Fan fics
5 stories
Undertaker (COMPLETED) by CynthiaPaul2002
CynthiaPaul2002
  • WpView
    Reads 442,884
  • WpVote
    Votes 105,565
  • WpPart
    Parts 86
✫چانیول، یه بوکسر زیرزمینی 35 سالست که تو روسیه‌ همه به اسم رایان میشناسنش و از بعد تصادف پارسالش، دنبال گذشتش و شخصی که از بعد تصادف فراموشش کرده میگرده. ✫بکهیون، بهترین بالرین و پاتیناژکار 28 ساله روسیه‌ست که به جز رنگ موهاش، انگار صورت و لحن و رفتاراش هم روکشی از یخ و سرما دارن و این حتی مشکوک‌ترش میکنه اونم وقتی از نگاهش نفرت خاصی بیرون میزنه... -بهت گفته بودم خوشم نمیاد دهنت تلخی اون قهوه لعنتی رو بگیره! -اما تو که نمیدونی بعدش لبات چقدر شیرین بنظر میرسه. -امشب عجیب نگام میکنی. -امشب زیباتر از همیشه­‌ای. -هربار بهم میگی. -هربار زیباتر میشی. -تو چی از عشق میدونی... -عشق چیز ثابتی نیست که همه به یک شکل بشناسنش و توضیح و توصیف بشه...اون فقط باارزش­ترین چیز برای داشتن، سخت‌ترین چیز برای به دست آوردن و...دردناک‌ترین چیز برای از دست دادنه. -نه...تو هیچی از عشق نمیدونی... 𖤐⃟🪦Fɪᴄ: Uɴᴅᴇʀᴛᴀᴋᴇʀ 𖤐⃟🪦Cᴏᴜᴘʟᴇ: CʜᴀɴBᴀᴇᴋ, HᴜɴHᴀɴ, KᴀɪSᴏᴏ 𖤐⃟🪦Gᴇɴʀᴇ: ᴍʏsᴛᴇʀʏ, Aɴɢsᴛ, Cʀɪᴍɪɴᴀʟ, Rᴏᴍᴀɴᴄᴇ, Nᴄ+18 فیکشن مافیایی آندرتیکر رو از دست ندید...
Hot, Like Ice {کامل‌شده} by meow_hera
meow_hera
  • WpView
    Reads 40,750
  • WpVote
    Votes 7,123
  • WpPart
    Parts 32
Name: Hot Like Ice [ییجان] Genre: Romance, Mystery, Smut Type: Yibo Top «میتونم همین الان و همینجا بکشمت ! چون ده سال از عمرمو کشتی! سعی نکن جلوی من وایسی و شاخ و شونه بکشی! چون تو هنوزم همون بچه دبیرستانیه عقده ای هستی که روان مریضت از آزار دادن آدم پولدار ها ارضا میشه!» قصه مردی که آسیب دیده؛ کسی که برای درمان زخم هاش به سمت کسی که باعث و بانیشِ برمیگرده. اما می‌تونه به راحتی ِ پیش بینی هاش انتقامش رو بگیره؟!
𝙀𝙮𝙚𝙨 𝙄 𝘿𝙞𝙙𝙣'𝙩 𝙒𝙖𝙣𝙩 by li_sani
li_sani
  • WpView
    Reads 3,494
  • WpVote
    Votes 567
  • WpPart
    Parts 7
⇢ ˗ˏˋ 𝘌𝘺𝘦𝘴 𝘐 𝘋𝘪𝘥𝘯'𝘵 𝘞𝘢𝘯𝘵 [چشم های که نمی‌خواستم] ﹍﹎﹍﹎﹍﹎﹍﹎﹍﹎ _سوکی؟ نمیخوای بیای؟ نکنه بخاطر اینکه چشمام نمیبینه نمیخوای باهام دوست باشی؟ اشکالی نداره خندید و پاهاش رو تکون داد _خب حالا که نمیخوای منو ببینی عیبی نداره شایدم هم اصلا اینجا نیستی و توی اتاقتی و همونطوری که برام تعریف کردی مامان و بابات دارن برات قصه میخونم تا خوابت ببره ، مهم نیست ولی من میگم ، هر کسی ام خواست بهم بگه دیوونه ، بگه بازم مهم نیست ، سوکی من دلم میخواد وقتی بزرگ شدم یه پیانیست بشم ﹍﹎﹍﹎﹍﹎﹍﹎﹍﹎ •𝐡𝐨𝐩𝐞𝐠𝐢(𝐬𝐨𝐩𝐞) •𝐰𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫:𝐋𝐢 𝐬𝐚𝐧𝐢 •𝐠𝐞𝐧𝐫𝐞:𝐓𝐫𝐚𝐠𝐞𝐝𝐲,𝐀𝐧𝐠𝐬𝐭,𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞 روز های آپ: نامشخص ×با وجود اینکه من پارت ها رو چک میکنم اما اگه غلط املایی یا تایپی ای توی پارت ها دیدید نادیده بگیرید×
طلوع روشنایی by fiction_crystal
fiction_crystal
  • WpView
    Reads 78,664
  • WpVote
    Votes 7,939
  • WpPart
    Parts 14
[پایان یافته] یوهان دستش رو پشت گردن گائون برد و سرش رو به جلو هول داد. لب‌هاش رو روی لب‌های گائون کوبید و باعث شد حرفش نیمه‌تموم بمونه. تماسی که میون لب‌هاشون رخ داد خیلی کوتاه و سطحی، اما پر از قدرت و سلطه‌گری بود. یوهان سرش رو عقب کشید و به چشم‌های گرد گائون خیره شد: «من نمی‌خوام به چیزی خاتمه بدم... اگه می‌خوای ازت فاصله بگیرم خودت باید انجامش بدی و دورم کنی.» اسم: طلوع روشنایی فیک از سریال: The Devil Judge / قاضی شیطان کاپل: کانگ یوهان و کیم گائون نویسنده: 𝑴𝑨𝑺𝑼𝑴𝄢 ویراستار: ♧Fatemeh های توی این بوک بخشی از سکانس‌های the devil judge یا همون قاضی شیطان رو بازسازی و مقداری چاشنی عشق توش ریختم. امیدوارم خوشتون بیاد💜