ErneIoang
خوشایی شبی که فردایی نباشد.. به زیبایی یک گل به رویایی زندگی در یک قصر .. دنیا دوشیزه ها مجرد دینا یک سلطنت وار شدن کالسکه با اسپ های سفید که ماننده شاهزاده فرانسه .. در کمال خوشتیپی و رویای هر دوشیزه جوان .. آشنا شدن در حادثه اسپ سواری نجات دادن یک شاهزاده در میان آب ها .. ماندن کفش یک دوشیزه آدی در راه پله های که همه به تماشا بودن .. برداشتن کفش دوشیزه به دست همان شاهزاده ای که جانش را نجات داد .. عاشق شدن و ازدواج کردن بیخیال دشمنان بلخره به هر رسیدن ... در کمال کشتن پادشاه در غذا ش به اسم ای که عروسش غذا را پخته بود / و انداختن از قصر همان دوشیزه ای که جانش را نجات داد / عاشقش کرده بود / زیبا ای دنیا و الاقه را که برایش نمایان درس استاد و شاگرد کرده بود / ها چه میکرد این دوشیزه.... ؟
خوابگاهی به اسم. دوشیزه جوان در بیرون از شهر فرانسه افتتاح شده است این خوابگاه فقد برایه دختر های جوان افتتاح شده در سن سه سالگی هر خانواده ای دخترش را در این خوابگاه سبت نام میکنن تا برای آن ها درس های مانند ..... تيراندازی/ شمشیر بازی / اسپ سواری / رقص به شیوه اشراف زاده ها / رقص به شیوه دختر ها / رقص به شیوه سال خورده ها / رقص به شیوه سخت مثل گذاشت کتاب بر رو سر / راه رفتن درست / نوشتند / خواندن/ دوختن گل ها رنگارنگ رو پارچه به رنگ سفید