GAME OVER ( persian fanfic)
يهـ عـِشقِ خطر ناكـ ؟ fan_fic
الکساندرا بلک، دختری که بخاطر حمله ی خون آشام ها سرزمینش نابود شده، توسط پرنس سیاه، زین مالیک، به بردگی گرفته میشه و مجبوره که تمام نیاز های پرنس رو برطرف کنه...که یکی از این نیاز ها خونه و...قلبش. پ.ن:این داستان دوممه دوستان:) خیلی عالیه و کاملا متفاوته.بهتون قول میدم که عاشقش میشید.فقط بهش یک فرصت بدید ^-^ پ.ن2: شرم...
اين داستان داستانى مهيج ,عاشقانه و درام هست که پسرا (١d)تمامى اونا در اين داستان نقش هاى زيادى دارن و هر قسمت اين داستان تيک هاى تلخى از زندگى دخترى رو نشون ميده که علاقه شديدى به نقاشى داره ولى از شانس بدش تقدير اون جورى بود که خانواده خوبى نداشت و ادامه داستانم به طرز شگفت انگيزى پر از هيحان خواهد شد ولى ازتون...
خب من میدونم نویسنده ی خوبی نیستم مخصوصا تو داستان های اینگیلیسی بخاطر همین تصمیم گرفتم یه داستان به فارسی بنویسم. این داستان درباره ی یه دختر 16 سالس که مامان و باباش از هم جدا شدن و هیچ اعتقادی به عشق نداره ولی یه روز یه کسی رز میبینه که زندگیشو تغییر میده.
لی لی: عشق وجود نداره زین: پس اسم این قدرتی که باعث میشه کنارم بمونی و بهم اعتماد کنی چی میتونه باشه؟ لی لی: منظورت چیه؟ زین: شاید این خوده عشقه