maryam__styles's Reading List
8 stories
the challenge [persian translate_by bahar] by bahar_styles_
bahar_styles_
  • WpView
    Reads 29,031
  • WpVote
    Votes 4,085
  • WpPart
    Parts 32
چیکار میکنی اگه خودت رو توی یه بازی پیدا کنی؟ ولی نه هر بازی ای... یه بازی از عشق. و، نمیتونی کدوم یکی رو انتخاب کنی تا برنده بشی! داستان راجب کتی هست. اون یه دختر جدیده. باهوش، زیبا و بی خیال. اون استعداد خودش رو توی موسیقی دید. کتی و مادرش خیلی جا به جا میشدن. و کتی مشتاق بود که توی انگلستان زندگی کنه. ولی اون خودش رو پیدا کرد در حالی که توی یه بازی گیر کرده بود. چالشی بین دو تا برادر. هری یه پسر جذاب و مشهور. و مارسل یه خوره ی با نمک! کی میتونه قلب اون رو برنده بشه؟
Maggy's Planet(1) by farrytales
farrytales
  • WpView
    Reads 41,504
  • WpVote
    Votes 6,347
  • WpPart
    Parts 40
هری يه سياره نداشت. چيزی که اون داشت يه کهکشان ناشناخته بود:) [Dedicated to all the broken girls in the whole wide world:")]
Freedom of Sin by atalebymystery
atalebymystery
  • WpView
    Reads 72,588
  • WpVote
    Votes 11,499
  • WpPart
    Parts 51
«آزادی گناه» من یک انسان آزادم! من اجازه دارم تمام قوانین انسانیت رو درهم بشکنم... از مخالفانم بهره‌کشی کنم... هر کس سر راهم بایسته رو بکشم... اعتقاداتی که از نظر خودم غلطه رو نابود کنم... چون من یک انسان آزادم! A Harry Styles Fanfiction
Stupids by atalebymystery
atalebymystery
  • WpView
    Reads 117,504
  • WpVote
    Votes 16,760
  • WpPart
    Parts 49
«احمق‌ها» من معمار نیستم ولی می‌دونم پیش از این که قصر بسازی باید آلونکت رو خراب کنی. نمی‌تونی روی همون زمینی که آلونک داری قصر رو هم بخوای. قبل از این که برجت ده‌ها متر بالا بره... اول باید چند ده متری رو پِی بکنی و پایین بری. من معمار نیستم ولی زیاد تو حرفه‌ی این و اون سرک می‌کشم : ) A Zayn Malik Fanfiction
آرزوهای رنگارنگ ( فارسی) *درحال ويرايش by El-ham
El-ham
  • WpView
    Reads 17,186
  • WpVote
    Votes 1,585
  • WpPart
    Parts 1
بعضی وقتا خیلی خوش شانسیم. فکر می کنیم هرچیزی که تو دنیا می خوایم داریم... داشتن یه گروه موسیقی خیلی خوبه. آرزوی خیلی از آدماس... و من برای داشتنش خیلی خوش شانسم. اینکه با چهار تا از دوستات هر روز کای که تمام عشقت توش خلاصه شده انجام بدی چیزی نیست که راحت نادیده بگیریش اما همه چیز همیشه به اون حالتی که هست نمی مونه... شایدم بد نباشه آخه سیاه در کنار سفید، ، خوبی در کنار بدی و خوش شانسی در کنار بدشانسیه که معنی پیدا می کنه... نمی تونم دقیقا اسمشو یه بدشانسی بذارم... این درست نیست... وقتی یکی رو دوست داری تمام خوبی ها و بدی ها و سکوت هاش هم نعمته.... همه چیز دو طرفه س. تو صدمه میزنی و صدمه میبینی اما بعضی چیزا پایدارن... نمیشه علاقه ی واقعی رو به سادگی شکست... از سر تجربه س که میگم... Where ever you go, whatever you do... I will be right here waiting for you...
just love (persian) by iammoonx
iammoonx
  • WpView
    Reads 7,222
  • WpVote
    Votes 688
  • WpPart
    Parts 24
غیر ممکن؟؟!! بعد همه اینا میتونم بگم هیچ چیز تو این دنیا غیر ممکن نیست... من دختری که تو یه کشوری بزرگ شدم که شاید خیلی ها اونو به سختی و به طرز بدی بشناسند ولی یه روز دختر داییم منو به پنج تا پسر فوق‌العاده آشنا کرد، من تو نگاه اول عاشق یکی از اونا شد ولی این غیر ممکن بود، رسیدن به اونا.... ولی وقتی بخاطر شغل پدرم مجبور شدیم از ایران بریم و دختر داییم ازم خواست تا براش از اون پسرا امضا بگیرم... و این شروع این بود تا متوجه بشم هیچ چیز تو این دنیا غیر ممکن نیست، و فقط غیر ممکن، غیر ممکنه و همه چیز رو میشه بدست بیاری فقط کافیه از ته دلت اینو بخوایی... MD
Another Direction (Persian fanfiction) by maryamin2017
maryamin2017
  • WpView
    Reads 1,427
  • WpVote
    Votes 182
  • WpPart
    Parts 1
آینده دیگر... زندگی دیگر... جهت دیگر...
دور ایران در... 14 روز؟! by se_ne200
se_ne200
  • WpView
    Reads 32,446
  • WpVote
    Votes 2,568
  • WpPart
    Parts 15
هری، لویی، زین، لیام و نایل با بهترین دوستشون یاسی میان که دور ایران رو بگردن، به امید اینکه یه سفر بی سر و صدا، بی خطر و آروم داشته باشن. ولی مگه میشه؟