xoxopomeon
- Reads 11,558
- Votes 1,351
- Parts 23
جونگکوک نمیخواست هیچکس به عزیزشدهش نزدیک بشه.
چون میدونست هرکی به سمت اون میاد،
فقط و فقط برای سوء استفاده و آسیب زدن بهش میاد.
عزیزکردهای که خودش هم از وجود اون دیوونهی خونخوار،خبر نداشت.
فقط میدونست و حس میکرد. کسی.چیزی.همیشه باهاشه.
و این بهش احساس امنیت میداد.
°❀.ೃ࿔*𖡼.𖤣𖥧𖡼.𖤣𖥧❀࿐
جونگکوک روی لبهای لرزون پسر زمزمه کرد.
«نگران نباش... دیگه هیچوقت قرار نیست، حتی فکرت هم به سمتش بره...»
تهیونگ تنها نگاهش رو دور اتاق چرخوند.
خون،، بدن اون مرد،، امنیت؟امنیت.
با چشمهای پر لب زد.
«ببخشید؟آجوشی؟... میشه بغلم کنید؟...»
𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: 𝐤𝐨𝐨𝐤𝐯
𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐀𝐜𝐭𝐢𝐨𝐧10٪, 𝐌𝐚𝐟𝐢𝐚, 𝐬𝐦𝐮𝐭, 𝐂𝐮𝐭𝐞 80%, 𝐀𝐧𝐠𝐬𝐭 10%, 𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞 100%
به امید اینکه یک نیمچه لبخند به لبهای نازت بیاره🫂🍀🌸✨️