Mariaaaasg_7
"Blind"
"نابینا(کور)"
'••••••••••••••••••••'
بعد از اینکه داراییها و حق استفاده از جادو از دراکو مالفوی گرفته میشه، یه نفر یه نفرین روش میزنه که نه میتونه جلوی اون رو بگیره، نه باطلش کنه. بیمارستان سنت مانگو هم حاضر نیست به یه مرگخوار سابق کمک کنه.
اون نابینا، تنها و بیپول میمونه. اما به طرز عجیبی زنده میمونه؛ با گدایی توی کوچه دیاگون.
زندگیش یه روال تکراری پیدا کرده، تا اینکه مأمور جدیدی سر و کلّهاش پیدا میشه - هری پاتر، که دراکو رو نمیشناسه ولی دلش میخواد ازش مراقبت کنه.
حالا سوال اینه: وقتی هری بفهمه اون گدای نابینا در واقع دراکو مالفویه، چی میشه؟ آیا میتونه واقعاً کمکش کنه؟
'••••••••••••••••••••'
من نویسنده نیستم و فقط ترجمه میکنم .
تمامی حقوق این داستان متعلق به نویسندهی عزیز است.
ترجمه صرفاً جهت مطالعه و لذت بردن خوانندگان انجام شده و هرگونه انتشار یا استفادهی تجاری از آن بدون اجازهی نویسندهی اصلی مجاز نیست.
آیدی نویسنده : jschulte@
I'm not writer of this book and I just a translator.
All rights to this story belong to the original author.
This translation is made solely for reading and enjoyment purposes. Any reproduction or commercial use without the author's permission is strictly prohibited.
Author ID : @jschulte