**
14 stories
『𝐖𝐢𝐥𝐝 𝐁𝐞𝐚𝐮𝐭𝐲🌛』 by TalesByElsa
TalesByElsa
  • WpView
    Reads 69,634
  • WpVote
    Votes 11,559
  • WpPart
    Parts 45
🦋☽ زیبــای وحشـی Complete ⛮ کاپـل: چانبــک ⛮ ژانــر: عاشـقانه، تاریـخی، امپـرگ، امگـاورس، اسـمات ⛮ نویسـنده: السـا و بری ⛮ ادیتور و بازنویس: السـا بیون بکهیون، امگای زیبایی که به دستور امپراطور مجبور به ازدواج با اون آلفای روانی میشه. پارک چانیول، امپراطور پایتخت با بیماری روانی سختی از دوران کودکی خودش دست و پنجه نرم می‌کنه و حالا به خواسته پدرش تصمیم می‌گیره فرزند وزیر بیون رو به همسری خودش دربیاره. اما آیا این تصمیم می‌تونه آینده هردوی اون‌ها رو نجات بده؟ یا سرنوشت چیزی دردناک‌تر براشون رقم زده؟
  🧛🏻‍♂️A real manhwa🧛🏻‍♂️                               [کامل شده] by layboom
layboom
  • WpView
    Reads 35,101
  • WpVote
    Votes 8,233
  • WpPart
    Parts 20
🧛🏻‍♂️A real manhwa🧛🏻‍♂️ "یه مانهوای واقعی" نویسند: boom ژانر: رومنس، اسمات، فلاف، فانتزی، سوپرنچرال، طنز، ددی کینک، هپی اندینگ،... کاپل: چانبک روز‌های آپ: سه شنبه‌ها همیشه فکر میکردم موجودات تخیلی یه جایی تو یه دنیای دیگه زندگی میکنن، مطمئن بودم چون دوسشون داشتم. تا اینکه یه روزی وارد خونه‌ای شدم که نباید و چیزایی فهمیدم که باعث شد تمام ذهنیتم در موردشون تغییر کنه. اون روز دوست پسر جذابم که دست بر قضا یه بابای مهربونم بود بهم تاکید کرد که برای مراقبت از بچه کوچولوش نرم خونش، چندین بار هم تاکید کرد و خیلی قاطع منو از رفتن به خونه منع کرد ولی از اون جایی که من یه دانشجوی معمولی بدشانس بودم پروژه‌ی کوفتیمو تو خونه‌اش جا گذاشته بودم. واقعا با خودم فکر میکردم قرار نیست اتفاق خاصی بیوفته، نهایتش میخواستن منو سورپرایز کنن، بخاطر همینم نمی‌خواستن برم خونه. هیچ وقت از سرم این موضوع حتی رد هم نمیشد که وقتی وارد پذیرایی شم با موجود کوچولویی روبرو شم که دندوناشو برام تیز کرده و برای خون بدبختم نقشه می‌کشه. اون واقعا تیونگ بود؟! کوچولویی که منو پاپای شماره‌ی دو صدا میزد و لپامو میبوسید؟! با گیجی سرم رو کج کردم و دقیق نگاهش کردم. چرا حس میکردم درست وسط مانهوایی ایستادم که قرار بود نقش فرعیش توسط یه نیمچه خو
" Wave Song "   by nairobex
nairobex
  • WpView
    Reads 720
  • WpVote
    Votes 124
  • WpPart
    Parts 9
بیون بکهیون عضو گارد ساحلی که بیشتر سال رو توی کشتی میگذرونه و همسرش پارک چانیول که گیتاریست یک بندِ و همراه پسر کوچکشون هیون زندگی میکنن، اما چی میشه اگر خانواده سه نفرشون بخاطر دریا دونفره بشه؟ "وقتی موج‌ها صدای کسی رو با خودش ببرن، دیگه سخت می‌تونی بشنویش... این داستان بکهیونه. یا شاید چانیوله. یا شاید هم هیونه، پسری که وسط دریا و خشکی، بین دو تا پدر زندگی کرده و حالا، برای آخرین بار، قراره داستانشونو بنویسه..."
