reading list
10 stories
ترشحات مغز خوددرگیرم. by _theylda
_theylda
  • WpView
    Reads 528
  • WpVote
    Votes 158
  • WpPart
    Parts 30
کلمات برای من مث قطرات آبه. وقتی شروع میکنم به نوشتن، شیر آب باز میشه و کلمات خودشون میان... پس این یه وان از کلماته. :)
EMPTY [Z. M]  by itsbienow
itsbienow
  • WpView
    Reads 6,426
  • WpVote
    Votes 1,025
  • WpPart
    Parts 24
چرا بیدار شدم و نبودی چرا صبح شد چرا ندارمت چرا انقدر جات خالیه چرا... انقدر دوری؟ 2 0 1 8 ZIAM MAYNE "Finished"
Moviola by frogmd
frogmd
  • WpView
    Reads 23,989
  • WpVote
    Votes 3,965
  • WpPart
    Parts 1
جايى كه توش زين و ليام هر آخر هفته با هم فيلم مى بينن. يا وقتى زين به فيلم ديدن، نترسيدن و دوست داشته شدن و دوست داشتن عادت نداره، و ليام به همه ى اينها عادتش ميده. ziam mayne fanfiction copyright © frogmd 2017-20
Freedom of Sin by atalebymystery
atalebymystery
  • WpView
    Reads 72,588
  • WpVote
    Votes 11,499
  • WpPart
    Parts 51
«آزادی گناه» من یک انسان آزادم! من اجازه دارم تمام قوانین انسانیت رو درهم بشکنم... از مخالفانم بهره‌کشی کنم... هر کس سر راهم بایسته رو بکشم... اعتقاداتی که از نظر خودم غلطه رو نابود کنم... چون من یک انسان آزادم! A Harry Styles Fanfiction
INFORMATION ( ziam mayne ) by sun1fiction
sun1fiction
  • WpView
    Reads 12,508
  • WpVote
    Votes 1,080
  • WpPart
    Parts 11
برمیگردیم به درس تاریختون داد و ستد اولین ایده برای ایجاد روابط بازرگانی بود این خیلی سادست من چیزی رو میدم که شما ها دنبالشید و شما چیزایی رو بهم میدید که من دنبالشم اگه از پسش بر نیومدید کارمون با هم تمومه اگه هم کارتونو انجام دادید اون موقع علاوه بر نفعی که تو این بازرگانی میبرید یه پولیم گیرتون میاد این جا زمینه منه زمینه منم قوانینه منو داره اگر رعایتشون نکنید ازش کنار میرید این اونقدا هم سخت نیست اگه بتونید بیخیال پروانه هایه تو شکماتون شید cover by @kimiyamdstories THIS IS THE GAME OF THRONES
Stupids by atalebymystery
atalebymystery
  • WpView
    Reads 117,504
  • WpVote
    Votes 16,760
  • WpPart
    Parts 49
«احمق‌ها» من معمار نیستم ولی می‌دونم پیش از این که قصر بسازی باید آلونکت رو خراب کنی. نمی‌تونی روی همون زمینی که آلونک داری قصر رو هم بخوای. قبل از این که برجت ده‌ها متر بالا بره... اول باید چند ده متری رو پِی بکنی و پایین بری. من معمار نیستم ولی زیاد تو حرفه‌ی این و اون سرک می‌کشم : ) A Zayn Malik Fanfiction
Upstairs by atalebymystery
atalebymystery
  • WpView
    Reads 114,712
  • WpVote
    Votes 15,129
  • WpPart
    Parts 50
«طبقه‌ی بالا» من تنهای تنها بودم! یادم نبود چند وقته... سال‌ها... خاطرات کم‌کم پاک شدن. حتی اسمم رو به سختی به یاد می‌آرم. شب و روزها می‌گذرن. یادم نیست به چه گناهی این جا حبس شدم. هیچی یادم نیست... تنهایی، تنهایی، تنهایی... ...و بعد، یه روز در صدایی کرد و من به جای صورت روانپزشک، چهره‌ی یه دختر جوان رو توی چارچوب در دیدم! ...که وحشت‌زده به من خیره شده!!! A Niall Horan Fanfiction
paint (ziam)(persian) by niallssm
niallssm
  • WpView
    Reads 101,323
  • WpVote
    Votes 11,420
  • WpPart
    Parts 36
تو میخوای چی رو نقاشی کنی؟" "تو رو" "original story by @boytoys" "cover story by @HarrietStylse