ساعتم زنگ خورد بلند شدم و خفش کردم مأموریت داشتم باید یه نفرو می کشتم نمیشناختمش ولی فقط میدونستم یه دختره و آدرسش رو داشتم...

.نیمه ی گمشده ی من.

صنم 23 ساله ایرانی ، پزشک و جراح مغز و اعصاب و قلب و عروق جزو نوابغ قرن جاری پس فارغ التحصیلی از دانشگاه کانادا مشغول به کار در سراسر دنیا به صورت پزشک پروازی میشود و در این جریانات با نایل هوران وان دایرکشن آشنا میشود ....اما آیا عشق آنها تا کی پایدار خواهد بود؟ لطفا حوصله به خرج بدین این داستان بعد از 5 یا 6 قسمت بعد جدی میشه....پس بیشتر بخونید و منتظر باشین.....

He was like a moon part of him was always hidden. اون شبیه ماه بود قسمتی از اون همیشه مخفی بود.

اشلي گرين يه فرد باهوشي ....فراتر از باهوش ! اون مغزش خيلي خوب كار مي كنه همين هم براش مشكل سازه... و چي ميشه اگه تو اين هرج و مرج عاشق شه...

تنها سرگرميش گذروندن زندگيش بود.اون توى وضعيتى بزرگ شده بود که به جز گذران زندگيش چيزى ياد نگرفته بود.هيچوقت هيچ احساسى به دنياى اطرافش نداشت ولى شايد اين فقط به اين دليل بود که دنيا هم واسش احساسى خرج نکرده بود. اون نميتونست قبول کنه ولى واقعيت زندگيش ايجاب ميکرد با احساسش کنار بياد. اون با چنگ و دندون بفکر نجات زندگيشه و اين عاقلانه ترين کار ممکنه. ﹏﹏﹏﹏﹏ هشدار:داستان داراى صحنه هايى هست که خوندنش براى همه مناسب نيست. ﹏﹏﹏﹏﹏ زين ماليک باربارا پالوين هرى استايلز مکس جورج لويى تاملينسون نايل هوران جيد فيروال ليام پين کايلى جنر نيتن سايکس

این منم... ((مگان)) دختر سختی... درد... مراقب دلت باش... عشق همه چیزت رو عوض میکنه... باعث میشه قوانینتو زیر پات بزاری... درام/عاشقانه/ترسناک

یتیم خونه؟ این همون جاس؟ ولی چی شد که به این روز افتاد؟ چرا هرکی که داخلش میره زنده بیرون نمیاد؟