[ℭ𝔬𝔪𝔭𝔩𝔢𝔱𝔢𝔡] ༄𝓐𝓰𝓪𝓲𝓷 -𝓪𝓯𝓽𝓮𝓻𝓼𝓽𝓸𝓻𝔂࿐ by Evin_88l
Evin_88l
  • WpView
    Reads 32,247
  • WpVote
    Votes 5,072
  • WpPart
    Parts 15
👶Couples: Chanbaek▪️Hunhan (side)▪️Kaisoo (side) 👶Genre: Romance▪️Mpreg▪️Smut 👶Author: Evin 👶Description: چند ماه از تشکیل سه تا خانواده کوچیک داستان میگذره.. اما اعضای هرسه، هنوز واسه رسیدن به آرامشی که آرزوشو دارن، در تلاش‌اند و اتفاقای جدیدی رو تو زندگی نوپاشون تجربه میکنن..
[ℭ𝔬𝔪𝔭𝔩𝔢𝔱𝔢𝔡] ༄𝓐𝓰𝓪𝓲𝓷࿐ by Evin_88l
Evin_88l
  • WpView
    Reads 69,112
  • WpVote
    Votes 12,636
  • WpPart
    Parts 35
🔮Couples: Chanbaek▪️Hunhan (side)▪️Kaisoo (side) 🔮Genre: Mystery▪️Romance▪️Mpreg▪️Smut 🔮Author: Evin 🔮Description: بیون بکهیون با وجود مخالفت‌های شدید پدرش، جناب بیون بزرگ، به دنبال رویاش میره تا توی آمریکا پزشک بشه. و حالا هشت سال از اون زمان گذشته تا برای دیدن مادرش، به خاک کشورش برگرده؛ اما این تازه شروع همه چیزه! . 🍭 [اولین فیک کامل شده مه^^ امیدوارم کاستیاشو ببخشید🎈]
♤ Desdemona ♤ by Viaiba
Viaiba
  • WpView
    Reads 15,520
  • WpVote
    Votes 2,719
  • WpPart
    Parts 13
دو خانواده مافیایی که به خون هم تشنه ان و برای کشتن همدیگه لحظه شماری میکنن .. چانیول آلفای خانواده نیکولایچ ، از یه پدر صربستانی و مادر کره ای و بکهیون امگای خانواده بیون ... این دو نفر هیچوقت فکرنمیکردن وسط دشمنی که خانواده هاشون باهم دارن ؛ عاشق همدیگه بشن . قرار های یواشکی همراه با ترس و لرز ؛ بوسه و لمس های سریع وسط مهمونی های بزرگ و دور از چشم بقیه ، کادوهایی که از سر ترس قایم میشدن ، تعصبی که روی همدیگه داشتن ، سرانجام همه اینا به یه ازدواج پنهانی منجر شد ‌. ولی هیچکدوم نمیدونستن که عشق و ازدواجشون قراره یه جنگ بزرگ بین دو خانواده رو شروع کنه . ᴄᴏᴜᴘʟᴇ : ᴄʜᴀɴʙᴀᴇᴋ ♤ ʜᴜɴʜᴀɴ ♧ ᴋʀɪꜱʜᴏ♡ ɢᴇɴʀᴇ : ᴏᴍᴇɢᴀᴠᴇʀꜱᴇ , ᴍᴀꜰɪᴀ , ᴍᴘᴇʀɢ , ᴅᴀʀᴋ ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ , ꜱᴍᴜᴛ ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
Love Comes Back  by Brokeniceflower
Brokeniceflower
  • WpView
    Reads 3,860
  • WpVote
    Votes 630
  • WpPart
    Parts 11
Genre: comedy, drama, romance, smut, Omegaverse, mpreg Couples: Chanbaek, kaihun, kris & lay اون دوتا شخصیت داشت. درست مثل رنگ چشمهاش. یکی آروم و آبی، مثل آسمونِ پاک، و عاشق مثل موج دریا. دیگری سرخ، مثل زبانه های آتش و بی رحم. یک روز عاشق بود یک روز دل میشکست. یک روز فرشته ای دلسوز و صادق بود و روز بعد یک شیطان مغرور و جذاب. این پارادوکس زیبا، نقطه‌ی به دام افتادن من شد. و اون بعد از چشیدن طعم من، دیگه هوسم از سرش افتاد. حالا رویای بزرگتری داشت که باید طعم رسیدن بهش رو امتحان میکرد. منو با یه درد عمیق توی قلبم رها کرد... با یک خاطره از یک روز فراموش نشدنی. من موندم و تیکه‌ای از وجود هردومون. من موندم و...یه دنیا حسرت.🥀
