quil1w's Reading List
4 stories
Getting Under Chanyeol ✒ by maedeh1
maedeh1
  • WpView
    Reads 99,556
  • WpVote
    Votes 14,856
  • WpPart
    Parts 46
بکهیون فرزند خانواده ی عجیب غریبیه اما زندگی خوش و خرمش وقتی عاشق یه نویسنده ی سرد و مرموز میشه کاملا بهم میریزه... اون تصمیم میگیره فقط برای اینکه بهش نزدیک باشه... باهاش به ویلای خارج از شهر ش بره و براش کار کنه. داستان +18 هستش. حتما دقت کنید. این داستان در اصل برای معرفی جامعه ی LGBTQ نوشته شده و توش تقریبا از همه نوع جنسیت شخصیت داریم با احترام بخونید... و آشنا بشید. میخواییم به مشکلاتی که ممکنه با ناآگاهی با LGBT پیش بیاد برسیم... ... و اینکه همه یکسانیم
𝐶ℎ𝑢𝑟𝑐ℎ⛪ by rose8096w
rose8096w
  • WpView
    Reads 52,449
  • WpVote
    Votes 6,188
  • WpPart
    Parts 32
تصور اینکه جیسونگ یه پسر گناهکار باشه و مینهو یه کشیش در حال آموزش.. فقط یه چیز می‌تونه اونا رو به هم نزدیک کنه 'گناه' همه چیز از وقتی شروع میشه که جیسونگ با کت و شلوار قرمزی وارد کلیسا میشه و... فیک: 𝐶ℎ𝑢𝑟𝑐ℎ⛪کلیسا نویسنده: رز کاپل : مینسونگ، چانمین ژانر: درام، اسمات، رمانتیک (اندکی معمایی و کمدی) وضعیت: پایان یافته #نکته1 این فیک فقط جنبه سرگرمی داره و قصد توهین به هیچ ادیانی رو ندارم #نکته2 اسمات یکی از ژانرای فیکه پس اگر دوست ندارید توصیه میکنم نخونید چنلی که کارامو میزارم با هشتگ #Rose @MinsungW2
diary (Complete) by GhzlKbi
GhzlKbi
  • WpView
    Reads 9,479
  • WpVote
    Votes 1,370
  • WpPart
    Parts 21
𝙣𝙖𝙢𝙚:𝙙𝙞𝙖𝙧𝙮 𝙜𝙚𝙣𝙧𝙚:𝙙𝙧𝙖𝙢𝙖 𝙖𝙣𝙜𝙚𝙖𝙩 ⤥(ѕᴍụᴛ ʙ×ʙ) 𝙘𝙤𝙪𝙥𝙡𝙚:𝙢𝙞𝙣𝙨𝙪𝙣𝙜 ⤥(𝖼𝗁𝖺𝗇𝗆𝗂𝗇) 𝙬𝙧𝙞𝙩𝙚𝙧:𝙙𝙖𝙧𝙠𝙗𝙞𝙣258 𝙩𝙧𝙖𝙣𝙨𝙡𝙖𝙩𝙤𝙧:𝙜𝙝𝙯𝙡𝙠𝙗𝙞 ❞توی دفتر خاطرات جیسونگ چی میتونه باشه؟ _مینسونگ❝
Kim Sehun by FictionaryNotes
FictionaryNotes
  • WpView
    Reads 20,687
  • WpVote
    Votes 4,104
  • WpPart
    Parts 8
نام⸙ ͎.: کیم سهون •ژانر⸙ : غمگین / انگست / ددی کینک / درام •کاپل⸙ ͎.: کایهون •نویسنده⸙ ͎.: erwin •روزهای آپ⸙ ͎.: جمعه •رده سنی⸙ ͎.: ... خلاصه⸙ ͎.: شش سالش بیشتر نبود که وسط دعوا محکم پهلوی مادرش رو بغل کرده بود و میخواست ازش دفاع کنه اما تنها چیزی که از اون به بعد تو ذهنش پر رنگ موند ضرباتی بود که بدن کوچیکش رو به لرزه در میاورد و گاهی جاشون انقدر درد میگرفت که شبا خوابش نمیبرد ، یه چیز تو مغزش تکرار میشد" بابایی مگ من چیکار کردم؟" این اتفاق تا جوونی سهون ادامه پیدا کرد زخم های که رو بدنش جا خوش کرده بودن! وقتی نوزده سالش شد مادرش بعد از کلی بگیر و ببند طلاق گرفت حالا فقط اون دوتا بودن. زیادی واسه مرد خونه شدن جوون و بی تجربه بود علاوه بر دانشگاهش پاره وقت کار میکرد و نایی براش باقی نمیموند. یه شب که از سرکارش برمیگشت در اتاقش نیمه باز بود و سرو صدا میومد ، اخم کمرنگی بین ابرو هاش نشست و وارد اتاق شد . اوه کاملا فراموش کرده بود که سیستم گرمایشی خونشون نیاز به تعمیر داشته. تو صدم ثانیه اخماش از بین رفت و به مرد رو به روش خیره شد. قد بلند ، پوسته برنزه و موهای شلخته! کای سمت هون برگشت و سکوتی که بینشون شکل گرفت به طرز عجیبی ادامه پیدا کرد. تو نگاه هم چی پیدا کردن؟