Fav
5 stories
💎Crystalline💎 by Black_Angel_2020
Black_Angel_2020
  • WpView
    Reads 1,446,912
  • WpVote
    Votes 174,883
  • WpPart
    Parts 99
زمانی فهمیدم یک گناه‌کارم که به امگا بودنم پی‌بردم. با متولد شدنم به عنوان یک امگا، بزرگ‌ترین گناه عمرم رو مرتکب شدم. اما وقتی دست خودم نبود که چطور متولد بشم، آیا عادلانه بود که از طرف خانواده‌م به گناه‌کار بودن متهم بشم؟ و اگه این تقصیر منه...کاش اون‌هایی که به اختیار خودشون یک آلفا متولد شدن بهم بگن که دقیقا کجای راهو اشتباه رفتم؟ پ-ج ____________ زمین می‌چرخه، مرزها می‌شکنن، آدما عوض می‌شن، همه چیز امکان پذیره حتی تغییر کردن من! آتیش خشمم با قطرات شفاف صدای تو خاموش شد و به آرومی تغییر کردم. تو این‌کارو کردی و من یه عمر مدیون آرامشی که الهه‌ی ماه بهم اعطا کرده می‌مونم‌. آرامشی از جنس لطافت و ظرافت. آرامشی از جنس تو، امگای کریستالی من! م_ی 💎کاپل اصلی:یونمین 💎کاپل دوم:ویکوک/کوکوی (ورس) (پ.ن:نوشتم کاپل دوم چون یه موچولو مونده بود جزء کاپلای اصلی باشن. در حد فرعی نبینیدشون:)) 💎ژانر: امگاورس / انگست/ امپرگ / رومنس (به گفته‌ی خواننده‌ها، کمدی! به علت ناتوانی انجل در کنترل خود برای طنز ننوشتن:[ انگست+کمدی=خطر ترک خوردن؟!؟!) [Completed]
ℛ𝒶𝒾𝓈ℯ𝒹 𝒾𝓃 ℘𝒶𝒾𝓃 🔗 by _darkbluefic_
_darkbluefic_
  • WpView
    Reads 572,936
  • WpVote
    Votes 64,238
  • WpPart
    Parts 83
نام⸙ بزرگ شده در درد ژانر⸙ اسمات/رومنس/خشن/BDSM/درام کاپل⸙ ویکوک رده سنی⸙ +21 خلاصه⸙ ͎.:جونگ کوکی که از بچگی فروخته شده بود تا به عنوان برده توی خونه همسرش زندگی کنه و هر شب دردناکک ترین رابطه ها رو تجربه کنه و هیچ دلخوشی تو زندگیش نداره و تنها دلیلی باعث شده تا الان این همه درد و سختی رو تحمل کنه فقط یه آرزوی کوچیکه...اون آرزو داره یکبار دیگه پدرشو ببینه تا ازش بپرسه به چه دلیلی این بلا رو سرش آورده!؟ جونگ کوک میتونه تا روزی که پدرشو ببینه دووم بیاره یا در نهایت بدون یک روز زندگی راحت ، زیر دست همسرش جون میده و برای همیشه چشماشو میبنده؟؟؟ لطفا قبل از خوندن به رده سنی توجه کنین این فیک صحنه های باز و تجاوز داره لطفا اگر تحملش رو ندارید نخونین!
Stay With Me by SAMAHUN7
SAMAHUN7
  • WpView
    Reads 89,548
  • WpVote
    Votes 13,291
  • WpPart
    Parts 30
🍭فیکشن : با من بمون 🍭 کاپل : هونهان 🍭 ژانر : ددی کینک ، اسمات ، رمنس ، فلاف +18 🔆 خلاصه : سهون یه ددی مهربون اما سرده که بعد از یه سری مسائل تلخ و شیرین تصمیم میگیره لوهان و به سر پرستی قبول کنه و بعد از زندگی کردن باهاش متوجه ی این میشه اون پسر ورژن کوچیک شده ی خودشه ^-^ بیاین داستانمون و با این خانواده ی کیوت و دوست داشتنی شروع کنیم 🤘
Three Veins | سه‌رگه by hanasati1485
hanasati1485
  • WpView
    Reads 22,450
  • WpVote
    Votes 3,891
  • WpPart
    Parts 33
بلند شد و عقب رفت، قرار نبود جواب مثبتی بگیره... _ بهم اجازه بده ثابت کنم پشیمونم... _ نمیتونی... نگاهشو به سوهو داد که بی رحمانه بهش زل زده بود، باید بیخیال می‌شد؟! محال بود... نفسی عمیقی‌ کشید و با اطمینان زمزمه کرد: _ میتونم... _ اگر حرفات تموم شد برو... ضربه های سوهو چه جسمی چه روحی درد داشت، درو باز کرد و بیرون رفت، قرار‌ نبود تسلیم شه... برمی‌گشت... دوباره برای از بین رفتن این نفرت تلاش می‌کرد. °●°●°●°●°●°●°●°●°●°●° در حالی که با جسم پر از خونش کف زمین سرد و تاریک افتاده بود، دست لرزونش رو بالا آورد و سمت پسرک دراز کرد: _ این ینی تونستم کاری کنم فراموش کنی؟ صدای تحلیل رفته‌اش چشماش رو خیس کرد: _ تونستی.... _ تونستیم دلتو بدست بیاریم؟ سرشو محکم بالا پایین کرد و دست خونی‌اش رو بین دستاش گرفت. _تونستید... 🌀فیک: سه‌رگه 🌀کاپل: چانهو، ‌کایهو، هونهو (فورسام) 🌀ژانر: خوناشام، جن، امگاورس، انگست، رمنس، فلاف، اسمات، امپرگ، فورسام 🌀تایم آپ: هفته‌ای یک پارت 🌀نویسنده: حناساطی 🌀وضعیت: در حال آپ 🌀هپی‌اند
𝐋𝐢𝐦𝐢𝐭𝐚𝐭𝐢𝐨𝐧 by Haratahug
Haratahug
  • WpView
    Reads 208,823
  • WpVote
    Votes 40,642
  • WpPart
    Parts 100
•عنوان | محدودیت •کاپل اصلی | کریسهون، چانهون، کایهون (چانکایریسهون) •کاپل‌های فرعی | بکسوهان، سولی •ژانر | فانتزی [امگاورس]، امپرگ، تریسام(فورسام)، اسمات، انگست •محدوده‌ی سنی | +۱۸ •تایم آپ | •نویسنده | haratahug/هارا ⚠️لطفا در صورت داشتن مشکلات روحی از خوندن این فیک صرف نظر کنین⚠️ •خلاصه در دنیایی که با معضل کمبود امگا مقابله می‌کنه، کُره جنوبی با فاصله از سایر کشورها و با در نظر گرفتن شیوه‌ی متفاوتی قصد داره از این چالش نجات پیدا کنه. شیوه‌ای که کمی از همسایه‌ی هم‌مرزش، کره شمالی، الگوبرداری شده. سهون امگاییه که سال‌ها از اجتماع دور بوده و حتی تولدش به صورت رسمی ثبت نشده تا جزء آمار کشور به حساب نیاد؛ یک فرار ماهیتی! اما سرنوشت چیز دیگه‌ای براش رقم می‌زنه. تقدیری که اطرافش حصار نامرئی می‌کشه و از دنیای امن خودش خارج می‌شه. باید دید می‌تونه بین فشار دیواره‌های محدوده‌ی کوچکش دووم بیاره یا...؟!!