فیک با کاپل کوکمین 🐰💜🐥 جیمین : اشک ،دوستی که تمام این شش ماه همراهش بود از همان روز اول که در خانه ی مشترکشان پا گذاشت تا کنون عشقی که از روز اول به همراه آورده بود تا همین لحظه وجود داشت حتی پر قدرت تر با اینکه رفتارهایش قابل تحمل نبود اما او عاشقش میماند . . . . کاپل : کوکمین کاپل فرعی : تهگی (البته نقش خیلی پررنگ نیست )نامجین ژانر ها:عاشقانه ، اسمات ، ازدواج اجباری اپ :هر موقع که شرطا رسید نویسنده:rasta اگه فیک رو میخونید rastafilter هم حمایت کنید و به بقیه ی فیک ها سر بزنید

احمق بودم که رهات کردم ، ولی حالا فقط برای تو این جام . اسم : برای ماندن در کنار تو ژانر : امگاورس،امپرگ،عاشقانه کاپل : kookmin خلاصه فیک در پارت اول .

"زیبا اما خود خواه" پارک جیمین ، امگایه زیبا و شیطونی که باید با جئون جونگکوک آلفایه قوی و جذاب خاندانه جئون ازدواج کنه و وارث بیاره. اما قرار نیست امگایه ما به این راحتی با اون آلفا کنار بیاد...! و اما اتفاقاتی که قراره تو عمارت جئون ها بیوفته... ---------------------------------------- Couple:Kookmin Sub couple:Chanbaek Genre:Romance.Omegaverse.amperage.fluff ---------------------------------------- •پارت ها کوتاهن•زمان آپ:نامنظم

جیمین درون جهان رویا حبس شده و از هویت خودش بیخبره. جادوگری، شیره جانش رو دزدیده و به شکل سه قطره در سه رویای ممنوعه مخفی کرده. جونگ کوک انتخاب میشه تا به این پسر چشم آبی کمک کنه!

ᴍᴀɪɴ ᴄᴏᴜᴘʟᴇ : ᴋᴏᴏᴋᴍɪɴ ، sᴏᴘᴇ sᴜʙ ᴄᴏᴜᴘʟᴇ : ɴᴀᴍᴊɪɴ ، ᴠᴋᴏᴏᴋ ɢᴇɴʀᴇ : ʜɪsᴛᴏʀɪᴄᴀʟ ، ʀᴏᴍᴇɴᴄᴇ ، ᴅʀᴀᴍ ، ᴀɴɢsᴛ "عطرشونو حس میکنی ؟ عطر گلای رز... هر کسی حس نمیکنه ، فقط کسایی عطرشو استشمام میکنن که با تمام وجود بپرستنش. اونا رو میپرستم چون رد کسی رو توی زندگیم میندازن که میپرستیدمش. عطرشون ، عطر اونه . واسه همینه که هر کسی عطرشونو احساس نمیکنه..." در حال آپ...

📌 [ نام داستان: دروغ های دیوانه کننده ] 📌 [ ژانر: برشی از زندگی، انگست، رومنس، اسمات، امپرگ ] 📌 [ خلاصه‌ی داستان: باید مثل زوجی که منتظر به دنیا اومدن بچشون بودن رفتارمیکردن اما هیچ چیز اون‌طور که باید پیش نمی‌رفت. نه احساس بینشون مثل قبل بود نه رفتارهاشون. درست اینه که بگیم جونگ‌کوک‌ دیگه مثل قبل نبود. مردی که همیشه داخل رابطشون پیشقدم بود و احساسی تر رفتار میکرد به هیچ وجه مثل جونگ‌کوکی نبود که جیمین می‌شناخت! جیمین این مرد رو نمی‌شناخت! اما سوالی که داخل ذهن جیمین مدام می‌چرخید این بود که چرا؟! چرا اینقدر باهام سرد رفتار میکنه؟ دلیل رفتار جونگ‌کوک چی بود؟ خیانت؟ *** + « توچی؟ تو میتونی تظاهر کنی که عاشقمی یا فقط داری واقعیت رو بهم نشون میدی؟ جونگ‌کوک! از حست نسبت به من چیزی باقی مونده یا فقط دارم خودم و خودت رو با دروغ هام گول می‌زنم؟! » *** _ « مخالفت خانواده‌ی من؟ محروم شدنم از ارث؟ هیچکدوم برام مهم نبودن فقط تنها چیزی که میخواستم جیمین بود. داخل تمام سال هایی که باهاش اشنا شدم ترسیدم. ترسیدم نزارن بهش برسم. شاید واقعا یه ترسوام که لیاقتش مرگه » 📌 Channel: @Writerscottage

