Pa-ri-ya
- Reads 1,792
- Votes 235
- Parts 17
نگاه ترلان به صورت هلیا ماند...خیره به ت ک تک اجزای صورتش...قطرات عرق روی سر صورتش نشستند(باورش نمیشد که خودش رو لو داده باشه)...بدنش گر گرفت...چشم هایش پرشدند...خالی شدند...خطی خیس روی گونه اش راه باز کرد...آخر خط قطره شدوافتاد
.
.
.
این کتاب در حال چاپ میباشد لطفا کپی نکنیند
.
.
cover by S_A_M_A
.
.
ممنونم که این داستانو می خونید و رای و نظر میدید