Everything is here🫷🏼
199 stories
Hanahaki[L.S] by mansurepotter
mansurepotter
  • WpView
    Reads 10,417
  • WpVote
    Votes 3,139
  • WpPart
    Parts 18
مثل زخم، مثل درد، مثل ماه نصفه و نیمه. [Completed]
All I owned (L.S) by Partow_kh
Partow_kh
  • WpView
    Reads 41,376
  • WpVote
    Votes 8,222
  • WpPart
    Parts 34
توی نوشته هام ، من تو رو شبا می بردم خونه و صبح با صدای کتاب خوندنت بیدار می شدم.
Fe [L.S] by florrasita
florrasita
  • WpView
    Reads 13,752
  • WpVote
    Votes 3,205
  • WpPart
    Parts 42
دستاش رو جلو آورد و بهم نشون داد . -«این دست هارو نگاه کن ... بوی خون رو حس میکنی ؟ میدونی خون رو چی پاک میکنه ؟ » سرمو تکون دادم . -«فقط خون ، میتونه خون رو پاک کنه ...چرخه انتقام هیچوقت به پایان نمیرسه . نفرت تکثیر میشه و یه روزی میرسه که از زمین ، چیزی جز یه لکه سرخ که بوی تند اهن میده ، چیزه دیگه ای باقی نمیمونه ...!» •Completed
DEFECT by behsa77
behsa77
  • WpView
    Reads 52,804
  • WpVote
    Votes 8,591
  • WpPart
    Parts 38
[Completed_ L.S & Z.M ] لویی پزشکه؛ بعد از مدت ها دوست پسر سابقش رو که به خاطر بیماری ولش کرده رو توی بیمارستان در وضع وحشتناکی میبینه... . خاطرات قشنگن یا خاطره ساز که باعث میشن لویی دست به کاری بزنه که خودشم باورش نمیشد؟! ا.oiiii oiii.ا بوک در مورد عاشقانه ی به بن بست خورده و تلاش دوتا پسر جوون برای پیدا کردن راهشون بعد از این بن بست احساسی و فراز و نشیب هاشونه. فکر کنم اکثرا منو با هو ار یو میشناسید باید بگم این فف کاملا متفاوته در مورد یه عاشقانه و نیمچه طنز هست. نوشته چون توی تلگرام و به صورت تصویری بود بیشتر پایه اش مکالمات شخصیتاست. محتوای بزرگسال و به عنوان نمک ماجرا bdsm توش دیده میشه؛ نه بی منطقیش.... امیدوارم دوستش داشته باشین و از خوندنش لذت ببرین 😶
Eyes[L.S] (Completed) by Erfan_a
Erfan_a
  • WpView
    Reads 50,797
  • WpVote
    Votes 8,231
  • WpPart
    Parts 50
چشم‌ها. مال تو مثل قلبت بودند و نور از اون‌ها می‌ریخت! و مال من فقط چشم بودن؛ فقط چشم... Completed UNEdited
 •17BLACK  (L.S)• by larry_shiiper
larry_shiiper
  • WpView
    Reads 16,635
  • WpVote
    Votes 2,670
  • WpPart
    Parts 29
• 17 سیاه • ... گی استریپ کلاب لندن که شهرتش بخاطر دنسای هات و کثیفشه... [ فقط ظاهر رو حفظ کن ] ▪️▪️▪️♣️▪️▪️▪️ کی فکر میکرد اون بتونه 'منِ واقعی' رو از اون چیزی که فکر میکردم هستم، بیرون بکشه.... ( L.S ) Original story by @obeylarry persian translate by @larry_shiiper @Cnstylinson
Blasé ➳ l.s. (persian translation) by ohmahreyeah
ohmahreyeah
  • WpView
    Reads 150,118
  • WpVote
    Votes 25,631
  • WpPart
    Parts 57
من تمومش نمیکنم، تا وقتی که اون مال من شه‌.
Wolve [L.S] by gayswillwin
gayswillwin
  • WpView
    Reads 121,694
  • WpVote
    Votes 14,378
  • WpPart
    Parts 56
من آسیب دیده ام این زخم از بین نمیره و بزرگتر و دردناکتر از قبل میشه زنجیر اختیارم دست خودم نیست حمله کردن و اسیب زدن به اطرافیانم قسمتی از وجودم شده من انسانی ام از جنس تاریکی گرگها به کسي رحم نميکنن ميکنن؟ حتی وقتی مقابل چیزی قرار بگیرن ازش کم نمیارن اما چرا من تو اقیانوس چشماش سقوط کردم ؟ * این داستان توسط یاسی استایلینسون نوشته شده و امیدوارم لذت ببرید * *complete*
Nobody could take my place [L.S] by Faee_horan
Faee_horan
  • WpView
    Reads 19,147
  • WpVote
    Votes 4,769
  • WpPart
    Parts 35
[On Hold] هری رنگین‌کمانی بود که عمر کوتاهش لویی را می‌آزرد. از لحظه‌ای که باران گرفت تا هنگامی که پرتوهای خورشید تجزیه شدند و روی آبیِ آسمان هفت رنگ زدند، لویی رنگین‌کمانش را پرستید. حتی هنگامی که باران بند آمد، خورشید پشت ابر پنهان شد و رنگین کمان، زیبایی‌اش را از آبی گرفت لحظه‌ای در پرستیدنش کوتاهی نکرد. لویی عاشق هری بود حتی بیش از مقداری که آسمان عاشق رنگین‌کمان بود.
Falling For the Bad Boy | L.S by fanfic2010
fanfic2010
  • WpView
    Reads 49,329
  • WpVote
    Votes 10,373
  • WpPart
    Parts 49
Completed هري استايلز منزويه. هيچ دوستي نداره و اكثر اوقات براش قلدر بازي در ميارن. ولي لويي تاملينسون يه داستان جدا داره. اون محبوبه، بيشتر به خاطر اينكه ازش ميترسن، سه تا دوست صميمي داره و يه عالمه دختر كه به دست و پاش ميوفتن. تنها مشكل اينه كه هري يه كراش قوي رو لويي داره و هي از خوش ميپرسه "چرا من هميشه از پسراي بد خوشم مياد؟" نويسنده : @coincidentaldagger اين داستان رتبه های خوبی داشته اميدوارم خوشتون بياد :")