✨🧸
13 stories
IMPOSED  FAMILY by AVINA1061
AVINA1061
  • WpView
    Reads 74,155
  • WpVote
    Votes 7,391
  • WpPart
    Parts 35
کاپل:کوکوی ژانر:معمایی،انگست،جنایی،اسمات،کمی دارک مادر تهیونگ جئون سورا به دلایل نا معلومی خودکشی میکنه و حالا باید با داییش که حضانتش رو به عهده گرفته زندگی کنه البته دایی پیرش بعید به نظر میرسه بتونه این پسر مرموز و لجباز به رو تنهایی بزرگ کنه.... بعد از مدت کمی که با داییش زندگی میکنه به خاطر یه حادثه مجبوره با کوک زندگی کنه و این شروع داستانه... زمان اپ:پنج شنبه ها کاپل ها رو کامل نگفتم چون در جریان داستان می‌فهمید چرا این داستان غیر واقعی و به دور از هیچ گونه ارتباط با اعضای بی تی اس هستش و کاملا زاده تخیل نویسنده اس و به هیچ عنوان شخصیت های اعضا ربطی به این داستان ندارن و فقط از اسم ها استفاده شده وگرنه همگی میدونیم که اعضا فرشته های مهربون خودمون هستن💚💚💚💚💚 نویسنده: noor
"Glass Butterfly" by melooni17
melooni17
  • WpView
    Reads 56,911
  • WpVote
    Votes 4,377
  • WpPart
    Parts 35
"Completed" "پروانه شیشه‌ای" صداش میزد "پروانه شیشه‌ای" چون مثل پروانه زیبا بود،ظریف بود،لطیف بود و مثل شیشه با ضربه ای کوچک ترک میخورد! ولی اون مواظب پسرش بود و کسی که به پسرش آسیب میرسوند رو به فجیع ترین حالت ممکن به قتل می‌رسوند! 3 تا قانون داشت: 1..پسرش رو لمس نکن! 2..به پسرش نزدیک نشو! و آخرین قانون برای خودش بود: 3..هرگز ترکش نکن! . . . _از چی میترسی؟ _اینکه از دستش بدم _اون الان هم مال توعه _میدونم!من دقیقا از همین میترسم...هرکی مال من بود،هرکی رو که دوست داشتم فقط از دستش دادم هیونگ... . . . _چه جوری از من خوشت اومد؟ درحالی که یاد اولین باری افتاد که قلبش برای پسر روبروش تپیده بود گفت: _فقط نگات کردم،بعدش غرق اون دوتا تیله ی مشکی شدم و قلبم لرزید...هنوز اون لرزش رو یادمه پروانه ی شیشه ای من! . . . _میدونستی خیلی حسودی ؟ درحالی که یکی از ابروهاشو بالا داده بود گفت: _من حسود نیستم،فقط برای کسی که دوسش دارم آدم میکشم! . . . name:Glass Butterfly Couple:kookv Sub_couple:namjin-yoongi/rex Genre:romance...smut...Angest...adventure...action...murder... age group:+18 Writer:مِلونی ..... ❌️Has +18 scenes❌️ .....
