🪼🪼
143 stories
WENDIGO | VKOOK by toskafic
toskafic
  • WpView
    Reads 238
  • WpVote
    Votes 66
  • WpPart
    Parts 3
_میزان آسیب رو نمی‌تونی حدس بزنی کارآگاه! _تو دیوانه‌ای وندیگو. _آره، دیوانه‌ی تو. مبتلا به جنونِ خون، تماشا کردن خونی‌که عضلاتت رو نقاشی کرده، منو مجنون می‌کنه؛ من شیفته‌ی این‌ هستم‌که بنشینم و دونه به دونه‌ی زخم‌های عمیق بدنت رو لمس کنم و بعد... تو واسم از اینکه چقدر روح و جسمت به خون آغشته‌است، حرف بزنی. سال ۲۰۳۰؛ سن‌پترزبورگ ظهور یک شیطان و شروع یک قصه‌ی جنون‌آمیز! قاتل سریالی به نام "وندیگو" درحالی که سال‌های زیادی در سایه زندگی کرده و در اون تاریکی قدرت گرفته، با شروع به کشتارِ گناهکاران، پا به عرصه‌ی جرم و جنایت می‌ذاره. قاتلی که وحشت عجیبی رو به دل سیاسیون، مذهبیون، ثروتمندان و گروه‌های جنایت‌کار می‌اندازه... شرِ مطلقی که برای از بین بردن شرارت‌های ریز و درشت افراد جامعه خودش رو نشون می‌ده و نکته‌ی هیجان‌انگیز داستان اینه:«وندیگو کشش عمیق و مرموزی نسبت به کارآگاهِ پرونده‌اش، یعنی جونگکوک جئون داره. کارآگاهی که از جنایت‌های وندیگو بیزار نیست و به دنبال هیجانیه که اون مَرد واسش رقم می‌زنه.» Writer: Dmitri Couple: VKOOK Tag: Crime, Harsh, Dark Romance, Mafia, Smut Up: Sunday این فیکشن پاورباتمه؛ ولی اخلاق جونگ‌کوکش یه‌لیگِ دیگه‌است.
Silent Vows🎭🥀 [Kookv] by baranrahmany
baranrahmany
  • WpView
    Reads 892
  • WpVote
    Votes 89
  • WpPart
    Parts 6
سوگند های خاموش 🥀🔇 "به صورت موقت این فیک متوقف شده است " یک زندگی عادی با روال طبیعی... یک اتفاق یا بهتر یک تغییر بزرگ ، شاید هم یک سرنوشت جدید ! ___________________________________ Couple: Kookv Genre : Angest , Drama , Romance, smut , action یک یتیمِ خاموش با گذشته‌ای تلخ... یک سیاست‌مدار جوان با رازی ویرانگر... وقتی مسیر کیم تهیونگ و جئون جونگ‌کوک در نیویورک به هم می‌رسد، تنها چیزی که قطعی‌ست، این است که هیچ‌چیز مثل قبل نخواهد بود. عشق؟ یا انتقام؟ حقیقت؟ یا فداکاری؟ سرنوشت تصمیم گرفته بازی کند... تو آماده‌ای واردش شوی؟ یکی از آن‌ها نجات می یابد...ودیگری سقوط میکند "بخشی از داستان " جونگکوک به آرامی قدم برداشت و نزدیک شد. تهیونگ کنار پنجره ایستاده بود، چشمانش از چیزی در دوردست خالی و تار بود. جونگکوک با صدایی لرزان گفت: «تهیونگ... من نمی‌خوام تو رو از دست بدم...خواهش میکنم.» تهیونگ به آرامی سرش را به طرف او چرخاند، نگاهش سرد و بی‌روح بود. «ولی من همیشه از دست میرم، جونگکوک. این تنها سرنوشته که منو می‌بره.» جونگکوک گامی به جلو برداشت، دستش را به طرف او دراز کرد. «اینبار نمی‌ذارم بمیر‌ی، تهیونگ. نمی‌ذارم تو بری.» تهیونگ لبخندی تلخ زد و چشمانش را بست. «تو هیچ‌وقت نمی‌تونی جلوی سرنوشتمو بگیری.»
