خواندیم و ناز بودند.
6 stories
•𝑴𝒓. 𝑵𝒐𝒃𝒐𝒅𝒚༄ by LiviaFictions
LiviaFictions
  • WpView
    Reads 9,917
  • WpVote
    Votes 2,663
  • WpPart
    Parts 7
❈ خلاصه↶ بیون بکهیون یه شِیپ شیفتره، کسی که می‌تونه ظاهرشو به شکل افراد مختلف تغییر بده. اما این قدرت بر اساس چارت استاندار‌های جهانی، توی رنگ بندی نیروهای قرمزه، یعنی قدرت‌های خطرناک و طرد شده! چی میشه اگه بکهیونی که تمام عمرش قدرتشو مخفی کرده با یه نامرئی شونده به نام چانیول مواجه شه؟ ‌ ❈ کاپل⇜ چانبک ❈ ژانر⇜فانتزی، فلاف، رمنس ❈ محدودیت سنی⇜ندارد ❈ نویسنده ها⇜ Emerald & Jisaw ❈ وضعیت⇜کامل #1 on سوپرنچرال
Reverie by tphteh
tphteh
  • WpView
    Reads 6,445
  • WpVote
    Votes 2,079
  • WpPart
    Parts 9
[Completed] - اون روح یا یه همچین چیزیه؟ - مطمئن نیستم. حتی ممکنه وجود نداشته باشه و ما فقط توهم حضورشو داشته باشیم. این‌ها جملاتی بودن که به بکهیون، نامرئی‌ترین پسر مدرسه نسبت داده می‌شدن. هیچ‌کس، حتی خودش هم فکر نمی‌کرد وقتی داره مدرسه رو می‌پیچونه که ادامه‌ی کتابش رو بخونه، گیر یه دفترچه‌ی عجیب که پشتش یه راز عجیب‌تر هست بیفته؛ به‌خصوص اگر صاحب اون دفترچه، معروف و محبوب‌ترین پسر مدرسه باشه! Chanbaek Romance, Slice of life, Fluff NC +18 [Reverie: Absent-minded dreaming while awake; a daydream]
Winged Rabbit / خرگوش بالدار🐰✨ (Completed) by PnyFanfic
PnyFanfic
  • WpView
    Reads 189,534
  • WpVote
    Votes 48,316
  • WpPart
    Parts 87
خرگوش بالدار🐰✨ 📌چانیول همیشه یه ادم معمولی بود...اما درست یک هفته قبل از تولد بیست سالگیش کمردرد وحشتناکی گرفت...و معمولی بودنش فقط تا روز تولدش ادامه داشت و بعد...اون بال داشت! رمنس💕فانتزی🧚🏻‍♂فلاف😻امپرگ👼🏻 چانبک🔥سولی🦄شیوچن😈
The Type [ Completed ] by RahaAisha
RahaAisha
  • WpView
    Reads 229,288
  • WpVote
    Votes 43,636
  • WpPart
    Parts 68
دو نفر که آشنا شدنشون یه حادثه، عاشق شدنشون یه اتفاق و جدا شدنشون یه فاجعه بود. دونفری که کنار هم بهترین، شادترین و جذاب‌ترین کاپل رو تشکیل میدادن و به دور از هم پر از نقص بودن. دو نفر که سال‌ها پیش مسیرشون رو از هم جدا کردن. یکی برای تحصیل به آمریکا میره و روز به روز پیشرفت میکنه و دیگری، توی کره میمونه و... به قعر جهنم سقوط میکنه. پارک چانیول... آلفای مغرور و جدی‌ایی که به زودی قراره ازدواجش با دختر بزرگترین سهامدار شرکت‌های زنجیره‌ایی Mitchel اتفاق بیوفته. بیون بکهیون، امگایی که خانواده و دوستانش طردش میکنن، مجبور میشه درس و دانشگاهش رو ول کنه تا... بچه‌ایی رو که پدرش خبری از وجود داشتنش نداره بزرگ کنه. زندگی بعد از چهار سال... چه چیزی براشون داره؟ این دیدار مجددشون چطور میتونه رخ بده؟ آیا اون دلخوری‌ایی که از هم دارن، مانع این میشه که باز هم عاشق همدیگه بشن؟ ژانر داستان: فانتزی،امگاورس، رمنس، درام،اسمات، انگست، امپرگ