I'm not lucifer by alexavander95
alexavander95
  • WpView
    Reads 4,226
  • WpVote
    Votes 735
  • WpPart
    Parts 21
پسر شیرینی که دائم ازش مراقبت و نگهداری می شد، وجود نداره،‌کسی که با بی‌رحمی خواهرش و به قتل رسوند و از خانوادش کسی زنده نمونده _______________________________ _می دونی جنس انسان از خاکه و خب خاک و گِل هیچ شکلی ندارن در واقع این سفالگره که بهشون شکل و هویت میده ، ما چیزی جز یه مجسمه نیستیم که زندگی داره ما رو شکل میده، هر اتفاق یه منحنی و شیار روی این مجسمه گِلی خلق می کنه و من اون اتفاقیم که قراره باعث شکستن تمامه مجسمه ها بشه مجسمه هایی از جنس ما. _تو فراموش کردی من انسان نیستم! +تو درواقع هیچی نیستی ،چون اصلا وجود نداری!! _______________________________ Couple:vkook_kookv(ورس) Couple(فرعی): (کرم دارم نمی گم خودتون بخونین بفهمین) ============================== های گایز من الکسام ملقب لکسی، یه موجودِ گشاد و خل درکل موقع خوندن بی زحمت سعی کنید مثله کلم🥦 نباشید و اگه حال کردین به کصشرایی که از مغزه من تراوش می کنه ووت بدید ⭐ و کامنت بزارین و بهم انرژی بدین☺️ پس #نه به کلم بودن
𝖨 𝖲𝗅𝖾𝗉𝗍 𝖶𝗂𝗍𝗁 𝖬𝗒 𝖡𝗋𝗈𝗍𝗁𝖾𝗋 |𝘝𝘬𝘰𝘰𝘬|🌑 by cameliasynthesis
cameliasynthesis
  • WpView
    Reads 10,234
  • WpVote
    Votes 852
  • WpPart
    Parts 8
_چطور به مامانم بگم عاشق برادر ناتنیم‌ شدم و ازش حاملم! "مثل اینکه دیگه نمیتونی بیای مدرسه" ______________________________ 𝖢𝗈𝗎𝗉𝗅𝖾:╭𝘝𝘬𝘰𝘰𝘬,𝘓𝘪𝘵𝘵𝘭𝘦 𝘠𝘰𝘰𝘯𝘮𝘪𝘯,𝘚𝘶𝘨𝘢 𝘢𝘯𝘥 𝘨𝘪𝘳𝘭 🖤 𝖦𝖺𝗇𝖾𝗋:╭𝘔𝘱𝘳𝘦𝘨, 𝘍𝘭𝘶𝘧𝘧, 𝘓 𝘈𝘯𝘨𝘦𝘴𝘵, 𝘏𝘢𝘱𝘱𝘺 𝘌𝘯𝘥,𝘙𝘰𝘮𝘢𝘯𝘤𝘦,𝘚𝘮𝘶𝘵،𝘊𝘰𝘮𝘦𝘥𝘺 🕸 𝖳𝗂𝗆𝖾 𝗈𝖿 𝖴𝗉𝖽𝖺𝗍𝖾:𝘚𝘶𝘯𝘥𝘢𝘺,𝘍𝘳𝘪𝘥𝘢𝘺 🥋 𝖲𝗍𝖺𝗋𝗍:╭1401,8,27⏳️ 𝖤𝗇𝖽:╭x,x,x⌛️ اسپویل: مادر کوک تصمیم میگیره دباره ازدواج کنه کوک مشکلی نداره اما باید توی خونه ی پدر ناتنیش زندگی کنه مشکل اینه جونگکوک‌ عاشق تهیونگ برادر خوندش میشه چطور میتونه بهش بگه درحالی که اون پلی بویه و کلی دوس دختر داره و هرشب توی اتاق مشترکشون یکی رو بفاک میده... 𝑊𝑅𝐼𝑇𝐸𝑅:𝐽𝐴𝑌𝐻𝑂𝑁𝐸𝑌𝐾𝐼𝑀..
cute baby by DenizNajafi
DenizNajafi
  • WpView
    Reads 246,370
  • WpVote
    Votes 27,121
  • WpPart
    Parts 29
پسری که به خاطر نجات خواهرش برده ی یکی از رئیس های گنگ خلافکار میشه . . . . "خواهش میکنم اقا شما میتونین اونو نجات بدید؟" "خب تو پولی داری که بتونی اونو بخری " جانگ کوک سرش به علامت منفی تکان داد " پس متاسفم نمیتونم براش کاری کنم" جانگ کوک اروم روی زمین نشست و سرش رو پایین انداخت "لطفا کمکم کنید تا خواهرم رو نجات بدم هر کاری بگید میکنم التماس میکنم "تهیونگ اروم سر جانگ کوک رو بالا اوورد و به چشماش نگاه کرد"هر کاری" جانگ کوک بدون هیچ فکری جواب داد"بله هر کاری فقط لطفا خواهرم رو نجات بدید"تهیونگ خم شد و اروم از زمین بلندش کرد "خواهرت امروز برمیگرده خونه ولی تو دیگه همچین حقی نداری".....
