Select All
  • یک ساعت مانده به مرگ
    984 150 1

    آخرین روز زمین بود. اخبار گفته بود امروز همه چیز تمام می شود.پایان نزدیک بود و بالاخره زمان مرگ فرا رسیده بود. در خیابان قدم می زدم و به سمت خانه می دویدم. قرار بود زمین در ساعت ده و سی و سه دقیقه شب، از بین برود.

    Completed  
  • The Reason [persian]
    292K 24.2K 97

    |H.S fanfiction| "كى فكرشو مى كرد و عشقمون كارساز باشه؟"

    Completed  
  • Remember me
    13.1K 2.3K 48

    یه حسی بهم ميگه سرنوشت بازهم مارو باهم رو به رو میکنه!

  • Revenge
    13.3K 1K 18

    خودم ميدونم يه كارى باهاش كردم كه كلمو ميكنه اما چه كنم كلمو بكنه كلشو ميكنم

    Completed  
  • S.O.T.W
    617 16 5

    آدمایی هستن ...از وقتی که به دنیا می یان چیزی می شن که نمی خوان...نه برای سرنوشت بلکه برای نوشتنش .....

    Completed  
  • Special band (persian fanfic)
    852 59 1

    Completed  
  • sweet fever
    1.9K 143 4

    maybe you aren't the one I excepted...maybe you're the cause of my fever

    Completed  
  • پرتره
    526 52 3

    selena gomez as yasaman taylor lautner as sepehr

  • Bad Boy's Game
    71.1M 2.2M 45

    He lit his cigarette, I lit nothing. He drank alcohol, I drank water. He smirked, I smiled. He didn't love me, I didn't love him. He and I together wouldn't last a day. And then the game started... He said he found me intriguing, unique, and interesting because I didn'...

    Completed