shooky2012
- Reads 288
- Votes 69
- Parts 13
به امید دلبستم
در پس دور نمای بی رحم یک بیمارستان، من به پسرکی بازیگوش با چشم هایی به رنگ خورشید دل بستم که در آن ویرانه تنها دل خوشی ام شد. همین موجب شد زمانی که مقابل چشم های من جان خود را گرفت روحم متلاشی شود.
از آن روز، سوگند خوردم دیگر به هیچکس دل نبندم. به جز سه نفر از دوست هایم: چان، فلیکس، هیونجین، گروهی از بچه های سرکش که مرگ را انتظار می کشیدند.
ما باید پیش از اینکه تسلیم مرگ شویم انتقام خود را از این دنیا میگرفتیم.
پایان ما چگونه خواهد بود؟؟؟...
کاپل اصلی: مینسونگ
کاپل فرعی: هیونلیکس، یک عدد چان سینگل به گور
ژانر: AU... angst... medical... Little drama... maybe General... maybe Psychological... RPF AU... tragedy... TW/CW...
خب قبل هر چیزی باید بگم که این فیک براساس یک کتاب به اسم "به امید دلبستم" یا همون من عاشق امید شدم نوشته شده. نویسنده کتاب خانم:LANCALI هستن
و اینکه برای کسایی که اطلاعات داستان رو دارن و میدونن سدانده. من قصد دارم داستان رو هپی اند تموم کنم چون جوری که تموم شد باعث شد قلبم بگیره... پس هپی انده