در حال اپ²
200 stories
COLD FIRE║KOOKV-YOONMIN by sufiland
sufiland
  • WpView
    Reads 3,572
  • WpVote
    Votes 645
  • WpPart
    Parts 12
«فقط کافیه یه دفعه‌ی دیگه من رو اینطوری صدا بزنی تا سگ بشم و یه کار دست جفتمون بدم...» ❈نام‌اثر: |آتـــش‌سرد| ❈کاپل: کوکویـ / یونمین ❈ژانر: اندکی‌انگست / عاشقانه‌ / رابطه‌ی قراردادی / اسمات / پایان‌خوش ❈وضعیت: [نامنظم]-͟͟͞͞𖣘 •این داستان تنها درجهت سرگرمی نوشته شده و هیچ ارتباطی با زندگی شخصی افراد ندارد پس لطفا جوگیر و تعصبی نباشید. •تمام حقوق این کتاب متعلق به نویسنده می‌باشد لطفا از انتشار آن در سایر پلتفرم‌ها و ایده‌ برداری از محتوا خودداری فرمایید.
TINNITUS  by moneli_vk
moneli_vk
  • WpView
    Reads 87,727
  • WpVote
    Votes 8,848
  • WpPart
    Parts 29
فرار از مراسم ازدواج اجباری‌اش، چیزی بود که مدت‌ها براش برنامه داشت؛ اما جایی همه‌چیز پیچیده‌ شد که در حین فرار، با جفتش روبه‌رو می‌شه؛ جفتی که برادرِ نامزد عزیزش بود. "_ فرار نکن، بامبی... مکثی کرد و با قدمی به جلو، کمی از نور تابیده‌شده از سمت حیاط رو به‌طرف خودش کشوند و مقابل نگاه گیج امگا، ادامه داد: «از من، از جفتت فرار نکن بامبی.» جفت؟ متعجب ابرویی بالا انداخت و خواست با خنده و بی‌حوصلگی سیگما رو به سخره بگیره که حرف جونگ‌کوک و خنده‌ی دل‌نشینش، زبون به دهنش خشک کرد. _ به‌جای برادرم، با من ازدواج کن." ژانر: امگاورس، امپرگ، هیجانی، عاشقانه، اندکی جنایی و وحشت کاپل: کوکوی رایتر: مانلی
Gancio | Vkook by Mamacita_01
Mamacita_01
  • WpView
    Reads 576
  • WpVote
    Votes 99
  • WpPart
    Parts 8
خلاصه: تا به حال شده که راجع به چیزی مرموز و احتمالا خطرناک کنجکاو شده باشین!؟ شاید اون لحظه خودتون رو با گفتن "اتفاق بدی نمیوفته، فقط میخوام ته و توی ماجرارو در بیارم و بعدش فراموشش میکنم" قانع کرده باشین؛ که خب... جونگکوک هم همین کار رو کرد. ولی هیچ‌چیز طبق انتظارش پیش نرفت. جونگکوک فقط یک قهرمان مسابقات رالی بود که تصمیم ناگهانی و کنجکاوی بیش از حدش اون رو وارد هزارتوی عجیبی کرد... طوری که حالا سرعت اتومبیلش نه تنها برای برنده شدن در مسابقات، بلکه برای فرار از دنیای تاریکی که ناخواسته واردش شده بود، باید بهش کمک میکرد. -------- -دزدیده و تهدید شدم که حتما باید راننده‌ی باند بشم و بهم ۲۴ ساعت وقت دادن برای فکر کردن! افسر هایاشی ظرف غذاش رو تحویل گرفت و بدون نگاه کردن به راننده‌ی رالی لب زد: -قبول کن. جونگکوک تکخند متعجبی زد. -تو افسری یا جاسوس جی چانگ ووک؟! میناتو درحالی که با لبخند به گونه‌های برجسته‌ی افسر جانگ حین غذا خوردن خیره شده بود، زمزمه کرد: -به هر حال مطمئنم با چیزی تهدیدت کردن که راه دیگه‌ای برات نذاشتن. قبول کن؛ هم اجبار اون‌هارو، هم پیشنهاد من برای مامور مخفی شدن رو. ┊Genre:Criminal, Angst, Romance, Sport, Smut ┊Couple: Vkook, Sope ┊Writer: Shinrai