𝗡𝗔𝗭 | نآز  by ShiigaisHere
ShiigaisHere
  • WpView
    Reads 142,892
  • WpVote
    Votes 19,717
  • WpPart
    Parts 23
"تو دزد توت فرنگی های باغ بابابزرگمی؟" ابروش رو با شیطنت بالا انداخت و جوری که انگار هیچ اهمیتی به حضور الفای‌ کله فندقی نمی‌ده توت فرنگی نشسته رو بین دندون هاش گیر انداخت: "قراره دعوام کنی؟ " "آره!" "پس نه، من دزدی که عصر ها بعد از مدرسه میاد و به باغ بابابزرگت‌ حمله می کنه نیستم. مطمئن باش." توی اون لحظه جونگ‌کوک فقط حس می‌کرد می‌خواد امگای‌ روبه‌روش رو هم مثل درخت های اطرافش توی زمین بکاره؛ البته با کَله‌اش. °°°°°°°°°°°°°°°° 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: AU -رمنس - امگاورس - روزمره - اسمات- ددی کینک 𝐍𝐚𝐦𝐞: نآز‌ | 𝗡𝗮𝘇 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: کوکوی - هوپمین‌ 𝐔𝐩 𝐓𝐢𝐦𝐞: هفته‌ای یک تا دوبار
DARCY(season2) by VicGodtor
VicGodtor
  • WpView
    Reads 107
  • WpVote
    Votes 11
  • WpPart
    Parts 1
جونگ‌کوک و همسرش دعوای بزرگی داشتن و نتیجه‌اش این شد که مرد خونه رو ترک کنه و بعد از ساعاتی جونگ‌کوک تلفنی دریافت کنه که همسرش توی تصادف مجروح و حالا راهی کما شده... پسرک پنج سال تمام کنار همسرش میمونه ولی وقتی دیگه امیدی به بیدار شدنش پیدا نمی‌کنه، رمانی می‌نویسه که توس مرد همیشه زنده می‌مونه. رمانی به اسم «دارسی» و حالا که از توهماتش دراومده و فهمیده موقع نوشتن رمان انقدر خیال کرده که شروع به توهم کرده، همسرش از کما بیدار میشه... فصل دوم دارسی قراره بالاخره دارسی واقعی توی زندگی جونگ‌کوک برگرده...
MY YOUr 🐺🌘  by writerMisha
writerMisha
  • WpView
    Reads 6,697
  • WpVote
    Votes 1,076
  • WpPart
    Parts 34
فیک مای یور زمانی که توی جنگل باران خورده با شدت میدووید و خزهای خیس خورده اش با هر باد تکان میخورد ،،، با حس بوی خون که با بوی شیرینی ترکیب شده بود ، از حرکت ایستاد. گرگی که در سکوت زخم بزرگ روی دستش لیس میزد با چشم های براق از ترس به آلفا زل زد . قبل از بیهوشی انگار در بوی اقیانوس مرد غرق شد .... و زندگی که برای همیشه تغییر کرد. ;;;; کیم تهیونگ پسر ۲۵ ساله‌ی مجسمه‌سازی که رهبر پک تیگو هست و بقیه پک ها به عنوان قدرت اصلی قبولش ندارن و جئون جونگ‌کوک بتای ۳۷ ساله‌ای که مشاور پک جئون‌ها با قصد قبلی به پک تیگو میره. اما چرا آخرش هم برای فرار به اونجا پناه می‌بره ؟ ؛؛؛؛ کاپل: تهکوک ، یون‌مین ، چانبک ژانر : امگاورس ، اسمات ، عاشقانه نویسنده: Misha این فیک داخل چنل تلگرام هم آپ میشه
je t'aimerai encore  by Bora444
Bora444
  • WpView
    Reads 5,303
  • WpVote
    Votes 650
  • WpPart
    Parts 19
این اولین فیکشن من توی واتپده؛ امیدوارم این فیکشن رو دوست داشته باشید . فیکشنی غم انگیزه ولی من برای نوشتنش زمان زیادی و همچنین احساسات زیادی صرف کرده ---------------- کیم تهیونگ و جعون جونگ کوک دو پسر جوان که دیوانه وار همو دوست دارن اما توی زمان و مکان و همچنین توی بدنی اشتباه عاشق هم میشن ولی سر انجام این عشق چی خواهد بود؟
dark boundaries|دارک بوندریز  by AREZO2316
AREZO2316
  • WpView
    Reads 5,249
  • WpVote
    Votes 822
  • WpPart
    Parts 18
