Midnight Memories
34 stories
Different (L.s) (completed) by Larryfanfic_HL
Different (L.s) (completed)
Larryfanfic_HL
  • Reads 173,570
  • Votes 19,708
  • Parts 99
+اين داستان عشق نيست +داستان اعتياده
Vibes by Lellsy
Vibes
Lellsy
  • Reads 97,086
  • Votes 2,496
  • Parts 1
Five year old Harry has been blind since birth. He has no confidence and finds the world boring. That is, until he meets Louis – another kid, two years older than him, with difficulties. They’re polar opposites and on paper it should be a disaster in the making, but they soon find it’s not the case.
Oblivion (Larry AU Stylinson MSBK Finale) by booandhazzababe
Oblivion (Larry AU Stylinson MSBK Finale)
booandhazzababe
  • Reads 375,883
  • Votes 19,251
  • Parts 46
This story Oblivious (Larry AU) (Book 3) is part of the Msbk and Mbkff series, continued of the second book. -My Step Brothers Keeper (Book 1) -My Brothers Keeper (Book 2) in my library.
illegal|l.S by nilostylinson
illegal|l.S
nilostylinson
  • Reads 122,522
  • Votes 24,750
  • Parts 63
عشق؛یک اتحاد دونفره‌ای است،علیه جهان. در سال [۱۹۴۰] و در پی شروع جنگ جهانی دوم، خانواده لوییِ نوزدَه ساله جلوی چشمانش به دست سربازان نازی به قتل می‌رسند. تلاش‌های لویی برای انتقام بی‌فایده‌ست! سرانجام، دستگیر شدنش سرنوشت او را با سرنوشت ژنرال هری استایلز گره می‌زند. Genre// War, Romance
Got The Sunshine On My Shoulders [L.S](Persian Translation) by PersianGayVodka
Got The Sunshine On My Shoulders [L.S](Persian Translation)
PersianGayVodka
  • Reads 136,738
  • Votes 29,918
  • Parts 52
[Completed] پنج سال پیش، هری استایلز برای تبدیل شدن به یک خواننده و هنرمند، زادگاهش رو ترک کرد. هری به اون چه که پشت سرش به جا گذاشت توجه زیادی نکرد- یک زندگی، یک خانواده، و یک همسر... کسی که روزی از خواب بیدار شد و فهمید هری ترکش کرده. و حالا، هری همه چیز داشت: پولدار و معروف بود و همه ستایشش می کردند، از جمله دوست پسرش. اما وقتی حرف جدی شدن رابطه به میان اومد، هری مجبور شد با تمام واقعیت های ناراحت کننده ی گذشته اش رو به رو بشه - و لویی. کسی بود که تمام برگه های طلاقی که هری در طي پنج سال گذشته براش فرستاده بود رو پس فرستاد. ------ H a p p y E n d i n g ------ Written by: @Hattalove (AO3) Translated by: Persian Gay Vodka Team
True Mates [L.S] by blouten
True Mates [L.S]
blouten
  • Reads 25,547
  • Votes 4,472
  • Parts 13
[Persian Translation] [complete✔] لویی تاملینسون، بدترین امگایی هست که هر کس به چشم دیده. اون امگایی هست که خودش رو‌ موظف به تسلیم شدن و اطلاعت کردن از بقیه نمی‌بینه، و به نوعی اون توانایی مقاومت در برابر دستوراتِ تقریبا هر فردی رو داره. هری استایلز پسری که از زمان تولدش یه آلفای واقعی بوده، اون به زودی میتونه جایگاه پدرش رو دریافت کنه، دقیقا به محضِ اینکه جفت شود. اما چه اتفاقی رخ میده اگر هری یقین داشته باشه که لویی جفتِ حقیقیش هست؟ و چه اتفاقی می‌افته اگر لویی نخواد با اون جفت بشه؟ یا اینکه در طرف دیگر، جایی که هری و لویی عاشق همدیگر هستند ولی تمام تلاششون رو میکنن تا اون رو نشون ندن؟ جایی که لویی از هری دوری میکنه، در حالی که بقیه افراد به آلفاهاشون احترام میزارن؛ در این زمان هری نیز سعی میکنه خودش رو به لویی نزدیک نکنه تا به تصمیمات اون پسر احترام گذاشته باشه. ژانر : امگاورس، عاشقانه، دبیرستانی #1 - shortstory #1 - harrytop #1 - louisbottom #2 - teenagers #3 - werewolf
ฯMaRsHmaLLow wiTh CoFFee by Don_Mute
ฯMaRsHmaLLow wiTh CoFFee
Don_Mute
  • Reads 66,982
  • Votes 11,742
  • Parts 17
៛Larry Stylinson Cute MPREG Short story៛ +تو قهوه تلخِ منی! ×تو ام مارشمالوِ صورتی منی! 🚫(Smut,Mpreg) θθθθθθθθθθθθθθθθθθθθθθ #1_gaylove #1_shortstory #2_cute
Mr taster  [Larry.Stylinson]  by kimo_blue
Mr taster [Larry.Stylinson]
kimo_blue
  • Reads 53,890
  • Votes 12,115
  • Parts 23
[{کامل شده}] برای این که تو مسابقه بزرگ آشپزی ایتالیا شرکت کنی نیاز داری یه سر آشپز موفق تمام فوت و فن پاستا پختن رو بهت یاد بده و چه سر آشپزی میتونه بهتر از لویی تو یک ماه از هری یه ستاره برای آشپزی ایتالیا بسازه؟؟ Lou, top Happy ending °°^^{Cover by notoriouse} °°^^ تاریخ شروع : 22 اسفند هزار و سیصد و نود و نه. 1 #boyxboy 1 #harry
Rooms [L.S] by CoralineJs
Rooms [L.S]
CoralineJs
  • Reads 8,337
  • Votes 2,145
  • Parts 11
Completed ✓ زمانی که چشم هاشون رو باز کردند،گیج و سرگردان بودند و با آشفتگی به اطرافشون نگاه انداختند. تنها درکی که همگی تو اون لحظه داشتند تو یک واژه خلاصه میشد: ترس. ترسی که هرچی بیشتر میگذشت،بیشتر در وجودشون رخنه میکرد و انگار اون مرد از همین ترس اون ها تغذیه میکرد و لذت میبرد‌. اون ها هراس داشتند از اینکه نفر بعدی ای که قراره بمیره کیه؟ شاید خودشون بودند و بی خبر بودند. این قرار بود که فقط یه بازی معمولی باشه یا بازی با جونشون؟! [اخطار: برای کسانی که روحیه‌ی حساسی دارند‌ توصیه نمیشود.] 「Started: January 2021 Ended: April 2021」 Harry Top.༄
داستانی که هری توش واقعا ده تا گربه نداره. by se_ne200
داستانی که هری توش واقعا ده تا گربه نداره.
se_ne200
  • Reads 7,310
  • Votes 602
  • Parts 2
یه دنیای دیگه که توش هری برای افراد پولدار و معروف حیوون نگه داری میکنه و لویی پولدار و معروفه. ترجمه ی این http://archiveofourown.org/works/997974