Mahii8814046's Reading List
4 stories
🥀𝐹𝒜𝒦𝐸 𝐿𝒪𝒱𝐸🥀 by negin_darkmoon
negin_darkmoon
  • WpView
    Reads 877
  • WpVote
    Votes 89
  • WpPart
    Parts 11
یک فیک جذاب و اسمات تقدیم شما... (کاپل اصلی: یونمین) رقابت عشقی بین دو برادر... دو برادری که عاشق یک نفر شدن. پسری با موهای صورتی و لبخندی مثل فرشتاه‌ها. یونگی‌ای که بدون هیچ تلاشی قلب مو صورتی رو تصاحب میکنه و جیهونی که با قدم‌های اشتباه عشقش رو از خودش دور میکنه. چی میشه اگه یه قدم اشتباه دیگه برداره و برادرش رو کنار بزنه؟ به پسر رویاییش میرسه؟ این چیزیه که باهم قراره بفهمیم... .............................................. _"میدونی جیمین؟ پوستت زیادی سفیده!" یونگی زمزمه کرد و باعث لبخند پسرش شد... جیمین با حالت اغواگرانه‌ای دستاشو زیر سرش گذاشت و با چشمای خمار به چهره‌ی سرخ شده و عرق کرده‌ی مرد روبه‌روش خیره شد... به آرومی کف پاش رو به سینه‌ی لخت مردش کشید و لرزش تنش رو به وضوح دید... _"شروع کن مرد من... " .................................................... مثل همیشه آخرش خوشه
💠وارث‌سایه‌ها💠 by negin_darkmoon
negin_darkmoon
  • WpView
    Reads 2,156
  • WpVote
    Votes 299
  • WpPart
    Parts 20
{کاپل اصلی: سپ ــ کاپل فرعی: تهکوک ــ نامجین} ...... یه فیک جذاب و خاص همراه با عکس...✨ ...... هوسوک (سپیتام) یک پرنس دورگه پارسی-چوسانی که برای ازدواج با ولیعهد به چوسان فرستاده میشه. غافل از اینکه جفت حقیقیش یعنی شاهزاده‌ی دوم یونگی جفت حقیقی اونه. هوسوک هم اونو بر خلاف میلش رد میکنه. چی میشه اگه شاهزاده یونگی برای به دست آوردن جفتش بخواد حکومت رو از برادرش بگیره؟ ...... قسمتی از فیک: ــ«چی میگی شاهزاده؟.. منو تو حتی همو نمیشناسیم.. قرار نیس صرفا چون آلفای منی قبولت کنم... من قراره با ولیعهد ازدواج کنم... میخوای بین دوتا کشور جنگ راه بندازه پسردایی؟!» یونگی اخم ترسناکی کرد و خیره به چشمای امگاش غرید: ــ«اگه لازم باشه اینکارو میکنم پرنس.. تو مال منی... تو بدنیا اومدی که جفت من باشی... پس من تورو از دست نمیدم..» ــ«این کار اشتباهه شاهزاده.. کاری نکن که پشیمونی به بار بیاره؟!»
⚜️𝙺𝙸𝙽𝙶 𝙾𝙵 𝚃𝙷𝙴 𝙳𝙴𝙰𝙳⚜️ by negin_darkmoon
negin_darkmoon
  • WpView
    Reads 2,252
  • WpVote
    Votes 321
  • WpPart
    Parts 23
(ژانر: امگا ورس) (کاپل‌ اصلی: چانلیکس) (همه فکر میکردند او عاری از هرگونه احساسی است.. آخر محض رضای خدا، او تمام عمر در تاریکی و خفا زندگی کرده بود، تمام عمرش وظیفه‌اش حمل کرد اجساد به دخمه و نابود کردن جنازه ها بود. اما در یک شب تاریک و خوفناک، قلبش را به پسری نورانی داد...)
𝔪𝔬𝔬𝔫 𝔞𝔫𝔡 𝔟𝔲𝔱𝔱𝔢𝔯𝔣𝔩𝔶🦋🌕 by negin_darkmoon
negin_darkmoon
  • WpView
    Reads 183
  • WpVote
    Votes 10
  • WpPart
    Parts 5
کاپل:( تهکوک) پسر پروانه‌ای همیشه شیفته‌ی درخشیدن ماه در آسمان بود، اما هیچ‌وقت تصور نمی‌کرد که ماه هم از دور او را نظاره می‌کند. تا اینکه یک شب، آرزویی از ته دل کرد... و الهه‌ی ماه آرزویش را برآورده کرد. حالا ماه، در قالب یک انسان روی زمین است، اما نه فقط برای بودن در کنار پسر پروانه‌ای-بلکه برای رو‌به‌رو شدن با سرنوشتی که آن‌ها را به سرزمین ماه پیوند می‌دهد. در حالی که عشقی ناب میانشان شکوفا می‌شود، خورشید با غرور و حسادت خود تهدیدی برای سرزمین ماه و این عشق تازه متولد‌شده می‌شود. آیا نور ماه و پروانه‌ها می‌تواند بر غرور سوزان خورشید پیروز شود؟