i'm Not Good (niallhoran)
گذشته بعضی اوقات زود فراموش میشه و بعضی اوقات خیلی زود به یاد میاد .... .. خانواده یه پشتیبانه ولی اگه خانواده از بین بره آدم نابود میشه ....
گذشته بعضی اوقات زود فراموش میشه و بعضی اوقات خیلی زود به یاد میاد .... .. خانواده یه پشتیبانه ولی اگه خانواده از بین بره آدم نابود میشه ....
"......تو لیاقت موندن تو وان دایرکشن رو نداری ، تو باید بمیری" cover by @HarrietStylse
[طنز - آموزنده] مناسب زیر 18 سال. دوتا رفیق فابریک یکی میمون و اون یکی لویی شیطونه...
گى بودن گناهه. تتو كردن گناهه. سكس داشتن قبل از ازدواج گناهه. بودن با لويى گناهه، هرى اينو ميدونه. اون ميدونه بودن با اون مرد مخالف هر چيزيه كه اون باور داره. اما حتى اگر اون مذهبيه ولی هنوزم كنجكاوه. *** *this book is translate by page and its not allowed to copy*
آدم باید برای به دست اووردن عشقش تلاش کنه وبجنگه و من تا قسمتی از زندگیم اینو درک نکردم ولی اون چشمای زمردی باعث شدن تا براشون بجنگم بااین که میدونستم اون چشما به کس دیگه ای نگاه میکنه
سال ها سختى کشيد و تلاش کرد تا به جايى برسه که الآن هس،چيزى که آرزوشو داشت،کارى که بايد انجام ميشد حتى به قيمت جونش. ولى آيا ميتونه به انجام برسونتش يا عشق مسير زندگيشو عوض ميکنه؟! آيا زندگيش همينطور سياه ميمونه يا ميتونه با انتقام گرفتن يه بار ديگه به ديواراى قلبش رنگ سفيدو هديه بده؟!
***تو کل زندگیش پوچ بوده،بی معنی بوده،یه عوضی بوده! اگه بخواد حساب کنه با چند تا دختر خوابیده و بدبختشون کرده،حساب از دستش در میره! حالش از رابطه با دخترا بهم میخوره ولی دیگه عادت کرده هرشب با یکی بخوابه! پدرش یه سرمایه دار خیلی بزرگه که میخواد پسر 20 سالشو یه کم عاقل کنه!چجوری؟به عنوان نماینده ی خودش تو یه بیمارستان...
عشق چیزی نیست که قابل پیش بینی باشه، همیشه زمانی که انتظار نداری عاشق بشی عشق میاد سراغت، اون زمانه که میفهمی عشق همیشه وجود داشته و فقط منتظر یه فرصت بوده تا خودشو نشون بده،پس همیشه قلبتو برای عشقی همیشگی آماده نگه داره چون امکان داره هر لحظه حسش کنی... M.D
اولين فن فيك من!! وقتي در زندگي لويي و هري يك اتفاق غير منتظره ميوفته!
«طبقهی بالا» من تنهای تنها بودم! یادم نبود چند وقته... سالها... خاطرات کمکم پاک شدن. حتی اسمم رو به سختی به یاد میآرم. شب و روزها میگذرن. یادم نیست به چه گناهی این جا حبس شدم. هیچی یادم نیست... تنهایی، تنهایی، تنهایی... ...و بعد، یه روز در صدایی کرد و من به جای صورت روانپزشک، چهرهی یه دختر جوان رو توی چارچوب در...
لويي به عنوان يه توالت شور ميخواد پيشه هري كار كنه اما يه سري اتفاقاتي ميوفته كه اون از يه توالت شور به يه دوست پسر دوس داشتني تبديل ميشه !
شخصیت اصلی داستان یه دختر هجده ساله هست به نام مرلیا سامرز و توی داستان یه اتفاقات هیجان انگیزی براش میوفته که خودتون بخونین..... این داستان از ذهن خودمه شایدم یکم از داستانای دیگه کمک بگیرم در هر حال مرسی از اینکه میخونینش
A Niall Horan story , Allison sits on the bathroom floor crying, feeling hopeless and worthless, she walks in the park alone she acidently bumps into a guy in a park , they start talking and exchange their numbers and end up being friends, Wanna know what happens? Read this book and u will find out
***همه چیز اینجوری شروع شد: "با من ازدواج میکنی!?"**** فن فیک ساخته و پرداخته خودم ... نه کپی ...نه ترجمه. "نایل هوران" در نقش :نایل هوران "لیلی کالینز" در نقش :لیلی کالینز "نیکلاس هولت" در نقش :نیکلاس هولت ********* امیدوارم دوست داشته باشید.
کار لویی در زندگی تمرین دادن فُک هاست. هری توی استخر فُکش میافته و باهاش همراه میشه. ترجمه ی این http://archiveofourown.org/works/973210
Smart Sun is an original persian fanfic ... about Louis Tomlinson and his true LOVE , Harry Styles. it's for Iranian Larryshippers.... لویی تاملینسون استاد تازه ی دانشگاه از شدت استرس روز اول تدریس نمیدونه باید چکار کنه... یعنی چه اتفاقی میوفته وقتی باید با یه مشت جونور پررو سر کله بزنه...!?
یه دنیای دیگه که توش هری برای افراد پولدار و معروف حیوون نگه داری میکنه و لویی پولدار و معروفه. ترجمه ی این http://archiveofourown.org/works/997974
سلام به دوستای خوب و خوشگلم این اولین داستانیه که دارم می نویسم و نمی دونم چقدر طول بکشه هنوز درموردش تصمیم نگرفتم و امیدوارم خوشتون بیاد و لطفا با نظر دادناتون بهم انرژی بدید
اين فصل دوم love in bar هستش ولي از خودم چون خواستم ادامش بدم و اينو فهميدم كه يجورايي اين ف.ف محبوب شده خب و اينكه نظر و راي فراموش نشه ميخوام از اولي هم بيشتر طرفدار داشته باشه لذت ببريد
"چیکار میکردی،" لویی شروع میکنه و میدونه که این فقط بیشتر جریحه دارش میکنه "اگه این آخرین روزت روی زمین بود؟" هری یکم فکر میکنه، ابروهاش با تمرکز توی هم رفته ان و بعد یه جورایی باپرویی میگه "میرفتم چتربازی. خونوادمو میدیدم، دوستامو میدیدم." "دیگه چی، هری؟" ترجمه این http://archiveofourown.org/works/738802