realruby4's Reading List
6 stories
𝑻𝒉𝒆 𝒄𝒉𝒂𝒓𝒎 𝒐𝒇 𝒑𝒂𝒓𝒕𝒊𝒏𝒈✗ by Llaamouri
Llaamouri
  • WpView
    Reads 195,639
  • WpVote
    Votes 27,449
  • WpPart
    Parts 51
▪︎ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ▪︎ خلاصه: خیانت کردن یه انتخابه، نه یه اشتباه یا خطا. وفاداری یه مسئولیته، نه یه انتخاب! بیاین ببینیم وقتی تهیونگ اشتباه کرد، جونگ‌کوک تصمیم می‌گیره که بازم انتخابش کنه یا نه!
Along the Seine River | Vkook | Completed  by Mamacita_01
Mamacita_01
  • WpView
    Reads 377,214
  • WpVote
    Votes 52,860
  • WpPart
    Parts 45
┊Summary: توی این بوک داستان عاشقانه یه زوج فرانسوی از دل پاریس رو میخونیم. تهیونگ و جونگکوکی که هفت ساله ازدواج کردن و دوتا دختر دوقلو دارن، اما بعد از هفت سال اختلاف ها و مشکلاتی بینشون شکل گرفته که باعث شده جونگکوک تصمیم به جدایی از همسرش بگیره...اما چه آینده ای انتظار این زوج رو میکشه؟ ┊Teaser: _ یقه‌ت زیادی بازه! _چی! زبانش را در لپش چرخاند و نگاهش را از پاها تا چشمانم بالا کشید: _ یقه‌ت عزیزم...زیادی بازه! _ جدا تهیونگ؟ حالا که میبینی دیگه عصبی نیستم شروع میکنی به گیر دادن؟ او نیز اخمی کرد و با بردن دستهایش به جیب شلوار سفید رنگش، با لحنی جدی تر گفت: _ میدونی که دوست ندارم توی یه فضای خیلی عمومی و شلوغ مردم نگات کنن. متعجب خندیدم و سرم را به تاسف تکان دادم، لبم را به دندان گرفتم و در حالی که دکمه‌های پیراهنم را میبستم پاسخ دادم: _ تلافیشو سرت در میارم آقای کیم. _ تلاشتو میکنی آقای کیم. پیج نویسنده: @sylvie_fic Couple: Vkook Sub Couple: Seongsang (Ateez), Hopemin Genre: dram, Romance, Smut, angst Writer: Sylvie Telegram: @Papacita_01
✧HOME✧ by timi_vkook
timi_vkook
  • WpView
    Reads 636,098
  • WpVote
    Votes 62,233
  • WpPart
    Parts 43
وضعیت عمارت کیم افتضاح بود. همه جا سکوت کر کننده ای جیغ میکشید و تنها کسی که این وسط با آرامش دمنوشش رو مزه میکرد تهیونگ بود و این رفتار خونسردانه اش داشت تمام نورون های عصبی خانواده رو بیشتر و بیشتر تحریک میکرد.. انگار ک متوجههِ ماجرای پیش اومده نشده بود! این ماجرا نه تنها زندگی خودش بلکه تمام اطرافیانش،حتی باغبون عمارت هم تحت تاثیر خودش قرار میداد. هنوزم صدای مجری مو کوتاه و خوش قیافه شبکه خبر توی گوشاشون پخش میشد "کیم تهیونگ،تنها فرزند تاجر بزرگ،کیم دهیون گی است؟" _______________________________ قسمتی از داستان: ×گول چندتا بوس و بغل و نگاه پر لذت و نخور بدبخت! اینا همش شهوته..