THE BEST
15 stories
Broken Demon #1 by larryshadinn
larryshadinn
  • WpView
    Reads 353,810
  • WpVote
    Votes 43,154
  • WpPart
    Parts 157
لوییس تاملینسون.نمره الف رشته ی باستان شناسی ،پسرکوچولو و ریزه ای که تو سری خور بودنش بین المللی شده! پروژه ی بزرگی که قرار بود کل دپارتمان تاریخ باستان شناسی رو تکون بده و لویی تمام انرژیشو روش گذاشته بود ولی با یه کل کل ساده با استاد کلاس تمام زحمتش رو به باد میده و مجبور میشه تو یه پروژه ی جدید باورشو ثابت کنه... "موجودات ماورالطبیعه وجود خارجی ندارن!" یعنی...بیخیال!گرگینه؟خون آشام؟پری دندون؟هنوزم کسی به اینجور چرندیات باور داشت؟ ************************ هری استایلز.قد بلند ،قوی و مقتدر و تو یه کلمه "کامل!" گرگینه ای که همه ازش حساب میبردن و حتی جرات نداشتن مستقیم به چشمهاش نگاه کنن و مشکل اصلی کجا بود؟ اون یه بتای لعنتی بود و برای پیروزی تو جنگی که زیاد باهاش فاصله نداشتن نیاز به یه آلفا داشت،یه آلفای قوی و برای پیدا کردن اون آلفا مجبور بود به حرف یه پیشگوی کثیف اعتماد کنه و بعد چند سال فقط دوتا گزینه براش باقی مونده بود! زین مالیک،از لحاظ بدنی قوی،مقتدر،با یه هاله ی بزرگ و قوی که تمام اطرافیانش رو مجبور میکرد تا ازش حساب ببرن و تو یه جمله "اون میتونه یه آلفای خفن باشه!" و دومین گزینه...لوییس تاملینسون؟ فکر نکنم!
Broken Demon #2 by larryshadinn
larryshadinn
  • WpView
    Reads 189,770
  • WpVote
    Votes 27,582
  • WpPart
    Parts 192
تو احمق ترین آلفایی هستی که به عمرم دیدم ...تو نمیتونی یه هیولا رو با شکنجه و شکستن استخون هاش و له کردن وجودش از بین ببری!یه هیولا با شکستن از بین نمیره...تو با هر بار شکستن یه هیولا اونو از بین نمیبری...تو فقط اونو قوی تر از اون چیزی که بود میکنی ... . . . بدون اینکه نگاهمو از ماه کامل و نورانی بگیرم یه نفس عمیق کشیدم و از روی سقف به حیاط بزرگ و روشن زیر نور ماه خیره شدم... جنگ تموم شده بود.جفتم و تموم اعضای خانوادم با آرامش خواب بودن و من تمام عضلاتم سنگ شده بود!از وقتی تونستم بفهمم جریان چیه خودمو آماده نگه داشتم...میدونستم هرگز...هرگز نباید شدت گاردمو کم کنم.جنگ تموم شده بود ولی بزرگترین خطری .که میتونست خانوادمو تهدید کنه هنوز اون بیرون بود...یه هیولای شکسته....خودم
Hugo Boss [Z.M]  by cdfstyles
cdfstyles
  • WpView
    Reads 3,399
  • WpVote
    Votes 682
  • WpPart
    Parts 11
ل : مدل این فصل از کالکشنم میشی ز : نه! ل : سوالی نبود، امری بود. ز : من...بلد نیستم! ل : خودم آموزشت میدم
Always You [L.S] ~ By Miss X by larry_diary
larry_diary
  • WpView
    Reads 3,301,175
  • WpVote
    Votes 303,260
  • WpPart
    Parts 140
هری...هرررری...خواهش میکنم نجاتم بده...نذار من رو ببرن...هرررری... قطرات اشک گونه های پسر چشم سبز رو تر میکنن...صدا توی ذهنش تکرار میشه....حتی جرات نکن به التماس هاش گوش بدی استایلز...حتی جرات نکن برگردی سمتش... صدای فریادهای وحشت زده ی لویی تنش رو میلرزونن...روحش رو از هم میدرن...قلبش رو از کار میندازن اما این اجبار بود.هری این قسم نانوشته رو امضا کرده بود. صدای لویی پشت سرش خاموش میشه.زمزمه ی خفه ی هری توی باد گم میشه. هری:متاسفم لویی.متاسفم...
