Oo
4 stories
Crown and Love (Chanlix, Seongin, hyunho) by __Reenayy__
__Reenayy__
  • WpView
    Reads 9,751
  • WpVote
    Votes 995
  • WpPart
    Parts 19
✧ "لی یونگ‌بوک... اولاً، به نظرت نباید یک مقدار با پادشاهت مودبانه‌تر صحبت کنی؟ دوماً، این‌که من کمرِ معشوقه‌ام رو از روی پیراهن نوازش کنم یا از زیرش فقط به خودم مربوطه. به نظرم به عنوان پادشاه یک کشور قدرت تصمیم‌گیری برای این موضوع رو دارم." کاپل اصلی: چانلیکس کاپل فرعی: سونگین، هیونهو کاراکتر: جیسونگ، چانگبین ژانر: تاریخی، رومنس، انگست، اسمات وضعیت: پایان‌ یافته
Hyunlix -chanmin - minsung  by Adrina6491
Adrina6491
  • WpView
    Reads 682
  • WpVote
    Votes 63
  • WpPart
    Parts 5
فیلیکس هر شب باسختی و دادن تنش داره پول در میاره ولی یک شب یکی پیدا میشه که لمس نمیکنه ولی پول میده هوانگ هیونجین
Solivagant by Saaba9407
Saaba9407
  • WpView
    Reads 114,976
  • WpVote
    Votes 17,123
  • WpPart
    Parts 59
تهیونگ‌برادر ناتنی نامجونه با این که از یک خون نیستن اما عمیقا بهم نزدیکن جونگکوک پسرک دوس داشتنی پدرش یعنی کیم‌نامجونه و چی می شه اگه تویه مسافرت تفریحی بزرگ خانواده کیم به قتل برسن؟ و تنها چیزی که برای کیم‌تهیونگ سرما خورده ای که به مسافرت نرفته باقی مونده ثروت بزرگ و یادگار برادرش جونگکوک کوچولوی هفت سالس که دیگه نمی تونه روی پاهای کوچولو و قشنگش بدو و مجبوره روی ویلچر بشینه در حالی که تهیونگ خودش فقط شونزده سال سن داره چندین سال گذشته و حالا کیم‌تهیونگ شونزده ساله بیست و شش سالشه و جونگکوک کوچولوش هفده ساله شده تهیونگ قدرتمنده و باهوشش تونسته ثروت خانوادگیشو حفظ کنه و حتی بیشترش هم بکنه اما هرگز‌موفق نمی شه جونگکوک رو ترقیب به دنبال کردن مراحل درمان بکنه چی می شه اگه تهیونگ‌بفهمه برادر زاده برادر ناتنیش و تنها الماس باقی مونده براش به اون احساساتی داره و از ترسش اون هارو پنهان می کنه؟ چی می شه اگه جونگکوک از شدت علاقه به عموی غیر همخونش مریض بشه و بعد از کلی پزشک فقط یک راه درمان‌باشه؟ کیم تهیونگ
Friends or more?  by psychomic4
psychomic4
  • WpView
    Reads 75,609
  • WpVote
    Votes 5,476
  • WpPart
    Parts 28
این نخ های وصل و پینه شده که تکه های نامنظم و کوچک و بزرگ قلبم و روحمون رو مثل پارچه های چند رنگ شده بهم وصل میکنه گویی یک عروسک با پارچه های چهل تکه میدوزی تا دوباره مثل روز اولش بشه...اینها همون قطره های اخر برای حفظ جاذبه ی بی رحم و بی قانونی به اسم رابطه و عشقه...همون مقاومتی که با وجود زخم های باز و عمیق لایه های بیرونی و درونی وجودت میخوای زانوهای دردناکت رو بلند کنی و جلوی اون خشمی که سرچشمه ی وابستگی خطرناک و زهرماننده رو بگیری و دوباره و دوباره... بغلش کنی... بهش بگی چیزی نیست... من خوبم... گریه کنه و داد بزنه... بگه متاسفه... برای اینکه بهت سیلی زد... بگه متاسفه... برای اینکه متولد شد تا سرت داد بزنه... بگه نرو... و زجه بزنه برای موندنت... اما تو بگی... من خوبم...اروم باش... درست میشه... درستش میکنیم چون من نمیرم... و درست همون لحظه... از لای اون نخ های دوخته شده... خون چکه کنه... ___________________________________________________ ✴️ درد داره؟ منو میبخشی؟ ازم متنفری؟... ✳️ اره... درد داره... خیلی زیاد... نه... نمیبخشمت... هیچوقت... ولی... ازت متنفر نیستم... ___________________________________ 🔶 Couple : Hyunlix 🔶Genre : psychology, smut, harsh, slice of life 🔻آپلود : روز های فرد ❇️Hope you enjoy it...