تهیونگ آدم خودخواهیه حالا که فرصتشو داره میخواد تمام استفاده اش رو ازت بکنه.اونی که اول و آخرش واسش میمونه منم مننننن! + تو به قول خودت چند سال جلو چشمش،بیخ گوشش و توی بغلش بودی ولی من و ندید انتخاب کرد.. اونم نه برای یه وان نایت برای ساختن تموم زندگیش توی بغلم!! _______________________________ کاپل:ویکوک ژانر:زندگی روزمره_رمنس_اسمات وضعیت:درحال آپ نوبسنده:@tiam_vkook
𝐴𝐾𝐼𝑅𝐴 𝐴𝑁𝐺𝐸𝐿  by realruby4
realruby4
  • WpView
    Reads 160
  • WpVote
    Votes 20
  • WpPart
    Parts 3
آکیرا‌ آکرامن‌ گرگ‌ دورگه‌ آلفا-انیگمایی‌ که‌ به رسم قدیم و به دلیل قدرت زیادش‌ لیدر‌ یاکوزای‌ ژاپنه‌ و تمام آلفاهای‌ لیدر‌ پک‌های‌ جنگل‌ شین‌رین‌ تحت‌ فرمانشن‌ چی‌میشه‌ اگه‌ آکیرا‌ توسط جفت‌ حقیقی خودش جئون‌ جونگکوک پسر‌ امگای‌ آلفای‌ لیدر‌ پک‌ طلوع‌ ، به پلیس‌ تحویل‌ داده‌ بشه؟! چی‌ میشه‌ وقتی آکیرا‌ برخلاف‌ تصورات بقیه‌ برخلاف‌ افکار‌ بقیه‌ تو کمتر‌ از پنج ماه‌ بدون‌ هیچ دردسری‌ از زندان بیرون بیاد و خودش رو به جفت‌ عزیزش‌ برسونه‌ ؟! فشار دست آکیرا به همراه صدای خنده‌ ترسناکش‌ بلند شد ؛ " قول میدم‌ ، هر‌زمان‌ که خواستم از این کاخ استفاده کنم ، نگاه کاملی به جسد آویزون شده‌ات‌ بندازم تا یادم نره‌ که .. چه حرومزاده‌ای‌ رو کشتم ." فشار دستش و به روی استخوان گردن‌ اون آلفا‌ بیشتر کرد صدای‌ ریز ترک‌برداشتن‌ اون استخوان‌ها‌ به گوش آکیرا‌ رسید ، صداهای‌ فریاد گرگ آلفای اون مرد که هیچ توانی‌ برای مقابله‌ کردن با گرگ دورگه‌ آکیرا نداشت به گوشش رسید ؛ داشت می‌کشتش‌ و این سزای‌ افرادی بود که قانون‌هاشو‌ زیر پا‌ میزاشتن! writer: AKIRA Couple: Vkook - Hopmin Genre: omegaverse - romance - action Drama - mafia - smut - mperg
My you  by Vkookchild9597
Vkookchild9597
  • WpView
    Reads 465,465
  • WpVote
    Votes 60,201
  • WpPart
    Parts 59
_شانس آوردی آلفا، امگای قوی داری؛ با وجود شدت بالای ضربه، اما آسیب شدیدی بهش وارد نشده و مهم‌تر از همه اگه در حالت انسانی چنین آسیبی می‌دید درجا بچه‌اش رو از دست می داد؛ اما چون در حالت گرگینه... تهیونگ که تا اون لحظه با دقت به حرف‌های ساحره گوش می‌داد با شنیدن قسمت دوم جمله، ابروهاش جمع شد و حرف‌های ساحره رو قطع کرد. _یه لحظه یه لحظه، الان چی گفتی؟ _گفتم امگای قوی داری... _نه نه بعدش، قسمت دوم جمله‌ات... تـ... تو گفتی چی؟ بچه؟! ساحره ابرویی بالا انداخت و پلک زد. _نمی‌دونستی؟ امگات بارداره... Writer: Ashil Couple: Vkook, Hopmin, Taehi Genre: omegaverse, action, fantasy, romance, mpreg, smut