نام فیک dark boundaries (دارک بوندریز) ژانر:درام روان‌شناختی، فانتزی، AU، تراژدی ---- یه اشتباه کافی بود تا همه‌چیو از دست بده همکاراش، عزیزاش، و خودش. تصمیم می‌گیره تمومش کنه... ولی مرگ، براش پایان نیست. وقتی چشم باز می‌کنه، دیگه اون آدم سابق نیست. توی بدن یه خواننده جوونه، وسط دنیایی پر از نور، فریاد و دروغ. دنیایی که هیچ‌چیزش واقعی نیست... جز یه نگاه آشنا. ---- «چرا فقط راجع بهش حرف نمی‌زنی؟» صدای تهیونگ لرز داشت؛ انگار بین بغض و خشم گیر کرده بود. «صداها خاموش نمی‌شن... فکر می‌کردم فرار کردن آسونه...» «ولی الان... بعدِ دیدن و شناختنِ تو... انگار پاهام شکستن.» جونگکوک جلوتر رفت، صدای نفسش نزدیک گوشش لرزید: «یعنی الان میترسی فرار کنی؟» تهیونگ : «ترس واقعی اینه... بدون تو نفس بکشم.» #تهکوک #کوکوی #ویکوک #ورس #یونمین
𝐅𝐑𝐎𝐌 | ܦ̇ܝ‌ߊ‌ܩܢ by jkvfic_
jkvfic_
  • WpView
    Reads 3,056
  • WpVote
    Votes 379
  • WpPart
    Parts 2
ترسناک تر از هیولاها وجود خودشون درکنارته... خلاصه داستان👇🏻 《یه خانواده به‌طور تصادفی وارد شهری می‌شن که هیچ راه خروجی نداره. روزها عادیه، اما شب‌ها موجودات مرموز و خطرناکی از جنگل میان که می‌خوان ساکنان رو شکار کنن. مردم باید پشت پنجره‌های بسته پنهان بشن تا زنده بمونن. حالا همه به‌دنبال پیدا کردن راز شهر و راهی برای فرارن، اما هر جوابی فقط معمای تازه‌ای می‌سازه.》 چی ميشه اگه تهیونگ پسر اون خانواده بشه و عاشق کسی بشه که کل شهر ازش حساب میبرن؟ _______ ژانر: ترسناک، هیجانی، معمایی، تخیلی، اسمات کاپل: KOOKV تایم آپ: نامنظم نویسنده: MELINA
Achmaz by Annil_o
Annil_o
  • WpView
    Reads 85,950
  • WpVote
    Votes 7,629
  • WpPart
    Parts 11
جونگ‌کوک حتی فکرش رو هم نمی‌کرد نودفرستادن برای استاد کیمی که ازش متنفره، باعث بشه درگیر راز کثیف و غیرقابل‌تصور اون استاد بشه؛ چه برسه به اینکه بابت اون اشتباه، باید هر شب خسارتی بپردازه که زندگیش رو به دور از تصورش ببره! _داستان اینه وروجک؛ تو می‌خوای بدویی و من بیفتم دنبالت، منم دویدن رو خوب بلدم. - مگه موش و گربه‌ایم؟ _ تو شکار منی، منم شکارچی‌ام. - غذا نیستم من. اخم‌هاش رو توی هم کشید؛ به غرور پسرانه‌اش برخورده بود خب! اما مرد، خیره به لب‌های آویزون پسر که تبدیل شده بود نقطه‌ضعفش، گفت: _ اما خوشمزه‌ای. - معلومه که هستم! 𝅏 𝗡𝗮𝗺𝗲: Achmaz-Vkook 𝅏 𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲:‌ Comedy, Smut, BDSM, School life
Hidden Badge by themeowthe
themeowthe
  • WpView
    Reads 537,917
  • WpVote
    Votes 41,196
  • WpPart
    Parts 19
Genre: omegaverse/smut/romence/fluff Up:کامل شده خـلـاصـه فـیـکـشـن ↧ جـونـگ‌کـوک 🎃 یه گرگ سـفـید امگاست که بعد ازهیجده سالگی نشون جفتش رو بدنش ظاهر شده اما جفتی وجود نداره....این در حالیه که هیچ امگایی 🌝 بدون حضور جفت، نشونش ظاهر نمیشه...در همین بین هم یکی از گرگ های سـیـاه ⚫️ که نوع برتری از گرگ ها هستن و هر کدوم یه قدرت خاص دارن جـیـن و نشون می کنه...آدم هایی که میان جین و ببرن نشونه ای از نشان جین ندارن و مجبور میشن کوک رو هم همراه خودشون ببرن. چی میشه وقتی که وارد محوطه‌ی 🚧 گرگ های سیاه شدن کـیـم تـهـیونـگ معروف و ببینه؟ کیم تهیونگی که بر خلاف گرگ های سیاه و با توجه به شایعه ها قدرتش بیشتر از یکیه. چی میشه اگه این دو مـوجـود خاص سر راه هم قرار بگیرن؟✨🧨 ╴#HiddenBadge