Louis is a principal dancer with The Royal Ballet. When his rival, moody dance prodigy, Harry, joins the company, old wounds are reopened and old passions reignited. During the company's production of Swan Lake the secret that doomed their love is finally revealed, but will it be too late? [COMPLETED]
" سخته! خیلی سخته که دوباره خودتو پیدا کنی و از نو شروع کنی،وقتی آدما تیکه تیکه‌ات میکنن" - 𝗣𝗘𝗥𝗦𝗜𝗔𝗡 𝗧𝗥𝗔𝗡𝗦𝗟𝗔𝗧𝗘 -
اینجا مستطیل سبز پسر! جایی که روی چمن ها‌ش بوسه می‌کارم و به دروازه‌اش سجده میکنم. مقدسه برام چون میدون جنگ منه! - اما لویی! چرا وسط میدون جنگ قلب تو به جای توپ فرستادی تو دروازه‌ام؟! - چون تو گل منی ، نه آفساید !
«شاید حق با تو بود، شاید هیچوقت نباید بهت نزدیک می‌شدم، ولی حالا که نزدیکتم، حتی نمی‌تونم یک قدم ازت دور بشم!» «نمی‌تونی.. یا نمی‌خوای؟» «از اولشم نمی‌خواستم، اما حالا، هم نمی‌خوام، هم نمی‌تونم هیچ‌جا جز کنار تو باشم!»
امنیتی که من بهت میدم نوازشت نمیکنه، قرار نیست بهت التیام بده یا نگهت داره. من بهت امنیت میدم تا جونت رو حفظ کنم. همین. این رو کِی میخوای بفهمی؟ نمیدونم. 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞𝐬: 𝐙𝐢𝐚𝐦 ( 𝐙𝐚𝐲𝐧 𝐓𝐨𝐩 ) 𝐋𝐚𝐫𝐫𝐲 ( 𝐋𝐨𝐮𝐢𝐬 𝐓𝐨𝐩 )