Mile Phakphum is a businessman who is burned out from the grind and takes an 'early' retirement to renovate a 'haunted' mansion. Apo Nattawin is an inhabitant of this mansion called "Heaven's Island", not as a ghost, but as a cat. A businessman and a shapeshifter. One cursed to solitude. One cursed in limbo. They discover friendship turned into a unique love, truths about the curse, and find ways to break the curse. (Businessman x Shapeshifter AU)

- وداع زیر غروب آفتاب ‌ ‌ ‌ همه حاضر بودن روی پیروزیش شرط ببندن، روی قدرتش، روی شجاعتی که تا مرز مرگ میرفت؛ روی برنده شدن جی، دزد دریایی‌ای که هیچ‌وقت نمی‌باخت، حتی وقتی پای جونش وسط بود. ‌ ‌ ‌ اما هیچ چیزی همیشگی نیست، روزی از راه رسید که بازی برای کاپیتان شجاع دریا ها، برگشت. وقتی کسی رو پیدا کرد که اصلا نباید توی دریا می‌بود؛ با چشم های نابرابر که یکی از اون ها به رنگ خاک بود و دیگری به رنگ دریا، و نگاهی که کم‌کم جاش رو توی دلش باز کرد و این‌بار، برای اولین بار نه سکه‌ها مهم بودن، نه بادبان‌ها. فقط اون بود و قلبی که بی‌اجازه از دست رفت. ------- Genre: drama | angst | adventure | historical fiction | action | romance | enemies to lovers couple: sope (hopegi) روز های آپ: نامشخص ------- کاپیتان جی و شاهزاده یونگی، از بودن شماها کنارشون و خوندن داستانشون خیلی خوشحال میشن، پس، با خوندن و حمایت از این داستان به نویسنده و شخصیت ها عشق بورزید!

🔹 Name : 24 🔹 writer : Rednight 🔹 Genre : Mysterious , romance , dram 🔹couple : sope, vkook, vhope 🔹character : yoongi , hoseok , jungkook, taehyung, alex (به زودی این داستان ادیت و اشتباه های جزئی تایپیش، رفع می‌شه اهالی زیبا- ممنون از همراهیتون) روایتی از عمق چهاردیواری خانه هایی که از بیرون زیبا به نظر میرسیدند و از درون سرشار از ناگفته های سر به مهر بودند. عاشقانه های دردمند و درد های زیبا! --------------------- +من ترسیدم یونگی... من از جهان ترسیدم! وقتی اینقدر همه چیز رو بدون هیچ پرده ای بهم نشون میده؛ وقتی جهان رو اینقدر واضح میبینم؛ وحشت میکنم. من از زیادی فهمیدن میترسم یونگ، زیادی فهمیدن خطرناکه! ‼️ - بجز کاراکترهای آشنا، تمامی اسامی و شخصیت ها تخیلی بوده و هرگونه تشابه، تصادفی است! - تمامی حقوق مربوط به این داستان، متعلق به نویسنده است؛ هرگونه استفاده، ایده گرفتن، تغییر و یا نشر در کانال های تلگرام، روبیکا و سایر، ممنوع بوده و در صورت مشاهده، لطفا به نویسنده اطلاع دهید.

At one time, I used to be a pirate. I used to be as free as the birds that fly over the ocean. I never followed rules or laws or anything like that. Of course, everyone has a code they live by. I did have pirate code, but... now that I'm no longer a pirate, I don't live by it anymore. Don't get me wrong... I don't mind not being on the ocean all the time, but I do miss it. I loved being free and truly not really ever having to listen to someone tell me what to do all the time. It's not like that now... I had to give up being a pirate, when I almost got killed. I mean, trust me, every single day was a fight for my life, but... that time was different. My parents both got killed protecting me, so I decided to give it up. Of course, I still have my skills, but... I'm a bit rusty. Anyways, here I am just living my life on the land, with my "brother", Will. He's not really my brother. It's a cover we used a long time ago, so I could get into the city. His father knew my parents. That's why he helped me. He found out about them getting killed, so... he helped me out. We are close, though. He is like a brother to me, and I consider him a brother. Moving on, here I am just... wasting my days away with Will. All we do is sit in his shop and make weapons. However... everything changes when an infamous pirate shows up out of nowhere. Everything turns upside down, after I meet... "Mistah Captain Jack Sparrow..." or.. Mistah J, as I like to call him, just to get on his nerves....

{چهل قانون صوفی گری به روایت شمس تبریزی برای زندگی بهتر و قدم در مسیر عشق.}

[COMPLETE]by saba2079 آبان پسری که بی‌نهایت عاشق دریاست و از دریای‌ عزیزتر از جونش دور میشه و برای دانشگاه به تهران میاد. با یه مشکل از خوابگاه جا می‌مونه و با چهارتا پسر دیگه هم خونه میشه و به یکیشون دل میبنده. ((اگه از رمان گی فارسی خوشتون میاد یه سر بزنین))