نفرت درون چشم هام خیره شده بودند. قصد جانم رو کرده بود. 🚫 رده ی (16+) برای کلمات رکیک، صحنه های باز کلامی و موقعیت های خشونت بار. 🚫 شروع تا پایان: ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۳.