Muddy Kisses by writtenbydawn
writtenbydawn
  • WpView
    Reads 2,723
  • WpVote
    Votes 599
  • WpPart
    Parts 8
‌یک پسر خسته، از دل شلوغی شهر به خاکِ آروم روستا پناه میبره. جایی که بوی خاک بارون خورده، صدای بلبل و یک جفت دست روغنی و کثیف، قراره قلبش رو بلرزونه. داستانِ دو دنیای متفاوت که در سکوت بهم نزدیک میشن. عاشقانه‌ای نرم، مثل نسیم صبحِ روستا. ──────────────────── Slice of Life - Romance - Mellow ⚠️ NC+𝟭𝟴 ( plz pay attention )
Nyctophilia by MiyunaBBH
MiyunaBBH
  • WpView
    Reads 7,178
  • WpVote
    Votes 1,704
  • WpPart
    Parts 37
به قدری دور از رودخانه‌ی سن و به قدری بالاتر از سطح شهر که بشه ایفل رو درحال چشمک زدن دید، ویلای شیشه‌ای موسیو پارک چانیول قرار داشت. مردم پاریس می‌گفتن خونه‌ی موسیو شب‌ها نامرئی میشه. می‌گفتن خود موسیو هم می‌تونه با سایه‌ها یکی بشه. موسیو پارک مردی با چشمانی همرنگ گردبادِ زمردین بود. تنها. عطرسازی جوان و مدیرعاملی جوان‌تر. مردی که گویا تجسم سکوت به رنگ سیاه بود. مردی که گویا فقط با عطر، قلب یخیش و نگاه منجمدش کمی شبيه به زنده‌ها میشد. موسیو پرده‌های خونه‌اش رو کنار نمی‌زد. دسته گل‌ها و ماکارون‌های سیاه سفارش می‌داد و از روزی که دستور داد یه پیانوی شیشه‌ای براش بسازن، گاهی سایه‌ای از لبخندش رو میشد بعد از آخرین نوت موسیقی نیمه‌شب دید. مردم شهر ندیده بودن اما می‌گفتن موسیو دیگه تنها نیست. درست از کریسمس سالی که موسیو تصمیم گرفت جایی جز خونه‌اش برای شب تولدش باشه. 𝅘𝅥𝅱‌ 𝑪𝑶𝑼𝑷𝑳𝑬𓍯𓂃: Chanbaek 𝅘𝅥𝅱‌ 𝑮𝑬𝑵𝑹𝑬𓍯𓂃: Forced Married, Dark, Romance 𝅘𝅥𝅱‌𓍯𓂃:🔞NC +18 آخرین کتاب از مجموعه‌ی inclination (تمایل، نهاد، شیب، انحراف)
Dukkha by MiyunaBBH
MiyunaBBH
  • WpView
    Reads 74,600
  • WpVote
    Votes 16,800
  • WpPart
    Parts 107
رنج: Dukkha بودا می‌گوید: «زائیده شدن رنج است؛ پیری رنج است؛ بیماری رنج است؛ مرگ رنج است؛ اندوه، زاری و درد، پریشانی و ناامیدی رنج‌اند. نرسیدن به آن شخص که دوست می‌داری رنج است.» این تنها خاطره‌ای که از مادرم دارم. همین جملات تنها چیزی‌هایی بودند که از مادرم برای من مونده بود. نه چهره... نه صدا... نه عطر... نه نوازش... نه تشویق... نه تنبیه... نه انگیزه... نه امید... نه عشق... فقط یک دست نوشته‌ی قدیمی... یک یادگار کهنه... اگه این رنج نیست پس چیه؟ من رو آيتنه (āyatana) صدا می‌زنن...یعنی دریچه‌ی ظهور رنج. G̶̶E̶̶N̶̶R̶̶E̶̶: Romance, Criminal, Psychology, Happy, smut C̶̶O̶̶U̶̶P̶̶L̶̶E̶̶: Chanbaek داستان دو فاز داره پس حتما توضیحات قبل از پارت اول رو بخونید. اولین بوک از مجموعه‌ی inclination (تمایل، نهاد، شیب، انحراف) دقت کنید که بوک‌ها هرکدوم داستان خودشون رو دارند و هیچ ربطی به همدیگه ندارند.