Bunny
8 stories
•• Supreme ••  by SilverBunny6104
SilverBunny6104
  • WpView
    Reads 553,424
  • WpVote
    Votes 138,741
  • WpPart
    Parts 96
آلفاها همیشه نژاد برتر بودن. این یه اصل بود. همه این رو می‌دونستن. اما اگه این جایگاه همیشگی توسط یه نژاد دیگه تکون بخوره دنیا چه شکلی میشه؟ ♟ • فیکشن : #Supreme ♟ • کاپل‌ها : چانبک.ویکوک.کایسو ♟ • ژانر: امگاورس. درام. رمنس ♟ • محدودیت سنی : 🔞 ♟ • نویسنده : @SilverBunny 🐰
💎••SpotLight••💎 by SilverBunny6104
SilverBunny6104
  • WpView
    Reads 760,263
  • WpVote
    Votes 237,077
  • WpPart
    Parts 124
بکهیون وارث بیچونوچرای شرکت پارکه. اون همه زندگیش رو صرف رسیدن به این نقطه کرده و برای نگه داشتنش از هیچی دریغ نکرده. ولی چی میشه اگه یه روز رقیبی که همیشه ازش میترسید پیداش بشه و موقعیت بکهیون رو به خطر بندازه؟ یعنی بکهیون باز هم میتونه تو صدر بمونه؟ 💎 فیکشن : SpotLight 💎 کاپل : چانبک. ویکوک. کریسهو 💎ژانر : رمنس. درام 💎محدودیت سنی : 18+ 💎نویسنده : #SilverBunny 🐰 🕰️روزهای آپ : دوشنبهها 8 تا 10 شب
🌵Wanderlust🌵 by SilverBunny6104
SilverBunny6104
  • WpView
    Reads 18,070
  • WpVote
    Votes 5,464
  • WpPart
    Parts 5
🥀 [ • خلاصه داستان • ] 🥀 شناختن یکی چقدر زمان میبره؟ یه ماه؟ چندسال؟ وقتی با تمام وجود تشنه شناخت یکی هستی و فرصتی نداری باید چیکار کرد؟ بکهیون یه مستندساز جوونه که همراه تیمش برای ساخت یه مستند درباره تاثیر طوفان‌های بومی امریکا روی زندگی مردم اومده به ایالت متحده. ولی تو یه بدشانسی پاسپورت و ویزاش رو از دست میده و از تیمش جا میمونه و باید تقریبا دوهفته برای گرفتن مدارک جدیدش صبر کنه. ولی این روزها با اشناییش با یه پسر جوون به اسم لوئی که زندگی کولی‌واری داره و تو یه تریلر زندگی میکنه سریع‌تر میگذره و تاثیری روش میذاره که تا همیشه قراره عوضش کنه...🚎 #کامل #چندشاتی 🥀"وقتی پیدات کردم برای اولین بار تو زندگیم خواستم سفر کنم."🥀 🍂"وقتی پیدات کردم برای اولین بار تو زندگیم دلم یه خونه خواست."🍂 🚎 کاپل : چانبک 🚎 ژانر : رمنس.درام.اسمات.انگست 🚎 محدودیت سنی : 18+ 🚎 نویسنده : SilverBunny
••🌘Silver and Silk🌒••  by SilverBunny6104
SilverBunny6104
  • WpView
    Reads 785,045
  • WpVote
    Votes 101,366
  • WpPart
    Parts 72
📋خلاصه داستان : بیون بکهیون یکی از افسرهای سازمان اطلاعاتی کره اس! کسی که به خاطر ظاهرش همیشه از عملیات ها کنار گذاشته میشه اما یه روز موفق میشه بلاخره یه ماموریت به عنوان مامور مخفی بگیره! بک به خاطر این ماموریت پا به سیلور تاون که یه باند قمار غیر قانونیه میذاره و با ادمای جدیدی اشنا میشه. یکی از این ادمها پارک چانیول رییس بانده که به خودش لقب سیلور داده. بک ناخواسته توجه سیلور رو جلب میکنه و تو موقعیتی گیر میافته که هیچوقت تصورش نمیکرد... همیشه عشق وقتی که کمتر از همیشه انتظارش رو داری سراغت میاد.❣️ دوستی های عمیق... شکستن قوانین... فداکاری... و پیدا کردن کسی که باعث بشه بخوای بخاطرش عوض بشی... 💎💎💎💎💎💎💎💎💎 من به عشق اعتماد ندارم بک... هیچ وقت نداشتم... چه حسی داره وقتی یکی که حتی به عشق اعتقاد نداره حس میکنه عاشقته؟! 💎💎💎💎💎💎💎💎💎 🌗کاپل ها: چانبک-کایسو. کریسهو 🌗ژانر: رمنس. جنایی . درام 🌗محدودیت سنی: 18+NC 🌗نویسنده : #SilverBunny 🐰🌿 Story started at :5/9/2016 Finished: 16/2/2017
🍁If i knew🍁 [one shot-Chanbaek~Eng version] by SilverBunny6104
SilverBunny6104
  • WpView
    Reads 2,002
  • WpVote
    Votes 255
  • WpPart
    Parts 1
If yesterday, I knew about tomorrow I would have told you that I love you so much that I can lay all of the tomorrows of my life in your hands so I can hear the sound of your stupid laughter which I hate so much once again today... i rewrote this in Eng only for my friend. sorry if my wording and grammar is rusty. haven't written in English for ages...
