dylan__horan's Reading List
6 story
All We Need بقلم JaclynTheDinosaur
JaclynTheDinosaur
  • WpView
    مقروء 1,811
  • WpVote
    صوت 91
  • WpPart
    أجزاء 1
Theo crying in the middle of the night when he thinks no one can hear him. Who's better to come to comfort him than Liam?
After بقلم imaginator1D
imaginator1D
  • WpView
    مقروء 726,135,801
  • WpVote
    صوت 11,505,354
  • WpPart
    أجزاء 114
Tessa Young is an 18 year old college student with a simple life, excellent grades, and a sweet boyfriend. She always has things planned out ahead of time, until she meets a rude boy named Hardin, with too many tattoos and piercings who shatters her plans.
Hidden( translated to persian ) بقلم deliiiled
deliiiled
  • WpView
    مقروء 406,384
  • WpVote
    صوت 37,516
  • WpPart
    أجزاء 96
He was like a moon part of him was always hidden. اون شبیه ماه بود قسمتی از اون همیشه مخفی بود.
bad life with you بقلم dylan__horan
dylan__horan
  • WpView
    مقروء 3,277
  • WpVote
    صوت 361
  • WpPart
    أجزاء 23
یقه بالا می دهیم دست ها در جیب سیگار به ته رسیده میان لب به دیوار تکیه می دهیم نه که کاراگاه باشیم یا عضو مافیا نه بدبختیم...! داستان یه دختر یتیم که از معنای خانواده داشتن و یک زندگی نرمال با پایان های خوب رو نمیدانست و مسیر زندگیش اورا به سمت راهی دشوار کشید و اورا درمیان مردانی ظالم قرارداد و چیزی جز یک برده نبود در دنیای خودش او متعلق به تاریکی بود هر ضربه اورا سنگ تر از قبل میکرد
Dorm Room 69(Persian Translation)[H.S] بقلم angevl2002
angevl2002
  • WpView
    مقروء 13,917
  • WpVote
    صوت 1,529
  • WpPart
    أجزاء 14
من دوباره روی تختم دراز کشیدم. "چرا همه میمیرن تا هم اتاقی تو باشن؟" هری روی تختش نشست و پوزخند زدو گفت : خوب کی میتونه نخواد؟ من به طور باور نکردنی خوشتیپ، پولدار و دختر بازم و حس خیلی خوبیم دارم." "حس خیلی خوبی داری؟" من ازش پرسیدم وقتی داشت بلند میشد. "من میتونم کل شب سوارت شم." اون کم کم خودشو به تختم نزدیک میکرد. فکر کنم روحا بالا آوردم. خوابگاه اتاق 69 جایی که همه کثافت ها کامل هستن جایی که قول ها شکسته میشن قلب ها تکه تکه میشن و عشق ها ساخته میشن. همه خودکشی میکردن تا با هری استایلز هم اتاقی باشن از خوش شانسی رایلی این اتفاق برا اون افتاد تا بتونه با اون هم اتاقی باشه. ولی یه مشکل وجود داشت ، اونا از همدیگه متنفر بودن. کمربنداتونو محکم ببندید چون این یه سواری برای جهنمه. هری استایلز All rights to : Heartbreaker99_