- Chanho
3 stories
𝗠𝗶𝗱𝗻𝗶𝗴𝗵𝘁 𝗕𝗹𝘂𝗲 by Artemiskz
Artemiskz
  • WpView
    Reads 5,452
  • WpVote
    Votes 704
  • WpPart
    Parts 12
آثاری که هرشب روی تن پسر نقش می‌بست، یکی دوتا نبود. هیچ نقاش‌ای به یک‌باره نمی‌تونه بوم پرکار و ظریفش رو تکمیل کنه و روحش با شبی یک‌بار قلم‌مو کشیدن و رنگ کردن، ارضا نمی‌شه. شغل کریستوفر نقاشی نبود، اما بومش مینهویی بود که پوستش هرشب توسط وسایل هنری مرد به رنگ خون درمی‌اومد و با رنگ پس‌زمینه‌اش مخلوط می‌شد؛ آبیِ نیمه شب. ・ 𝗠𝗶𝗻𝗶 𝗙𝗶𝗰𝘁𝗶𝗼𝗻 ・ 𝖦𝖾𝗇𝗋𝖾 : 𝖺𝗇𝗀𝗌𝗍︲𝖽𝗋𝖺𝗆𝖺︲𝗋𝗈𝗆𝖺𝗇𝖼𝖾︲𝗌𝖺𝖽︲𝗌𝗆𝗎𝗍 ִ ・ 𝖬𝖺𝗂𝗇 𝖢𝗈𝗎𝗉𝗅𝖾 : 𝖢𝗁𝖺𝗇𝗁𝗈 ִ ・ 𝖲𝗂𝖽𝖾 𝖢𝗈𝗎𝗉𝗅𝖾 : 𝖢𝗁𝖺𝗇𝗀𝗆𝗂𝗇 ִ ・ 𝖲𝗍𝖺𝗍𝗎𝗌 : 𝖼𝗈𝗆𝗉𝗅𝖾𝗍𝖾𝖽 ִ ㅤ«𝗒𝗈𝗎 𝗐𝖾𝗋𝖾 𝖻𝗈𝗋𝗇 𝖻𝗅𝗎𝖾𝗋 𝗍𝗁𝖺𝗇 𝖺 𝖻𝗎𝗍𝗍𝖾𝗋𝖿𝗅𝗒. 𝖻𝖾𝖺𝗎𝗍𝗂𝖿𝗎𝗅 𝖺𝗇𝖽 𝗌𝗈 𝖽𝖾𝗉𝗋𝗂𝗏𝖾𝖽 𝗈𝖿 𝗈𝗑𝗒𝗀𝖾𝗇.» #1 𝖢𝗁𝖺𝗇𝗁𝗈 ┈┈ نوشته‌ای عجین شده با احساساتی به رنگ آبی و اندکی الهام از آلبوم 𝖧𝖨𝖳 𝖬𝖤 𝖧𝖠𝖱𝖣 𝖠𝖭𝖣 𝖲𝖮𝖥𝖳. ៸៸ برای دیدن عکس و آهنگ‌های مربوط به این مینی‌فیکشن، می‌تونید به چنل تلگرام @Artemiskz نگاه بندازید.
ReClock(chanho) by Tafi_kareiVersion_
Tafi_kareiVersion_
  • WpView
    Reads 19,866
  • WpVote
    Votes 3,277
  • WpPart
    Parts 27
Completed دیوونه شده بودم نه؟ شده بودم دیگه. وگرنه کی دم مرگ، میره سراغ اکسش و بهش میگه «بهم بگو شب بخیر.» .•••. "یه... یه سوال بپرسم؟" عقلم بدون اطلاع قلبم عمل می‌کنه. دلم از چیزی که می‌خوام بپرسم مطمئنه، مغزم نیست. دلیل و منطق می‌خواد، مدرک می‌خواد. اطمینان می‌خواد... لعنت بهش که نمی‌تونه از بین آرایه‌ها بکشه بیرون چیزی که می‌خواد رو "دوستم داشتی فداتشم؟" name:ReClock couple:chanho genre:angest,romance,smut,slice of life, dram Up:mondey, thursday In collaboration with @Dyakamin
𝐔𝐧𝐭𝐨𝐥𝐝 𝐖𝐨𝐫𝐝𝐬 by Radiatafiction
Radiatafiction
  • WpView
    Reads 6,337
  • WpVote
    Votes 1,532
  • WpPart
    Parts 12
با دو فنجان چای به پذیرایی برگشت و روی مبلِ جلوی شومینه نشست. هوای سرد روستای وَجِن از پشت پنجره‌ها قابل تماشا بود ولی توی اون خونه، گرما وجود داشت. مخصوصا وقتی مینهو سرش رو روی پای کریستوفر گذاشت و به شعله‌های شومینه نگاه کرد. کریستوفر چای رو روی میز گذاشت و کتابش رو برداشت. با یک دست کتابش رو نگه داشت و با دست دیگه‌اش مشغول نوازش موهای مینهو شد. - چرا کتابی که خودت نوشتی رو میخونی؟ - این کتاب رو برای تو، درمورد تو نوشتم. پس لازمه هرچیزی که رگه‌هایی از تو درش هست رو بارها و بارها بخونم - تو گفته بودی انسان‌ها ناقص‌ان. همه کلماتی هستن که فقط در کنار هم می‌تونن یک نوشته بسازن. من برای تو هم یک کلمه بودم؟ کریستوفر لبخند زد. کتاب رو بست و مینهو رو بلند کرد. چشم‌هاش رو بوسید و بعد از اون، لب‌هاش رو لمس کرد. - برای من تمام انسان‌ها کلمه هستن ولی تو نه مینهو. تو برای من یک شعر کامل هستی... تو اون دیوان بی نقصی هستی که هیچ کم و کاستی‌ای درش نیست. تو، مینهو هستی... شعرِ من! 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: 𝐂𝐡𝐚𝐧𝐇𝐨 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐟𝐥𝐮𝐟𝐟, 𝐜𝐥𝐚𝐬𝐬𝐢𝐜, 𝐫𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