فلیکس پسر بامزه و لجبازی هست که از بچگی پیش دوتا پدر سختگیرش بزرگ شده.آنها به فلیکس از بچگی اجازهای بیرون رفتن از خانه و دیدن دنیای بیرونی را ندادهاند.ولی یه روز با اصرار زیاد فلیکس بالاخره او را به مدرسهای که در ظاهر لوکس و با امکانات ولی در واقع پر از گرگ های گرسنه هست،میفرستند.
couple:hyunlix
genre:bl-angst-smut-powerbottom- fantasy
شروع:۱۴۰۴/۵/۱
پایان:۱۴۰۴/۵/۳۱
داستانی از هیونجین ، نقاشی که بعد از عمل پیوند قلب مادرش به لی فلیکس، نویسنده دورگه ای که درسشو ول کرده بود زندگی براش روی دیگه ای از خودشو نشون میده و چی میشه اگه این بین اتفاقاتی بیوفته که همه چی رو تغییر بده؟!
« - بهم گفتی فودوشین، این یعنی چی؟!
هیونجین به چهره خنثی پسر کناریش زل زد، زیادی زیبا بود:
- اول بهم بگو الان چه احساسی داری؟!
- منظورت چیه؟!
انگشت های کشیدشو بین انگشت های کوچیک فلیکس قفل کردو گفت:
- منظوری ندارم فقط احساستو بهم بگو
فلیکس به دست های قفل شدشون زل زد و بعد از مکثی ادامه داد:
- خوشحالم اما کمی هم میترسم
لبخند لبای هیونجین از چشمای فلیکس دور نموند:
- فودوشین یعنی همین!
نگاه کنجکاو فلیکسو که دید ادامه داد:
- من نمیتونستم از چشمات بخونم چه حسی داری چون نشونش نمیدی اما خوشحالی و داری اینو پنهان میکنی، مامانم بهم گفته بود فودوشین به کسایی میگن که علی رغم احساساتی که تجربه میکنن اونو از بقیه پنهان میکنن؛و تو لی فلیکس...تو فودوشین منی!»
[𝑪𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅]
- و درنهایت، شاهزاده با بوسیدن امگای زندانی شده در قلعه، طلسم رو شکست و جفت عزیزش رو از زندان نجات داد. حالا اون دو نفر، تا ابد در کنار هم خوشحال زندگی میکردن.
با بستن کتاب، امگا کوچولوی بلوند پنج ساله، دست پدرش رو گرفت و با لحن کودکانهاش پرسید
+ اگه منم الفامو پیدا کنم خوشحال میشم؟!
- البته عزیزم!
+ میتونم ببوسمش؟!
کریس، خندهای به شیرین زبونی امگای دلبندش کرد و دستی به سرش کشید و بوسهای روی گونه کک مکیش کاشت.
- اره میتونی ببوسیش... اون بوسه قلبتون رو به همدیگه پیوند میده. پیوندی که تا ابدیت مال هردوی شماست...
𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝑯𝒚𝒖𝒏𝑳𝒊𝒙, 𝑪𝒉𝒂𝒏𝑯𝒐
𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝑶𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒆𝒓𝒔𝒆, 𝑺𝒄𝒉𝒐𝒐𝒍, 𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆, 𝑺𝒎𝒖𝒕
[فصل دوم رو با عنوان Amias میتونین از داخل همین پیج دنبال کنین]
†𝘾𝙤𝙪𝙥𝙡𝙚:𝙃𝙮𝙪𝙣𝙡𝙞𝙭_𝘾𝙝𝙖𝙣𝙢𝙞𝙣 †𝙂𝙚𝙣𝙧𝙚:𝙊𝙢𝙚𝙜𝙖𝙫𝙚𝙧𝙨𝙚_𝙎𝙢𝙪𝙩_𝙈𝙥𝙧𝙚𝙜
''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''
†اون یک امگا معمولی نیست!†
''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''
†فلیکس امگا نابینایی که خانواده اش رهاش کردن..ولی نمیدونه که دلیل مهم رها شدنش چیه! دلیلی که به هیونجین مربوط میشه..†
"هرکسی که جلوی راهم باشه رو از بین میبرم. وقتشه که انسان ها تعامل بین ما و خودشونو بپذیرن"....
❥︎𝒄𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝑯𝒚𝒖𝒏𝒍𝒊𝒙 , 𝑴𝒊𝒏𝒔𝒖𝒏𝒈 ,
𝑪𝒉𝒂𝒏𝒎𝒊𝒏 ,𝑪𝒉𝒂𝒏𝒈𝒊𝒏
❥︎𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆:𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆 , 𝑪𝒓𝒊𝒎𝒊𝒏𝒂𝒍 , 𝑴𝒚𝒔𝒕𝒆𝒓𝒚,
𝑭𝒂𝒏𝒕𝒂𝒔𝒚, 𝑭𝒖𝒍𝒍 𝒔𝒎𝒖𝒕
Couple:Hyunlix
Author:Sayeh"
Ganres: School life ,smut🔞
لی فلیکس طی تصمیم مادرش برای ازدواج به سئول میاد و روز اول مدرسش با اکیپ هیونجین برخورد میکنه و مجبور میشه پیش خود هیونجین بشینه معلم ریاضی که میدونسته نمرات فلیکس خیلی خفنن شرط میزاره :تنها زمانی نمرات فلیکس رو ثبت میکنه که نمره پایانی هیونجین بالا بشه!!
حالا چی میشه اگه کسی که مادرش باهاش ازدواج کرده پدر هیونجین باشه؟:)
----------------☆--------------------☆---------------------------
[[همینکه از خیابون اصلی دور شدن به جلو خم شد و تا جایی که میتونست گاز داد،مشت شدن لباسش تو دستای اون احمقو حس کرد و لبخندش پر رنگ تر شد به چراغ قرمز روبروشون که رسید سرعتشو بیشتر کرد و از لای ماشینا رد شد .
میتونست ضربان تند قلب فلیکسو که از پشت بهش چسبیده بود حس کنه و این بهش حس خوبی میداد و میخواست هرچه زود تر صورت ترسیدشو ببینه.
به جای مورد نظرش که رسیدن وایستاد تا از موتورش پیاده شه: حالا بازم جرئت میکنی با من بری مدرسه؟هوم؟
رنگش پریده بود با اخم نگاهی به اطرافش انداخت اینجا که مدرسه نبود! انگار دور ترین نقطه ی شهر بود کم کم داشت متوجه قضیه میشد :از اولم نباید بهت اعتماد میکردم.اینجا کجاست؟منو برگردون عوضی...
کاپل:هیونلیکس❤️🔥
ژانر:مدرسه ای ، اسمات ، با چاشنی اکشن