𝑯𝒂𝒍𝒇 𝑩𝒍𝒐𝒐𝒅 𝑷𝒓𝒊𝒏𝒄𝒆 | شاهزاده‌ی دورگه  by haana707
haana707
  • WpView
    Reads 5,008
  • WpVote
    Votes 760
  • WpPart
    Parts 7
جئون جونگ‌کوک که یه شاهزاده‌ی دورگه‌ست، سال‌هاست به سیاتل تبعید شده. اون توسط مردی ناشناس به فرزند‌خوندگی پذیرفته و برای به‌دست‌آوردن تاج‌وتخت آماده شده؛ اما حالا شاهزاده بعداز سال‌ها تحمل، از قوانین حوصله‌سربر کاخ خسته‌ست، پس تصمیم می‌گیره روز تولدش بزرگ‌ترين قانون پادرینو رو زیرپا بذاره و برای یک روز فرار کنه. فراری که اون رو به مرد عجیبی می‌رسونه؛ مردی که قراره کلید شناخت پادرینو برای شاهزاده باشه... ‌ ‌ ‌ ‌برشی از داستان: - گاهی احساس می‌کنم به هیچ‌جا تعلق ندارم... - بهم اجازه می‌دی؟ - برای چی؟ - که روی تنت عطر خودم رو به‌جا بذارم و بهت نشون بدم تنها جایی که نیازه بهش تعلق داشته باشی، منم! - قول می‌دی... مراقبم باشی؟ - همیشه. ᤴ 𝖭𝖺𝗆𝖾: #HalfBlood - چهارشنبه‌ها ᤴ 𝖢𝗈𝗎𝗉𝗅𝖾: Vkook ᤴ 𝖦𝖾𝗇𝗋𝖾: Romance, Smut, Drama, Political-Royal ᤴ 𝖶𝗋𝗂𝗍𝖾𝗋s: Hana #MultiShot ⑈
Submissive/مطیع by writerokiko
writerokiko
  • WpView
    Reads 11,935
  • WpVote
    Votes 1,321
  • WpPart
    Parts 10
درحال آپ📌 -ازت متنفرم +من بیشتر -دوست دارم +من بیشتر -یه روز بلاخره میکشمت! -احتمال اینکه من با لباس زیر صورتی تو مافیا بگردم از اینکه تو منو بکشی بیشتره لیدی جئون! *** دو پسر که هیچ وجه اشتراکی ندارن، در دنیای خشن مافیا بزرگ می‌شن: تهیونگ، خونسرد، بی‌رحم و بی‌درد(cip)، استاد اسلحه و مبتلا به سادیسم، و جونگکوک، عصبی، لجباز و با حساسیت‌های شدید(Hyperallergy)، استاد خنجر و مبتلا به مازوخیسم. تهیونگ، جونگکوک رو مقصر مرگ مادرش میدونه و وقتی دعوای سرنوشت‌سازی بین اون‌ها شعله می‌کشه و یه آتیش سوزی عظیم به پا می‌کنه، جونگکوک به روسیه تبعید میشه و توی مافیای براتوا با زندگی ای وحشتناک و پر درد بزرگ میشه... اونقدر درد میکشه که درد براش عادی میشه؛ با هر دردی که میکشه نفرتش به تهیونگ ذره ذره بیشتر میشه! حالا، بعد از سال‌ها دشمنی و نفرت عمیق، مسیرشون دوباره بهم می‌رسه؛ جونگکوک باید در ماموریتی خطرناک، همکار تهیونگ کسی که ازش متنفره باشه. برخورد این دو قطب مخالف، خشم، کشش، و رقابت بین اون‌ها رو تا حد انفجار بالا می‌بره... و هیچ‌کس تضمین نمی‌کنه که کسی زنده بمونه، یا اینکه دلشون رو کنترل کنه. 