Nicolay (Kookv) by Chihiro_D
Chihiro_D
  • WpView
    Reads 224,035
  • WpVote
    Votes 29,626
  • WpPart
    Parts 27
←⁩ نیکولای تمام‌شده. ✔️ تهیونگی که عاشق سفرکردنه، بالأخره شرایط سفر به کشور مورد علاقه‌اش رو پیدا کرده و قراره چند روز دیگه پرواز کنه؛ درحالی که فرمانده‌ی ارتش روسیه همون موقع داره خودش رو برای حمله به اوکراین آماده می‌کنه... کاپل: کوکوی ژانر: عاشقانه، درام، انگست، اس.مات، جنگ
Hand job | Vkook by silverfic
silverfic
  • WpView
    Reads 627,775
  • WpVote
    Votes 48,663
  • WpPart
    Parts 34
¤ Summary: کوک امگای یتیمیه ک شب ها ت بار ب عنوان بارتندر کار می‌کنه و دوست داره آلفاش رو پیدا کنه ... تهیونگ آلفای میلیونر مغرور و جذابیه ک تنها مشکلات زندگیش پیدا نشدن جفتیه ک خیلی میخوادش و ارضا نشدنشه ! حالا چی میشه اگه کوک میتش رو در حالی ببینه ک دست سه نفر ت شلوارشه ...! ▪︎ ▪︎ ▪︎ ▪︎ ¤ Main couple: vkook ¤ Genre : omegavers , romance , angest , smut , happyend ‏¤ up time : جمعه ها (اگه که خدا بخواد)
MY LITTLE MIRACLE by IRIS-NO
IRIS-NO
  • WpView
    Reads 530,913
  • WpVote
    Votes 46,534
  • WpPart
    Parts 85
"تمام شده" کاپل اصلی : کوکوی کاپل فرعی : هوپمین، نامجین ژانر : رومنس، انگست، اسمات، یکم خشن، هایبرید IRIS-NO × جونگی گول میده ملاگب ببلی باشه، تولوهدا بابایی _عزیزم بابایی همه تلاششو میکنه تا ببری رو بباره پیشت، چون خودشم دوست داره مراقبش باشه. ----------- اگر قبول ن..نکرد چی؟ پسر کوچولو زمزمه کرد ، مرد نگاه مهربونی به هایبرید انداخت و گفت نگرانش نباش، هیونگی قراره تا آخر عمر تورو پیش خودش نگه داره، دیگه نمیزارم بلایی سرت بیارن. ----------- × ته‌ته میتونه مامان باشه؟ + جونگی نباید اینو بگی، من پسرم، پسرا که نمیتونن مامان باشن فسقلی. چونه پسرک شروع به لرزیدن کرد و با چشمایی پر از اشک به تهیونگ خیره شد. ×ولی جونگی عاشگ ته‌ته شده، نمیهواد دوباله تنها و نالاحت باشه. ----------- با دستایی لرزون اشکهاش پاک کرد، سعی کرد نفسش رو تنظیم کنه و به حرف اومد +م..من فکر میکردم..شاید بتونیم یه فرصت کنار هم داشته باشیم..م..میدونم که موقعیتمون خیلی متفا... مرد با تک‌خندی بین حرف هایبرید پرید _ و کی گفته من قبول نمیکنم بچه؟
𝐵𝑒𝑙𝑜𝑛𝑔 𝑡𝑜 𝑑𝑎𝑑𝑑𝑦🤍🍼 by ciibuny
ciibuny
  • WpView
    Reads 160,918
  • WpVote
    Votes 20,038
  • WpPart
    Parts 23
(تکمیل شده) کوک نمی‌دونست بعدا قراره کسی بیاد تو زندگیش که به خاطر یکبار بغل کردنش کیلومترها راه رو طی کنه!:) . کاپل[ویکوک]،[کمی هم هیونلیکس] ژانر: اسمات،ددی بیبی هپی اند:)