خلاصه: «جیمین» تصمیممو گرفته بودم برای نجات پدرم به اون امارت بزرگ رفتم تا بتونم پدرمو از دست اون عوضیا نجات بدم داخل یه عمارت بزرگ میون اون همه آدم که معلوم نیست کین پیش رعیس خلاف کار و آدم کش درجه یک اون عمارت فقت برای نجات پدرم اونجا بودم وقتی پونزده سالم بود و مادرم کشته شد پدرم برای گرفتن انتقام مادرم پدر جئون جونگ کوک که رعیس بزرگ ترین مافیای شهر بود رو کشت و از اون موقع ماجرای زندگیمون به طور کل تغییر کرد ... The main couple : kookmin the sub couple: vmin ژانر: اسمات... درام... رازآلود... عاشقانه... گی... وضعیت: تمام آپ

𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞=𝐤𝐨𝐨𝐤𝐦𝐢𝐧/𝐧𝐚𝐦𝐣𝐢𝐧 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞=𝐚𝐧𝐠𝐬𝐭/𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞/𝐬𝐦𝐮𝐭/𝐡𝐚𝐩𝐩𝐲𝐞𝐧𝐝 𝐍𝐚𝐦𝐞= 𝐮𝐧𝐤𝐧𝐨𝐰𝐧 𝐖𝐫𝐢𝐭𝐭𝐞𝐧 𝐛𝐲=𝐫𝐨𝐫𝐨🧁 𝐒𝐮𝐦𝐦𝐚𝐫𝐲... "همش تقصیر من بود...من نباید مادرم و مجبور میکردم از اون خونه فرار کنیم...همش بخاطر وجود من بود...سعی کردم...سعی کردم اون خاطرات و فراموش کنم...تا مدت ها نه راجبش حرف میزدم و نه حتی بهش فکر میکردم چون... تحمل نداشتم، اگه به فکر کردن راجبش ادامه میدادم...مثل پدرم میشدم،من نمیخواستم کسی رو بکشم..‌‌. من میخواستم ادم خوبی باشم جونگکوک...میفهمی؟...تو منو میفهمی دیگه؟...مگه نه؟" سعی کرد اشک هاشو پس بزنه و نگاه مطمئنش و به چشم های جیمین بدوزه... "به من گوش بده جیمین...فقط من" مردک های لرزون جیمین هرجایی رو نگاه میکردن به جز چشم های عاشق و مطمئنی که بهش دوخته شده بود...اما جونگکوک محکم تر نگهش داشت تا جایی که بالاخره تسلیم شد و تو کهکشان چشم های جونگکوک غرق شد... "منو ببین...به حرفام گوش بده...باشه؟...تو هیج تقصیری نداشتی...هیچ وقت...تو همه چیز منی...تو زندگی منی...میفهمی؟...منو میبینی؟...هیچ وقت وجود خودتو نادیده نگیر‌...چون تو عزیز دل کسی هستی که...حاضر هر کاری برات بکنه..."

تهیونگ، امگاییه که تو یه خانواده ی متعصب به دنیا اومده یه روز که داره از مدرسه بر میگرده مزاحمتی براش ایجاد میشه و بعد از اون به خاطر حرفایی که پشتش میزنن به انتخاب خانوادش با سوجون آلفایی از یک خانواده ی اصیل ازدواج میکنه ولی بعد از چند سال به خاطر بچه دار نشدنش از سوجون جدا میشه و برای گذران زندگیش توی یک مهدکودک مشغول به کار میشه که اونجا با داییه یکی از بچه ها آشنا میشه.... جونگکوک آلفا و دکتر موفقی که عاشق میتشه ولی به خاطر مریضیه قلبی میتش در عذابه با من همراه باشین تا با هم داستان زندگی تهیونگ و جونگکوک رو مرور کنیم.... کاپل:کوکوی ژانر:امگاورس، روز مره، رمنس، فلاف،امپرگ، انگست و اسمات روز های آپ:جمعه