𝑵𝒂𝒎𝒆: submissive 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: mafia, crime, dark romance, BDSM, enemies to lovers 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: vkook 𝑾𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓: okiko
Two Against All by Hanajeonqw-
Hanajeonqw-
  • WpView
    Reads 5,121
  • WpVote
    Votes 554
  • WpPart
    Parts 22
تهیونگ اگه می‌دونست تنها فردی که باهاش برای زنده موندن همسفر میشه جئون جونگکوکه ،قطعا خودشو اون روز از دست پرسه‌زن‌ها نجات نمی‌داد و اجازه میداد که گوشت تنش به وسیله‌ی اونها دریده بشه و بمیره! فرمانده و پسر رئیس،پسری که خونِ طلایی داره و فرمانده‌ای که مامور شده تا از اون در برابر افرادِ تشنه به خونِ طلایی محافظت کنه، برای همینه که اسم این کتابِ مسخره، دو نفر علیه همه‌است. کوکوی/پساآخرالزمانی/عاشقانه/اکشن وضعیت: در حال آپ
The Sound Of Shells by maedeh_b_r
maedeh_b_r
  • WpView
    Reads 4,387
  • WpVote
    Votes 698
  • WpPart
    Parts 35
《به نام آفریننده صدف ها》 عنوان: آواز صدف‌ها قرون وسطی، عصر تاریک اروپا بود، جایی که خرافه‌ها نفس می‌کشیدند... در بحبوحه شورش دهقانان، قربانی سیاست کثیف فئودال‌ها و خنجری که به استخوان رسیده بود، فقط یک نفر بود... پسری نجیب‌زاده! چشمان او تیره بود. به رنگ دانه‌های قهوه، تن لطیف خاک، وجود خشک درختان، اما... آنچه که می‌دیدم درد داشت... تماما آبی شده‌ بود... ••••• "می‌گویند اگر زمانی، صدای آواز صدف‌ها به گوشَت رسید، کسی از درد، غم را بغل گرفته؛ بگو ای دلبند من، چرا تمام وجودت عطر دریا را می‌دهد؟" زمان آپ: هفته‌ای یبار "مرگ در آغوش مرگ بالاترین رستگاریست!" Couple : vkook genre : romance . angst . fantasy . smut
The Color of bloody lilies  by ImLeon
ImLeon
  • WpView
    Reads 28,317
  • WpVote
    Votes 3,455
  • WpPart
    Parts 15
"یه آرزو کن، لی‌لی من!" "حالم خوب بشه. با همدیگه زیر بارون برقصیم، بچرخیم و به همه‌ی غم‌هامون بخندیم مارشال... حالا تو یه آرزو کن." "آرزو می‌کنم، حالت خوب بشه..." *** "این کارها یعنی چه؟ چرا موهات رو رنگ کردی، جونگکوک؟" "خـ... خواستم یه... یه چیز جـ... جدید رو امتحان کنم." "مگه بهت نگفتم از این کارها خوشم نمیاد؟ نکنه به کارهای زنونه علاقه‌ی زیادی داری؟" "دیگه... هیچی توی قیافه‌ام رو دوست... نداره!" The color of Bloody Lilies ɢᴇɴʀᴇ : Romance , Angst , Criminal , Smut , Political ᴄᴏᴜᴘʟᴇ : Vkook ᴜᴘ ᴛɪᴍᴇ : Tuesday ᴡʀɪᴛᴇʀ : Léon
