بعضیها میگن یه تیکه از ماه همیشه تاریکه و هیچوقت نور خورشیدو نمیبینه. از نظر وویونگ، زندگیش اینطوری بود؛ هر کی میاومد نزدیکش، فقط میخواست ازش سواستفاده کنه. اما اگه اشتباه میکرد چی؟ ** خجالت تمام وجودشو گرفته بود. "من ضعیف بودم. هنوزم هستم." سان آروم سرشو برگردوند و چشمهاشو دوخت به وویونگ. "نه. تو ضعیف نیستی. هیچکس که قربانی آزار میشه، ضعیف نیست. ضعیف اوناییان که آزار میدن. اونا از ناتوانی تو سواستفاده کردن چون خودشون چیزی برای عرضه نداشتن." مکثی کرد. "اما نکته اینجاست وویونگ... حتی اگه تمام دنیا بهت بگه که تو بیارزشی، حتی اگه لمس شدن برات کابوس باشه چون یه نفر ازت سواستفاده کرده، این تویی که تعریف میکنی کی هستی. نه بدنت. نه اون چیزی که ازت گرفتن. تو همون آدم زیبایی هستی که میخونه، که قلب داره، که میخواد آزاد باشه. و این خیلی بیشتر از چیزیه که اونا ازت گرفتن." 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞 : Action, Angst , Thriller 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 : Woosan 𝐌𝐞𝐦𝐞𝐛𝐞𝐫 :San/ Wooyoung/ Ateez ⑆ @AngelFicss ⑆

آرت بلاک. پسری به اسم وویونگ خسته، بار دیگه به خودکشی اقدام می‌کنه اما زمانی که خودش رو رها می‌کنه صدای فردی اونو از مرگ نجات میده و بهش وعده‌ی یک زندگی نو میده. چوی سان هنرمند سرشناس جهانی. --- - می‌خوای دوباره خودتو بکشی؟ درحالی که من تورو تبدیل به یک چیز ارزشمند کردم. دیوانه‌وار خندید. - این شد نتیجه‌ی زحمات من --- 𝖼𝗈𝗎𝗉𝗅𝖾: 𝗐𝗈𝗈𝗌𝖺𝗇 𝖻𝗒 : 𝗁𝗂𝗋𝗌𝖺 𝗎𝗉𝖽𝖺𝗍𝖾 :هر سه‌شنبه ساعت یک شب پ.ن: این داستان نسخه‌ی بازنویسی شده از کتاب موردعلاقه‌ی منِ اما قراره متفاوت باشه، شاید در روند داستان متوجه بشید چه کتابیه. شاید هم نه.

مجموعه سرگذشت امپراتوری تاریک اتحاد سرال با خیانت شکنجه‌گر جهنم زابیاک و کشتن حاکم تاریکی ساتاناس، درهای جهنم به روی دنیا بازشد طی یکسال آتشی خاموشی ناپذیر نیمی از کره‌ی خاکی را دربر گرفت و باعث مرگ هزاران انسان شد. حاکمان سرزمینهای باقی مانده برای پایان دادن به این مصیبت تصمیم به ترکیب قدرتهایشان گرفتند. از این حلقه‌ی قدرت، تیغه‌ای کریستالی درخطوط مرزیِ جدید ایجاد شد. این حلقه در مرکز چهار سرزمین، یعنی چیارو قرار گرفت. سه کشورِ مِیوِل، لوپا و تنین به ایالتی از سرزمینِ سِرال با مرکزیت ایالت چیارو تبدیل شد و بنا شد هر ایالت برای اداره بهتر حاکمی از مردم خود داشته باشد. برای فرمانرواییِ سرزمین، حاکم چیارو که بیشترین قلمرو را دارا بود انتخاب شد. اکنون قرنها از آن واقعه میگذرد، تیغه همچنان پابرجاست و از سِرال در برابر جهنمیان محافظت میکند. woosan - yungi

«WooSan Ver.» زندگی برای همه برنامه ریزی شده بود. هر کسی به نوعی درگیر مشکلات بود تا جایی که همه چیز با بیشتر شدن مشکلات به هم ریخت. سکوت، سکوت و سکوت... بزرگترین اشتباه ممکن سکوت کردن بود! اما همه باید تاوان اشتباهات رو بپردازند... چه تلخ، چه شیرین :) ****** Couples: WooSan, SeonJoong, YunGi Genre: Drama, Romance, Tragedy, Happy ending Upload time: Every Saturday

