رید دیز:′| بیفُور یو دآي
10 stories
Hidden( translated to persian ) by deliiiled
deliiiled
  • WpView
    Reads 406,362
  • WpVote
    Votes 37,515
  • WpPart
    Parts 96
He was like a moon part of him was always hidden. اون شبیه ماه بود قسمتی از اون همیشه مخفی بود.
Hurricane{Z.M} by zayniction
zayniction
  • WpView
    Reads 17,666
  • WpVote
    Votes 2,537
  • WpPart
    Parts 37
احساس کردم چشماش داره بین ما می چرخه. ـ یک این جا هیچ کس به هیچ وجه رابطه ی جنسی نخواهد داشت.برام هیچ فرقی نمی کنه زن با زن‌,مرد با مرد,زن بامرد. ـ دو اینجا هیچ کس از من نمی پرسه "چرا" و من تنها کسی ام که می پرسه. ـ سه من سر وقت میام و میرم و شما هم بدون حتی یک دقیقه تاخیر باید اینجا باشید. ـ چهار..ـ دوباره شروع به راه رفتن کرد و به همه با دقتی که خاص خودش بود نگاه می کرد ـ من به انتخاب آقای وارنر احترام میذارم ـ ولی نارضایتی از صداش میبارید ـ ولی فکر نمی کنم وجود ی زن توی آشپزخونه ضروری باشه چه برسه به چند تا. مکث کرد و ادامه داد:پس ی کاری نکنید که نظرم راجع به احترام به خواسته ی سر آشپز قبلی عوض بشه. بعد از چند لحظه که انگار چند سال بود دوباره شروع به قدم زدن کرد. ـ و هر کس از قوانین سرپیچی کنه بی برو برگرد اخراجه....و اولین روز کاری تون رو بهتون تبریک می گم. ~~~~~ Zayn Malik fanfiction
Slave Of The Darkness by sarehkz
sarehkz
  • WpView
    Reads 108,355
  • WpVote
    Votes 10,260
  • WpPart
    Parts 57
من بهش یه بوسه روی گونه دادم قبل اینکه به گوشش برگردم. من شاهرگی که بهش نیاز داشتم رو دیدم. با بوسیدن پوست ظریفش آمادش کردم برای کاری که قرار بود انجام بشه. دندون های نیشم از همیشه تیز تر بودن. آماده برای دریدن! من دندون هام رو توی شاهرگش فرو بردم و دو سوراخ روی گردنش به جا گذاشتم.. بقل گوشم نفس نفس میزد.. خون خیلی سریع دهنمو پر کرد..مایعی گرم و لذیذ که از گلوم پایین میرفت.. اون از درد شروع کرد به بی طاقتی کردن.. ولی لبامو به هیچ عنوان از تنش جدا نکردم .. تا به حال چیزی مثل این رو نچشیده بودم.. داشتم مثل یه حیوون غرش میکردم.. غریضه ام داشت دیوونه میشد.ولی اهمیت ندادم..این چیزیه که هستم!
Deranged(Persian translation) by Lia-Grace
Lia-Grace
  • WpView
    Reads 61,743
  • WpVote
    Votes 6,886
  • WpPart
    Parts 48
یه تونل خیلی پر رمز و راز توی شهری که کارتر توش زندگی میکنه وجود داره. از وقتی یه دختر بچه بود بهش گفته بودن به اون تونل نزدیک نشه. خطر توش کمین کرده و این کارترو میترسوند. هیچکس نتونسته بود تهشو ببینه، حتی نورم نمیتونست به ته اونجا برسه. حالا یه دختر نوزده ساله اس با یه همچین حس کنجکاوی .دوستای کارتر اونو کشوندن توی خاطرات بچگیش و تحت فشارش گذاشتن تا بره و ببینه چی واقعا توی تونله. اما کارتر میدونست که توی تونل یه پسر آشفته و خطرناک دراز کشیده و منتظر بعدیه. By: @Its_Totally_Makayla
Maggy,the planet of mine(2) by farrytales
farrytales
  • WpView
    Reads 15,755
  • WpVote
    Votes 2,509
  • WpPart
    Parts 20
من میدونم که همه چیزوسیاه وسفیدمیبینی. پس برات یه آسمون آبی شفاف میکشم:) -آبی،تروی سیوان-
Maggy's Planet(1) by farrytales
farrytales
  • WpView
    Reads 41,503
  • WpVote
    Votes 6,347
  • WpPart
    Parts 40
هری يه سياره نداشت. چيزی که اون داشت يه کهکشان ناشناخته بود:) [Dedicated to all the broken girls in the whole wide world:")]
Alien [Z.M] by nil_rz
nil_rz
  • WpView
    Reads 67,278
  • WpVote
    Votes 6,532
  • WpPart
    Parts 44
[COMPLETED] - ما تنها نیستیم ! -