→ ᴍᴏᴏɴʟɪɢʜᴛ ← by chaosshits
chaosshits
  • WpView
    Reads 4,039
  • WpVote
    Votes 771
  • WpPart
    Parts 33
اولین فن فیک فارسی‌ایه که با شیپ اسنوپین داره نوشته میشه (خودم هرچقدر گشتم ندیدم سو طبق معمول دست به کار شدم). نمیخوام با ادیت و برنامه پیش برم و پارت رو به محض نوشتن آپ میکنم و امیدوارم خوشتون بیاد ^-^ داستان از سال پنج غارتگران شروع میشه؛ وقتی سوروس اسنیپ متفاوت تر از همیشه وارد مدرسه میشه و همه رو متعجب میکنه چه بلایی سر این پسر اومده... 📛 توجه 📛 فف ممکنه شامل صحنه های خشن یا اسمات باشه سو مسئولیت خوندنش به پای خودتونه.
Sea's whisper [L.S | Z.M] by Namelessaa
Namelessaa
  • WpView
    Reads 195,717
  • WpVote
    Votes 44,505
  • WpPart
    Parts 60
«بهش میگن زمزمه ی دریا و اون بزرگ ترین رازی که دریا توی خودش قایم کرده.»
Days of rain and spring [Z.M] [L.S] by m_shabgard5991
m_shabgard5991
  • WpView
    Reads 8,864
  • WpVote
    Votes 1,491
  • WpPart
    Parts 40
برگشت پشت سرش رو نگاه کرد اون تابلوی بزرگ از پنجتاییشون که داشت می‌درخشید با اسم [ One Direction ] این آخرش بود... برای یک لحظه تمام خاطرات اون سالها از جلوی چشماش گذشت و نگاه آخرش رو به چشمای یکی از اون پسرا روی تابلو داد؛ خوب میدونست برای همیشه دلش پیشش میمونه... ~•°•°•☆☆☆•°•°•~ ▪️اینجا قراره یه فف عاشقانه و رئال از دوران واندی رو بخونید البته با روایتی متفاوت... ▪️داستان فقط برای دایرکشنرها نیست پس اگه دنبال یه داستان عمیق و خوب هستی بهم فرصت بده تجربش رو بهت بدم. ▪️این داستان نسبتا طولانیه پس لطفا صبور باشید و همراه نویسنده خودتون بمونید.
FIGHTER[STEREK] by Mhdye0012
Mhdye0012
  • WpView
    Reads 17,607
  • WpVote
    Votes 2,189
  • WpPart
    Parts 46
[Completed] {استرک ، تیام} __اسمات ، جنایی ، عاشقانه__ +دیگه هیچوقت ازم جدا نشو _توهم برای همیشه مال خودم باش +من برای همیشه مال توام
TOMRRY2 ( Phoenix allembly)[L.S] by 1m2e3l4i
1m2e3l4i
  • WpView
    Reads 4,015
  • WpVote
    Votes 854
  • WpPart
    Parts 11
:" مثل همیشه یه راه دیگه پیدا میکنیم باشه ؟ این رو ازم نخواه لطفا عزیزم !" میدونست کسی غیر از خودش نمیتونه لرزش دستاش رو کنترل کنه، کسی غیر از خودش نمیتونه به این حال و روز بندازتش. لبخندی زد تا بتونه تسکینی برای حال خرابِ پسر باشه ولی اون هیچی از اشوبِ ویران کننده ای که هر لحظه بیشتر از قبل تخریبش میکنه نمیدونه... :"من فقط نمیتونم دیگه توی تاریکی داشته باشمت. میخوام دنیا بدونه منی بدونه تو وجود نداره ! حتی اگه پایانش این شکلی باشه ... ما مسیر زمان رو از دست میدیم . اخیرا بهت گفتم چقدر خوشحالم که ماله منی ؟" اشک هایی که صورتشون رو خیس میکرد خبر از دردی که کشیده بودن میداد. دستش رو روی قلبش گذاشت و پلک زد :" این قلب ، حتی بعد از مرگم واسه ی تو میتپه !" چشماش رو بست تا نبینه چه بلایی سر عشقش میاره . اره هیچی نمیتونه جلوی تقدیر رو بگیره . tomrry season 2 by : ♡ meli& melani♡ coming soon...
TOMRRY [L.S] by 1m2e3l4i
1m2e3l4i
  • WpView
    Reads 57,115
  • WpVote
    Votes 10,953
  • WpPart
    Parts 60
نسیم خنکی که از بین پرده های پنجره باز اتاق صورتش رو قلقلک میداد باعث شد چشماش روباز کنه..... با به یاد آوردن موقعیتی که داشت بادستش روی سینه اش ‌دایره های فرضی میکشید.... :"چیزی شده؟!؟ پوزخنده تلخی زد :"دنیای تاریک ما خیلی خنده داره،من الان لخت سرمو رو سینت گذاشتم و تو داری با موهام بازی میکنی ،با اینکه یک ساعت پیش دوتامون داشتیم تلاش میکردیم همو بکشیم. " نفس عمیقی کشید :"فردا دوباره تلاشمونو میکنیم." By: #meli♡& #melani♡ #larry #ziam #smut⭕ #Sharing❌