Heir of Love by Jinavkook7
Jinavkook7
  • WpView
    Reads 2,543
  • WpVote
    Votes 643
  • WpPart
    Parts 15
"_عقلتو از دست دادی تهیونگ؟ به همجنس خودت علاقمند شدی؟" "_کجای این کار گناهه؟ مگه عشق دست خود آدمه هیونگ؟ " "_بگو... بگو که دارم کابوس میبینم و این واقعیت نداره...بگو که قرار نیست چشمات کسی جز من رو ببینه، دستات تن کسی جز منو لمس کنه و لبات، روی لبای کسی جز من بشینه... بگو که قرار نیست نیلوفر آبیتو ترک کنی شاهزاده من." "_گریه نکن قلبم... میخوای تو بارون چشمات غرق بشم که حتی آسمون هم بفهمه چقدر عاشقتم؟" ⭒⭒⭒⭒⭒⭒⭒⭒⭒⭒⭒ عشق؛ زیباترین احساسی که ندانسته به جانت میوفته و داخل قلبت جوانه میزنه و وقتی به خودت میای، میفهمی نمیتونی ریشه اش رو ببری. عشقی ممنوعه و تلخ در کل تاریخ، میان شاهزاده و رعیت...قلب هایی که ناخواسته و ندانسته به هم پیوند میخورن و حالا...چه کسی میدونه قوانین بی رحم دنیا چه برنامه ای برای آن دو مرد جوان در نظر داره و قلم سرنوشت، قراره چطور داستان عشق اونا رو بنویسه؟ ⭒⭒⭒⭒⭒⭒⭒⭒⭒⭒⭒⭒ ♛Couple: Vkook, Yoonmin ♛Genre: Romance, Dram, Historical, Smut, Royal ♛Ending: Happy end ♛Writer: Jina ♛Chanel: @Vkook_temple7
VENATOR|VKOOK by Avaasavelia98
Avaasavelia98
  • WpView
    Reads 15,602
  • WpVote
    Votes 1,003
  • WpPart
    Parts 25
𒆜• 𝑽𝑬𝑵𝑨𝑻𝑶𝑹 ➴ دام افـکـن •𒆜 🃁 کاپل↫ ویکوک 🃜 ژانر↫ جنایی، معمایی، دلهره آور، عاشقانه، اسمات 🃖 روزهای آپ ↫پنجشنبه ها ( ساعت 21:00) 🃚 نویسنده↫ 𝑨𝒗𝒂𝒂𝒔𝒂𝒂 ╭━━━━━━━━∙⋆⋅⋆∙━━━━━━━━╮ خلاصه: توی دنیای تاریک و بی رحمی که قانونِ جنگل حکم فرماست؛ شنیدن اسم " شکارچی اعظم" کافیه که لرز به تن انسان نماها بیوفته. صیادی که برای دست نیافتنی ترین آدم ها دام پهن می کنه و خطرناکترین انسان ها رو به بند می کشه. کیم تهیونگ، مثل یه سایه توی تاریکی ها پنهان شده و فقط وقتی بیرون میاد که بخواد شکارش روبه چنگ بگیره. اما چی میشه اگه یه شب، یه پرونده ی سرخ ، از یه شکار جدید ،سرنوشت شکارچی شب چشم رو تغییر بده؟ شکاری که جنس قهوه ای چشم هاش، شبیه به شکارهای قبل نیست... شکار سپیدپوشی که قراره به جنگ صیاد سایه زاد بره ... ╰━━━━━━━━∙⋆⋅⋆∙━━━━━━━━╯ ╔════════════════════╗ برشی از داستان: _ دیدن یه شکارچیِ مجنون منظره ایه که به هیچ وجه از دستش نمیدم! _ به جنون کشیدن یه شکارچی عاقبت خوبی نداره پزشک جئون! _ "از حقیقت نمیشه فرار کرد شکارچی، لب هات "بوسه خواهه! _ "و لب های تو "بوسه فریب! ╚════════════════════╝