Qtwjdiens's Reading List
6 stories
𝐂𝐮𝐫𝐬𝐞𝐝 | 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕 di this_is_D
this_is_D
  • WpView
    LETTURE 773,721
  • WpVote
    Voti 98,742
  • WpPart
    Parti 26
[ کامل شده] + اسمت چیه؟ _ لوسیفر + مثل شیطان؟ پسر کوچولو در حالی که با چشم های گرد براقش به مرد خیره بود زمزمه کرد... _ دقیقا مرد نیشخندی زد و مثل پسر کوچولو آروم زمزمه کرد... + اسم من جونگ کوکه ولی من کوکی رو ترجیح میدم _ چه مخفف احمقانه ای! + احمقانه یعنی چی؟ پسر کوچولو با چشم هایی که کنجکاوی رو منعکس میکردند پرسید _ از مامانت بپرس مرد بی حوصله گفت و از کنار پسر بچه رد شد + ولی من خانواده ای ندارم پسر کوچولو با صدایی لرزون گفت! ژانر : فانتزی، سوپرنچرال، رومنس، اسمات، انگست کاپل اصلی : کوکوی کاپل های فرعی : یونمین / نامجین حتی اگه کوکوی دوست نداری بدون قراره از این خوشت بیاد :) (دیالوگ چپتر اول از سریال لوسیفر الهام گرفته شده و باقی فیک هیچ ربطی به اون سریال نداره پس کتاب رو از روی جلدش قضاوت نکنید)
Hidden Badge 2 di themeowthe
themeowthe
  • WpView
    LETTURE 182,478
  • WpVote
    Voti 22,972
  • WpPart
    Parti 33
⋆ ─ بــــــــخــــــــشی از فیــــــــــــــــک: - می‌شه... لمست کنم؟ - می‌خوای؟ - فاک... آره... چشم‌هاش با بدجنسی درخشیدند و رعشه‌ای به تنم انداختند که همزمان با فاصله گرفتن لب‌هاش، بی‌اختیار ناله‌ای کردم و به لحن مرموزانه‌اش گوش سپردم: - چقدر می‌خوایش؟ - خـ... خیلی. - اونقدری هست که با نگام برام بیای؟ ‌⋆ ─ خــــــــلاصــــــــه: بعد از سه‌سال چه اتفاقی برای رابطه‌ی کوک و تهیونگ میوفته؟ کوک همونی که به داشتن طبع آرومش معروف بود می‌مونه یا صبرش لبریز می‌شه و روی سرکشش رو حتی به رخ جفتش هم می‌کشه؟ تهیونگی که همیشه حرف حرف خودش بوده، قراره چطور با این کوک کنار بیاد؟ ‌⋆ ─ اطــــــــلاعــــــــات فیــــــــــــــــک: ‌⋆ Genre: Omegaverse , Smut , Romance, Fluff ‌‌⋆ Up: پنج‌شنبه‌ها
"𝐑𝐞𝐭𝐮𝐫𝐧"(+18) di Ryhn_iw
Ryhn_iw
  • WpView
    LETTURE 15,170
  • WpVote
    Voti 1,364
  • WpPart
    Parti 31
"Fanfiction" دوسال بعد از جنگ، شکست دارک لرد بر هری پاتر موجب تغییر توی روند زندگیِ خیلی ها میشه. اما شادیِ پس از جنگ موندگار نیست. دارک لرد برمیگرده. و اینبار قدرتمندتر از قبل، کارت های رو نشده ی زیادی برای بازی توی دست داره. در این بین که همه مجبورن دوباره به پسر برگزیده و دوستانش تکیه کنن، دریکو مالفوی، پسری که حق انتخاب نداشت، شاهزاده ی پلاتینیِ اسلیترینی که درست وسط این دریای سیاه و نحس دست و پا میزنه، از خودش میپرسه "آیا پسر برگزیده میتونه به کمک اونها بیاد؟" دریکو منتظر نجات پیدا کردن نیست. اون دنبال یک قهرمان نیست. اما آیا اون به اندازه ی پسری که زنده موند قدرتشو داره؟ آیا این پسر هم میتونه زندگی و یک بار دیگه به دنیا برگردونه؟پسری که حق انتخاب نداشت حالا میتونه از خودش و جون عزیزاش محافظت کنه؟ _ تو منو یاد خودم میندازی. _ من هیچوقت ندیدم که تو تنها به نظر بیای. _ چون تو از تنهایی میترسی و من ازش لذت میبرم. در این بین دریکو مالفوی و هرماینی گرنجر طی یک اتفاق مجبور به زندگی باهم دیگه میشن. و این یک شروع برای ادامه ی چیزی ست، که سال ها پیش به وجود اومده. "میخوام اینو بدونی که هیچ هیولایی یه گوشه واینمیسته تا دست بقیه به پرنسسی که باید ازش مراقبت کنه، بخوره." "ᗪᖇᗩᗰIOᑎᗴ"
 DEMON'S BRIDE di HejuniMeow
HejuniMeow
  • WpView
    LETTURE 1,051
  • WpVote
    Voti 225
  • WpPart
    Parti 18
〖عروس اهریمن | Demon's Bride〗 ২ Genre :fantasy, Romantic, historical, mysterious ২ Characters :aespa, txt, black pink,nct, bts, monstax, ateez, exo, and... ২ Writer: Herin 〖 چشماشو بست و نفس عمیقی کشید تا ریه هاشو از هوای تازه پر کنه، اواخر زمستون بود و هوا کم کم روبه گرمی میرفت ، شکوفه های ریزی که روی شاخه های درختای اطراف به چشم میخورد نشون میداد که به زودی قراره شاهد فصلی باشه که همیشه عاشقش بود. بهار... فصلی که برای دختر تنهایی مثل اون حکم زندگی و امید رو داشت. دختر به همراه زنی که بزرگش کرده بود توی کلبه ای کوچیک نزدیک به یک دشت زندگی میکرد . کلبه ای که دور تا دورش حصاری از جادو کشیده شده بود، جادوی قدرتمندی که کلبه رو از دید افراد دیگه پنهون میکرد . همیشه با رسیدن بهار، دشت پر از گلای قشنگی میشد که عاشقشون بود، عاشق دویدن توی دشت پرگل و تماشای آسمون. هرچند آسمونی که از بچگی شاهدش بود با آسمونی که توی داستانها ازش میشنید خیلی فرق میکرد. توی همه داستانهایی که میخوند آسمون روز رنگ آبی داشت و آسمون شب سیاه رنگ بود. اما آسمون اون فقط یک رنگ داشت... رنگی به سرخی خون ! 〗
جادوي عشق di iicequeenn
iicequeenn
  • WpView
    LETTURE 96,958
  • WpVote
    Voti 10,235
  • WpPart
    Parti 60
بوسه‌هایت مرگ را به تأخیر می‌اندازند. مرا ببوس!
Loveland (COMPLETED) di rahame
rahame
  • WpView
    LETTURE 186,440
  • WpVote
    Voti 17,334
  • WpPart
    Parti 82
زمانی که والدین پرنسس الیزابت در جنگ کشته میشن ، اونو به عنوان غنیمت می برن پیش پادشاه (فن فیکشن هری استایلز)