user49076057's Reading List
3 stories
His eyes became my world ﴾KV﴿ by vk_00_kv
vk_00_kv
  • WpView
    Reads 20,774
  • WpVote
    Votes 1,743
  • WpPart
    Parts 35
ᎻᏆՏ ᎬᎽᎬՏ ᏴᎬᏟᎪᎷᎬ ᎷᎽ ᏔϴᎡᏞᎠ ✾ ﴿کامل شده﴾ پسری آلفا که با دوستاش در بازی جرعت و حقیقت ، شرط بسته بود ، خرخون ترین پسر مدرسه رو بفاک🔞 بده و فیلمش رو پخش کنه ولی نمیدونست که . . . - م‍ .. منظورت چیه؟! + نگران نباش ، قول میدم نزارم درد بکشی🔞.. ✧کیم تهیونگ | tea ⇐ " - " ✧ جئون جونگ کوک | Kook ⇐ " + " ➣ فیک : His eyes became my world | چشماش دنیای من شد ➣ نویسنده : Yuna ➣ کاپل اصلی : KooKV ➣ ژانر : رمنس، مدرسه ای، BL.. ➣ تعداد کل پارت‌ها : 30 ➣ وضعیت فیک : پایان یافته ➣ روز های آپلود : هفته دوم و چهارم هر ماه با فیک " چشماش دنیای من شد" همراه باشید . . .
Electric Heart by Kianar200
Kianar200
  • WpView
    Reads 3,576
  • WpVote
    Votes 514
  • WpPart
    Parts 12
- عشق فقط یه احساس نیست. عشق چیزیه که همه احساسات رو به هم می‌ریزه. عشق غمه، عشق ناامیدیه، عشق ترسه، عشق شادیه، عشق همه‌ی اون ۷۸۱ احساسیه که بهم دادی. 𝑾𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓: 𝑷𝒆𝒓𝒍𝒂 𝑽𝒊𝒐𝒍𝒂 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝑺𝒄𝒊𝒆𝒏𝒄𝒆, 𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒀𝒆𝒐𝒏𝒃𝒊𝒏 سوبین و تیمش سال هاست دارن روی یه پروژه رباتیک کار می‌کنن و هدفشون ساخت رباتیه که بتونه احساسات رو درک کنه. اما یه شب که سوبین طبق معمول داره تا دیر وقت کار می‌کنه، رباتش از خواب بیدار می‌شه و کنار چهره‌ی خوابیده‌ی سوبین اولین احساساتش رو تجربه می‌کنه. و سوبینی که سال‌های زیادی از عمرش رو صرف ساختن رباتی با احساس کرده، حالا نمی‌تونه احساسات ربات جدیدش رو کنترل کنه.
that man / اون مرد " yoonmin" by rominaromina396
rominaromina396
  • WpView
    Reads 199,462
  • WpVote
    Votes 15,466
  • WpPart
    Parts 68
🔥برشی از داستان : " دوست دارم ببینم روابطشون در حد پدر پسریه یا .... با ضربه جین به شکمش خفه شد صورت همیشه خندون هیونگش اخمی بود " یااا ...هیونگ !!!! " نباید اینجوری پشتش حرف بزنی اون همسره یونگیه ! کوک پوزخند زد " ول کن هیونگ اون یه ازدواج صوری بود مطمئنن هیونگ حتی اسم اون پسرم یادش نیست !!!! کاپل : Yoonmin ژانر : مافیا / امگاورش / کمدی و غمگین / امپرگ / معمایی / پلیسی / هیجانی / خانوادگی خلاصه: _طبق وصیت عمه ..." اون " ..باید باهاش ازدواج می‌کرد... .اما ... چرا آخرین تصویرم ازش ...برای ۱۷ سال پیشه ! ...شاید ..نباید بهش میگفتم " دوست دارم " . . . نگاهی به صورت معصوم دو بچه روی تخت انداخت _ شما ...بوی اونو میدید .... نویسنده " رومی " شروع داستان ۱۲ /۳ / ۱۴۰۳ پایان : .....