••💮SignMate💮••  by SilverBunny6104
SilverBunny6104
  • WpView
    Reads 529,856
  • WpVote
    Votes 88,658
  • WpPart
    Parts 88
تو دنیایی که همه وقتی هجده ساله میشن یه نشانه روی مچ اشون برای شناسایی نیمه گمشده اشون ظاهر میشه بیون بکهیون نشانه ای نداره!اونم مثل هر هجده ساله دیگه ای روز تولدش با شور و شوق مچ اش رو چک کرد اما هیچ خبری از اون نشانه خاص که قرار بود به بکهیون سرنوشت اش رو نشون بده نشد! بکهیون اون روز تصمیم گرفت که هیچوقت نذاره کسی رازش رو بفهمه و دنبال سرنوشت اش جای دیگه ای بگرده...چهار سال بعد همون سرنوشتی که در حق بک بی انصافی کرده بود اون رو به خونه پارک چانیول کشوند.یه طراح مانگا بد اخلاق که فقط یه دستیار سر به راه میخواد...اما خوب بک داستان ما هرچیزی هست جز سر به راه! چه حسی داره وقتی بدونی همه تو دنیا یه جفت دارن و فقط تو جا موندی....؟؟ 💮💮💮💮💮💮💮💮💮 - چه خوبه اینجوری یکی به آدم برسه؛ تا حالا کجا بودی پارک چانیول؟! + احتمالا بدون اینکه متوجه باشم داشتم دنبال تو میگشتم..! #Chanbaek 💮💮💮💮💮💮💮💮💮 - ازم بدت مياد؟ + مشكل اينه كه هركاری ميكنم، بدم نمياد! #hunhan 💮💮💮💮💮💮💮💮💮 - میدونی تازگی ها دارم فکر میکنم شاید ارزش این همه تلاش رو نداشتی.. و این بدترین حس دنیاست.. #kaisoo 💮💮💮💮💮💮💮💮💮 Story Started: 18.01.2017 Story Finished: 13.11.2017 💮هم نشان 💮کاپل ها: چانبک.هونهان. کایسو 💮ژانر: رمنس. زندگی روزمره. فانتزی
••✴️Stigma✴️•• by SilverBunny6104
SilverBunny6104
  • WpView
    Reads 1,542,424
  • WpVote
    Votes 227,818
  • WpPart
    Parts 171
بکهیون یه پرستار ساده و خوش قلبه که یه روز موقع برگشتن از سرکارش توی کوچه چانیول رو در حالی که چاقو خورده و وضعیتش خیلی بده پیدا میکنه. بکهیون به درخواست اون پسر که بهش میگه به پلیس زنگ نزنه اون رو به خونه اش میاره و با وجود تمام اخلاق های بد چانیول ازش مراقبت میکنه... اما یه روز چانیول بی خبر میذاره و میره و بکهیون باور داره که محاله دوباره با اون پسر بداخلاق روبرو بشه... اگرچه که پدر چانیول اقای جئون که یکی از کارخونه دارهای برجسته کره اس از چانیول میخواد که به شخصی نزدیک بشه و باهاش طرح دوستی بریزه اما نمیگه چرا... و اون شخص بکهیونه... زندگی و سرنوشت دوباره مقابل هم قرارشون میده اما معلوم نیست قراره اخرش این رابطه عجیب به کجا برسه... 💢 ☠️فیکشن : استیگما #stigma ☠️کاپل ها: چانبک-ویکوک. هونهان ☠️ژانر: رمنس. جنایی . درام ☠️محدودیت سنی: 18+NC ☠️نویسنده : #SilverBunny 🐰🌿
😈°Karma Is a Bitch°😈  by SilverBunny6104
SilverBunny6104
  • WpView
    Reads 493,093
  • WpVote
    Votes 86,348
  • WpPart
    Parts 87
بکهیون نوجوون نمیدونست که هر عملی یه عکس العملی داره... شاید اگه میدونست وقتی چانیول 15 ساله با اون چشم های معصوم بهش ابراز علاقه میکرد بهش اسون میگرفت... شاید هیچوقت قلبش رو نمیشکست و به خاطر چاق و زشت بودنش مسخره اش نمیکرد...ولی بکهیون خبر نداشت و کارما داشت همه چی رو تماشا میکرد...و کارما فقط وقتی عوضیه که تو یه عوضی باشی! ♻♻♻♻♻♻♻♻♻♻ -"دوستت دارم.." +"دوستم داری؟" +"چقدر دوستم داری چانیولا" -"خ..خیلی...بیشتر از همه چی..." +"واقعا؟" +"پس هر کاری که بگم میکنی؟" +"پس امشب اون بابای لجنت رو تو خواب برام بکش و بعد هم خودت رو از نزدیک ترین پنجره ی قصرتون پرت کن پایین...بعدش قول میدم منم دوستت داشته باشم..." ♻♻♻♻♻♻♻♻♻♻ - چطوری این موقع شب از خونه اومدی بیرون؟ + خدمتکارها و نگهبان هارو پیچوندم. - تو واقعا احمقی! + میدونم. - نباید باشی! + من با احمق بودنم مشکلی ندارم .. اگه باعث میشه اینطوری بخندی... ♻♻♻♻♻♻♻♻♻♻ ♻️کاپل ها:فصل اول : چانبک فصل دوم : چانبک هونهان. کایسو ♻️ژانر :رمنس.کمدی.زندگی روزمره ♻️محدودیت سنی: 18+ NC