زیبا و غمگین
22 stories
Oh Jongin by nerdygal7
nerdygal7
  • WpView
    Reads 28,458
  • WpVote
    Votes 7,630
  • WpPart
    Parts 43
Genre: romance, drama, tragedy, crime Couple: sekai Channel: @parkfamily_fictions 🔹خلاصه: داستان زندگی پسر یتیمی که بعد از پشت سر گذاشتن دوران سخت کودکی و نوجوونیش، درست وقتی که آرامش نسبی زندگیش رو بدست میاره، با یک تصادف ناگوار مواجه میشه. اما این تصادف براش عشق رو به ارمغان میاره؛ عشقی آمیخته با درد! 🔸بخش‌هایی از داستان: پیش از تو زیبایی در جهان نمی‌زیست؛ نه نفس‌ها طعم حیات می‌دادند و نه تپش قلب‌ها بوی عشق! و جهان رنگی نداشت تا این که خالق تو را سرود و حیات آغاز شد. *** «اوه جونگین... اسمش اوه جونگینه.» جیهو که هنوز چند قدم بیشتر دور نشده بود سر جاش ایستاد و بدون این که به پشت سرش نگاه کنه گفت: «فکر می‌کنی می‌تونم پدرش باشم؟ به هر حال بعید می‌دونم تو و شوهرت جون سالم به در ببرین.» «فقط ببرش. از اینجا دورش کن. خواهش می‌کنم... اون هیچ گناهی مرتکب نشده.» *** «جونگینِ من، اوه جونگین، دوسِت دارم و قسم می‌خورم تو اولین و آخرین عشقم خواهی بود.» *** «زندگی جنگ دائمی است، و آدمی در تمام عمر مثل جنگاوری است که برای جنگیدن اجیرش کرده باشند.»
✓Let the Flames Begin✓| Kookmin by AuroraMM98
AuroraMM98
  • WpView
    Reads 60,970
  • WpVote
    Votes 9,388
  • WpPart
    Parts 50
ژانر: AU, Crime, OmegaVerse, Romance, Angst, Drama, Mpreg, Smut کاپل اصلی: Kookmin کاپل فرعی: Taejin, Namgi خلاصه: «کلاس مینی تموم شد؟» جیمین در حالی که مقابل پنجرهی قدی ایستاده بود، بدون این که بچرخه سرش رو تکون داد. رایحهی چوب صندل زیر بینیاش پیچید؛ سردردش شدیدتر شد. «بهش قول داده بودم بریم بیرون ولی انگار قراره بارون بیاد.» جیمین میتونست سینهی محکم آلفایی رو که حالا پشتش ایستاده بود، با فاصلهی کمی از خودش حس کنه. این روزها انگار نزدیکتر از همیشه میایستاد. به ابرهای تیرهای که سئول رو ناامیدکنندهتر از همیشه نشون میدادن نگاه کرد. اشک گرمی روی گونهی یخزدهاش غلتید. «داره بارون میاد.» ✨ وسط درگیری دو خانوادهی مافیایی در سئول، جیمین داشت تمام تلاشش رو میکرد تا جون خودش و دخترش رو نجات بده؛ تنها مشکل این جا بود که دیگه مطمئن نبود فرار کردن بهترین راه باشه. *** چنل تلگرام: Aurorafic هشدارها: خشونت، تجا*وز و روابط بدون رضایت طرفین، روابط با افراد زیر سن قانونی، سقط ج*ین، افکار خودکشی، حمله پانیک، جراحت و آسیب فیزیکی Ranks: #1 جیکوک 1# جیمین
[About You And The Chamomiles] by BettercallmeCherry
BettercallmeCherry
  • WpView
    Reads 41,422
  • WpVote
    Votes 9,626
  • WpPart
    Parts 17
"من نه جودی ابوتم، نه زیبای خفته، و نه سیندرلا که کفشش رو برای پرینس چارمینگ جا بذاره. من فقط جئون جونگکوکم؛ یه پسر ساده ی گلفروش." [Book one] •Couple: Vkook •Completed
Golden dandelion قاصدک طلایی by Farapo21
Farapo21
  • WpView
    Reads 16,657
  • WpVote
    Votes 2,872
  • WpPart
    Parts 62
همش تقصیر من بود. چون من یه علف هرزم... یه قاصدک بی فایده که با نجوای باد پراکنده میشه. . . . . ⭕️زیام هشدار سنی 🔞 ** اسامی ذکر شده در داستان هیچ ارتباطی با اشخاص در دنیای واقعی ندارند و صرفا، برای درک و لمس بهتر داستان به عاریه گرفته شدند*
Whore's Fortune by kimkadoo
kimkadoo
  • WpView
    Reads 3,544
  • WpVote
    Votes 669
  • WpPart
    Parts 11
▪Name: Whore's Fortune ▪Couple: Yoonkook ▪Writer: Kim ▪Update: Sundays ▪ Genre: War, romance, angst, smut ▪Summary: گل وحشی‌ای که از بدو تولد فرزندخوانده جنگ شد و هیروشیما رو با تقدیر یک هرزه، پشت سر رها کرد؛ از یک ژاپنی به یک کره‌ای تغییر هویت داد تا بخاطر شکوفه گیلاسی که مابین بمباران و دود و باروت گم شد، زنده بمونه. طالع فاحشه‌ای سامورایی تبار، سرباز عاشق فرمانده جئون، تن فروش VIP بوسان، گل‌سر شکسته‌ی روزهای نابودی، عضو اختصاصی K. L. O و یک سلحشور. +پیشونیم رو ببوس، بذار بهم ثابت بشه بوسه فقط برای لذت شهوت نیست. _وقتی این جنگ تموم بشه، میبرمت خونه. +وقتی این جنگ تموم بشه معلوم نیست زنده‌ایم یا مرده. همین الان منو ببر خونه.