خلاصه: درست وقتی که وویونگ فکر می‌کرد بالاخره داره به رویاهاش نزدیک می‌شه، چرخ سرنوشت نشونش داد وجهه‌ی دیگه‌ی آیدل بودن و صنعت سرگرمی می‌تونه چقدر سیاه و کثیف باشه... وقتی یه رسواییِ غیرقابل جبران داشت راهِ نفس کشیدن گروهِ روکیِ ایتیز رو می‌بست، یهو دست کمکی به طرفشون دراز شده بود از جنس شهوت و تصمیم برای بقای گروه یا خاکستر شدن تمام داشته‌هاشون فقط به تصمیم وویونگ بستگی داشت... 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 * واسه هر پست این فیک زمان زیادی صرف شده تا حدالامکان با رعایت تمام جزئیات، موقع خوندن فیک بتونید بهتر باهاش ارتباط برقرار کنید؛ خواهشا کسی کپی نکنه!! * *رده‌ی سنی +۱۸ سال رو رعایت کنید* ❤️‍🔥کاپل اصلی: ووسان | سان تاپ❤️‍🔥 (این فیکشن دوتا ورژن مختلف از دوتا کاپل و گروه مختلف داره)

لی جونگ جه برای محافظت از دخترش در برابر دشمنایی که تهدیدش میکنن از برادر ناتنی اش لی بیونگ هون که صاحب کمپانی سرگرمی «LB&H» هست میخواد که دخترش رو یکجای امن نگه داره و امن ترین جایی که اون مرد می‌شناسه خوابگاه معروف ترین بوی بند شرکتشه. که البته با اینکارش زندگی چهار نفر به هم گره می‌خوره. دوتا پسر و دوتا دختر. یه پسر که خیلی وقته عاشق همگروهیشه. یه پسر دیگه که خیلی وقته همه چیز رو قایم کرده. یه دختر که بار گروهش رو روی شونه هاش داره. یه دختر دیگه که دوست دخترش براش با ارزش ترینه. Couples : «Woosan» «Ateez» . «Ryeji» «Itzy»

یک طمع، یک خشم و بعد دستوری که می‌تونه جون میلیون‌ها یا ميلياردها انسان بی‌گناه رو بگیره. فقط یک اشاره‌ی کوتاه دست، کافی بود تا جنگی خونین و دیوانه‌وار آغاز بشه. کشوری غارت شه و مردم، زیر بار فشار له بشن. وطن دیگه بوی خونه نمی‌داد. دیگه وطن، وطن نبود. تنها قفسی برای بریدن نفس‌های مردم بیچاره‌ای بود که توی خونه‌ی خودشون، مردمانی پست و درجه دوم به‌حساب می‌اومدن. توی دورانی که پرچم‌ آفتاب سرخ، توی خیابون یا سردر مغازه‌ها آویزون شده بود، صدای اعتراض مردم، یکی‌یکی در نطفه خفه و گلوها با اولین کلمه‌ای که بیرون می‌خزید، با بی‌رحمی بریده می‌شد. توی جنگ‌جهانی دوم، عشقی حقیقی و شیرین جوانه زد. عشقی که مرگ سایه‌به‌سایه، تعقیبش می‌کرد. احساساتی عمیق بین سایه‌ی امپراتوری، ژنرال چوی معروف ارتش ژاپن و اشراف‌زاده‌ی خوش‌قلب چوسانی شکل گرفت. +می‌خوای من رو اینجا رها کنی و بری... همه‌ی حرف‌هات، همه‌ی اون دوستت دارم‌هایی که زیرگوشم زمزمه می‌کردی، فقط یه دروغ مضحک بود! -نه، وویونگ... باور کن منم دارم نابود می‌شم. انگار یکی با خنجر داره قلبم رو تکه‌تکه می‌کنه! من اون ژنرال لعنتی مغروری که فقط دنبال مقام و جایگاهه نیستم! هیچ‌کس، به‌جز تو؛ برای من مهم نیست...

When an arrogant teenager becomes roommates with a player. Wooyoung is a transfer student at KQ University of Performing Arts. With Wooyoung being the arrogant jerk that he is, he is quick to make enemies with his roommate Choi San. (Swear words used, mention of homophobia)

Requests are closed *COMPLETED*

" have you ever even touched yourself ? " San " ... i'm just an inexperienced virgin . " Wooyoung wooyoung agitation against his insecurities , made him unable to satisfy his girlfriend in their relationship . the grief ultimately led him to take up sessions of therapy so he could provide his best for his girlfriend . what happens when the oblivious male catches feelings in the state of misconception ? will San , his sex therapist , figure out why wooyoung's demeanor brought him weak to his knees ? or will he too , push away these uncertain feelings in the fear of commitment ? ⚠️WARNING⚠️ 🔞SMUT STORY🔞 🔞KISS, SEXUAL TOUCH, SEXUAL WORDS, SEX AND MORE🔞 🔞BL SMUT STORY⚠️