don't tell me strange 2 by sara199911
sara199911
  • WpView
    Reads 27,855
  • WpVote
    Votes 3,595
  • WpPart
    Parts 26
عشق بین یک فاحشه و هنرمند🎨 فصل دوم به من نگو عجیب و غریب - متاسفم من نباید عجیب و غریب صدات می زدم. تهیونگ لبخند زد: -اشکال نداره ، حتی عجیبم خوبه. + چی اما .‌.. تو از این کلمه متنفری... - این تویی جانگکوک تو میتونی هر جور دوست داری صدام بزنی. ● نام فیک ~> به من نگو عجیب و غریب ۲ (نام اصلی: اون فقط تهیونگه) ○ ژانر ~> ،انگست، رمنس ● نویسنده ~> sara ○ کاپل اصلی ~> ویکوک ( هپی اندینگ ) روز های آپ شنبه ها
I Love You by SAMAHUN7
SAMAHUN7
  • WpView
    Reads 363,808
  • WpVote
    Votes 54,184
  • WpPart
    Parts 129
🥀 فیکشن : دوستت دارم 🥀 کاپل : چانبک 🥀 ژانر : امپرگ ، روزمره ، اسمات ، رمنس ، خشن ، فلاف +18 🔆خلاصه : پارک چانیول رئـیس بزرگ ترین بانـد مواد مخدره، مردی که دوست پسـر و مـادرش رو به قـتل رسوندن و اخـتلال روانـی پیدا کرده! چی میشه بکـهیون برای فرارکردن از کتـک های نامـادریش تویِ شـب بارونی به اشتباه توی گـی بار پا بزاره و به اسـارت پـارک چانیول در بیاد؟ بیون بکهیون میتونه از تـجـاوز و ازدواج اجـباری جون سـالم به در ببره؟
[Dear Diary] by BettercallmeCherry
BettercallmeCherry
  • WpView
    Reads 27,354
  • WpVote
    Votes 7,093
  • WpPart
    Parts 17
اما من نیاز دارم که دوباره ببینمت. به خاطر بابونه ها... [Book Two] •Couple: Taekook •Completed
Along the Seine River | Vkook | Completed  by Mamacita_01
Mamacita_01
  • WpView
    Reads 375,085
  • WpVote
    Votes 52,712
  • WpPart
    Parts 45
┊Summary: توی این بوک داستان عاشقانه یه زوج فرانسوی از دل پاریس رو میخونیم. تهیونگ و جونگکوکی که هفت ساله ازدواج کردن و دوتا دختر دوقلو دارن، اما بعد از هفت سال اختلاف ها و مشکلاتی بینشون شکل گرفته که باعث شده جونگکوک تصمیم به جدایی از همسرش بگیره...اما چه آینده ای انتظار این زوج رو میکشه؟ ┊Teaser: _ یقه‌ت زیادی بازه! _چی! زبانش را در لپش چرخاند و نگاهش را از پاها تا چشمانم بالا کشید: _ یقه‌ت عزیزم...زیادی بازه! _ جدا تهیونگ؟ حالا که میبینی دیگه عصبی نیستم شروع میکنی به گیر دادن؟ او نیز اخمی کرد و با بردن دستهایش به جیب شلوار سفید رنگش، با لحنی جدی تر گفت: _ میدونی که دوست ندارم توی یه فضای خیلی عمومی و شلوغ مردم نگات کنن. متعجب خندیدم و سرم را به تاسف تکان دادم، لبم را به دندان گرفتم و در حالی که دکمه‌های پیراهنم را میبستم پاسخ دادم: _ تلافیشو سرت در میارم آقای کیم. _ تلاشتو میکنی آقای کیم. پیج نویسنده: @sylvie_fic Couple: Vkook Sub Couple: Seongsang (Ateez), Hopemin Genre: dram, Romance, Smut, angst Writer: Sylvie Telegram: @Papacita_01
NOBODY [Z.M] [L.S] [Completed] by anaw_73788
anaw_73788
  • WpView
    Reads 213,716
  • WpVote
    Votes 32,166
  • WpPart
    Parts 64
به کثیف ترین مقدس،یعنی عشق...قسم میخورم که دوستش دارم. اندازه ی تمام قطرات اشکی که مسبب رها شدنش بود،دوستش دارم. اندازه ی تمام ترک های روی قلبم دوستش دارم. اندازه ی تمام التماس هایی که برای دوست داشته شدن به خرج دادم؛ دوستش دارم. نه مرد...منو سرزنش نکن،این دست من نیست. تا به خودم اومدم دیدم که تنها کسی که دوستم داره هیچکسه... پس منم عاشق هیچکسم شدم.